🔴کتاب، اینترنت و آقای خاص✒️محمد آقاسی
🔸️پنجشنبه ۲۴آذر، از طرف خانم میرحسینی گرامی، رئیس محترم گروه جامعهشناسی مردممدار انجمن جامعهشناسی، دعوت شدم به نشست
#ازتا که یک باشگاه کتابخوانی است. توی شلوغیها فراموش کردم بپرسم اصلا چرا بیایم و قرار است صحبتی بکنم یا نه و دروغ چرا؟ بیشتر رفتم که دوستان را ببینم. رسیدم و نشستم، وقتی بود که تکتک داشتند حرف میزدند از کتاب و اینکه از کی میخوانند.
🔸️یاد کودکی افتادم و مرحوم مادرم که میبرد مرا به
#کانون_پرورش_فکری_کودکان_و_نوجوانان.
در تولدها هم کتاب هدیه میداد به من. یاد مرحوم پدرم افتادم، کتابهایش، دستنوشتههایش بر کتابها و مناجات خواجهعبدالله و شعرهای خیام، که تازه فهمیدم چرا علاقه داشت به اینها.
🔸️اما دیدم موضوع بحث اینها هم نیست. چون در اینباشگاه،
#کتاب را جمعی میخوانند و درستتر آنکه تیمی/گروهی میخوانند. دیدم من اصلا اهل گروهی کتابخواندن نیستم و چقدر جالب که میتوانند. من نهایت، یار کتابخوان پیدا میکنم و دونفری میخوانیم، ولی لذتی که در کتاب خواندن تنهایی نهفته است را نمیتوانم کتمان کنم. حالا یار کتابخوان هم رفته بود.
🔸️خب چه بگویم برای این جمعِ مشتاقِ کتابخوان؟ تصمیم گرفتم خاطرهای بگویم از یافتن نویسندههایی کتابخوان که برای من خاص بودند. اولی جناب
#رضا_امیرخانی بود که باری گفته بودم برایش و مفصل شنید و اینجا فرصتاش نبود.
🔸️دیگری برای حوالی سال ۱۳۹۳ بود که به هزار دنگ و فنگ،
#جایزه_ایسپا را راه انداختیم. مخالف درونی داشت و بیرونی. بیشتر تنگ نظری بود البته تا حرفی دقیق و علمی. منتخب عکسی کوچک و محو داشت در اینترنت آنزمان و من دلهره داشتم که نشناسم و بد بشود. دم در دفتر مرکزی
#جهاد_دانشگاهی منتظر بودم که چهره بَشّاش و خندان آمد: دکتر
#محسن_گودرزی.
🔸️رابطه ما تداوم یافت. بعدها باری که خیلی خسته بودم و مورد تمسخر هم قرار گرفته بودم، برای درددل رفتم پیش دکتر گودرزی. گمان میکردم چون اهل نظرسنجی و پیمایش است، مثل اعداد و ارقام، صفر و یک برخورد میکند. اما متوجه شدم که با فردی منعطف، یک رمانخوان حرفهای، اهل شعر و ادبیات و موسیقی و یک
#جامعهشناس با زمینه کاملا هنری روبرو هستم. اینجا بود که در ذهن من شکل گرفت: آقای خاص.
🔸️دکتر گودرزی تاکید که جامعهشناس نمیتواند و نباید از اینها دور باشد و فقط در ساحت نظریه یا گرفتار چند عدد باقی بماند. رفتن در لایه عمیق نظریهپردازی، پرداختی به عُمق مردم و هنر میخواهد. بعدها هم هربار زنگ میزدم و گاهی از این زمانه غُر میزدم، میگفت: "اینارو ول کن، کتاب تازه چیخوندی؟"
🔸️تصمیم گرفتم همینها را بگویم که قدر کتاب و کتابنویس و کتابخوان را بیشتر بدانیم.
@MohammadAghasi8