ِِ.

#زهرا
Канал
Логотип телеграм канала ِِ.
@modafeeharimeeshghПродвигать
1
подписчик
1,6 тыс.
фото
566
видео
202
ссылки
☆به نام یار☆

🍃گمان کنیم اکنون، #صفر سال ۱۱هجری ست.
این روزها خورشید فروزان #مدینه سرد است، آسمان ناله می کند، زمین بی تاب است و جریان شریان درخت، به احترام #غم می ایستد😓

🍃این روزها، مدینه دلتنگ است.
دلتنگ مردی که از نگاهش، مهر چکه می کرد.
مردی که تبسمش، عطر #بهشت داشت.

🍃 این روزها، #زهرا(س)دلتنگ است.
دلتنگ پدری که دختر نازدانه اش را، می بویید و می بوسید و #گرامی اش می داشت.
پدری که از عمق جان، کوشید و از هیچ چیز، بهر رواج #حق دریغ نکرد😞

🍃 این روزها، #علی(ع) دلتنگ است.
دلتنگ #برادری که پشت به پشت یکدیگر، به کارزار قدم نهادند و بیرق #عدل را برافراشتند.
برادری دلسوز، که ذره ذره ی #کائنات محو تماشایش بودند😔

🍃این روز ها رزق جهان، #بغض است.
بغضی تلخ از فراق رسول مهر.
از فراق َشیرُ_و_نَذیر
از فراق َحمَه_لِلعالَمین

🍃به هجران، زارى دلهاى خونين  
ز حد بگذشت #يا_ختم_النّبيّن

ز اشك و آه مهجوران بيتاب
جهانى غوطه زد در آتش و آب*

🍃و اگر به مهر ۱۳۹۹ هجری خورشیدی هم باز گردیم، عُشّاق #دلتنگ اند.
اما این دلتنگی و رنج، آن دم معنا می یابد که ره #رسول در پیش گیرند و بشوند مرید #حقیقی.
بشوند یاور مقبول🌹

پ.ن:شیخ محمد حزین لاهیجی

🕊به مناسبت سالروز #رحلت_حضرت_رسول(ص)

نویسنده : #زهرا_مهدیار

📅تاریخ انتشار : ۲۳ مهر ۱۳۹۹

#گرافیست_الشهدا
#استوری_شهدایی
#منتظران_ظهور 💚
نــام :حسن
نـام خـانوادگـی : #طاهری
نـام پـدر :احسان اله
تـاریخ تـولـد :۱۳۴۳/۰۵/۱۱
مـحل تـولـد : #تهران
سـن :۱۸ سـال
دیـن و مـذهب :اسلام #شیعه
وضـعیت تاهل :مجرد
شـغل :بسیجی
مـلّیـت :ایران
دسـته اعـزامـی : #بسیج


جـزئیات #شـهادت
تـاریخ شـهادت :۱۳۶۱/۰۷/۰۹
کـشور شـهادت :ایران
مـحل #شـهادت :سومار
عـملیـات :اطـلاعاتی مـوجود نـیست
نـحوه شـهادت :حوادث #ناشی از درگیری

مـحل مـزار :بهشت #زهرا (س)
وضـعیت #پـیکر :مـشـخـص
موقـعیت مـزار در #گـلزار شـهدا
قـطعـه :۲۶
ردیـف :۷۶
شـماره :۶

1⃣👈

▫️
▪️
▫️
▪️💧
▫️🍃
▪️💛🌸🍃
▫️💛💧
💜▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم


🔸میگفت: زهرا، باید #وابستگیمون کمتر کنیم💕 انگار میدونست که قراره چه اتفاقی بیفته. گفتم: این که خیلی خوبه😍 ۲ سال و ۸ ماه از زندگی مشترکمون💍 میگذره. این همه به هم وابسته‌ایم💞 و روز به روز هم بیشتر #عاشق_هم میشیم.

🔹گفت: آره،خیلی خوبه ولی اتفاقه دیگه...! گفتم. آهاااان؛ اگه #من_بمیرم واسه خودت میترسی⁉️ گفت: نه #زهرا زبونتو گاز بگیر. اصلاً‌ منظورم این نبود🚫

🔸حساسیت بالایی بهش داشتم. بعد #شهادتش یکی از دوستاش بهم گفت: "حلالم کنید"😔 پرسیدم: چرا⁉️گفت: با چند تا از رفقا👥 #شوخی میکردیم. یکی از بچه‌ها آب پاشید رو #امین.

🔹امین هم چای☕️ دستش بود. ریخت روش #ناخودآگاه زدم تو صورت امین😔 چون ناخنم بلند بود، #صورتش زخمی شد💔 امین گفت: حالا جواب #زنمو چی بدمگفتیم:یعنی تو اینقده #زن_ذلیلی

🔸گفته بود: نه…ولی همسرم💞 خیلی روم #حساسه. مجبورم بهش بگم شاخه درخت🌲 خورده تو صورتم. وگرنه پدرتونو در میاره😅

🔹از #مأموریت بر‌گشته بود. از شوق دیدنش میخندیدم😍 با دیدن #صورتش خنده از لبام رفت. گفتم: بریم پماد بخریم براش. میدونست خیلی حساسم مقاومت نکرد🚫 با خنده گفت: منم که اصلاً خسته نیستتتم😉

🔸گفتم: میدونم خسته‌ای، خسته نباشی.
تقصیر خودته که #مراقب خودت نبودی. بااااید بریم #پماد بخریم. هر شب🌙 خودم پماد به صورتش میزدم و هر روز و شاید #هرلحظه جای خراشیدگی💔 رو چک میکردم و میگفتم: پس چرا #خوب_نشد⁉️😔


#راوی_همسر_شهید
#شهید_محمدامین_کریمی


@modafeeharimeeshgh