به روایت ازمادر#شهید:
دختر همسایه رو براش خواستگاری کردم و مهر امسال جشن عروسی اش بود. #10 روز از عروسی اش گذشته بود که به
#مأموریت رفت. برای
#دفاع از
#حرم بی بی زینب (س)⚘ راهی
#سوریه شد و بعد از چند روز به
#آرزویش رسید.
🍃⚘
🍃 وقتی با
#پیکر #تازه دامادم مواجه شدم
😭 که# تیر به
#پشت گردن و
#پهلوهاش اصابت کرده بود، حالم دگرگون شد
😭. مثل حال همه پدر و مادرها مویه می کردم اما
#قشنگ ترین حرفم این بود: مادر
#سلامم را به
#خانم زینب (س)⚘ برسان و
#شفیع ما باش، پسرم همیشه می گفت دعا کنید من
#شهید شوم و باعث
#افتخارم است
#پسرم #فدایی خانم زینب(س)⚘ شد، من
#حضور #پسر #شهیدم را همیشه حس می کنم کل خانواده خوابش را دیدند،
#پسرم در هر دو سرا
#دستگیرمان است
😭.
🍃⚘
🍃