مصطفی علوی

Канал
Логотип телеграм канала مصطفی علوی
@moalaviПродвигать
2,02 тыс.
подписчиков
تماس با من Telegram.me/mostafaalavi کانال اشعار مصطفی علوی
جهان را غرقِ شادی،خالی از شر آرزو دارم
برای مردمم فردای بهتر آرزو دارم

خرد را در نهاد آدمی بیدار می خواهم
گلویِ ظلم را در دستِ خنجر آرزو دارم

بشر را فارغ از زندان ادیان،کاملا آزاد
به دور از مذهب و آیین و باور آرزو دارم

بجای انفجار و سینه ی بی روح قبرستان
برای کودکان،آغوش مادر آرزو دارم

اگرچه دیدنِ مرگ ستمگر واقعا خوب است
من اما مرگ او را جور دیگر آرزو دارم

شهادت نقطه ی عطفی ست،من این نقطه را هر شب
برای کل مسئولان کشور آرزو دارم

وطن،ای سرزمین مردمِ دربندِ دل مرده
برای مردمت فردای بهتر آرزو دارم


#مصطفی_علوی
@moalavi
به هر سو می رویم از هر طرف دیوار می ریزد
تو گویی از زمین و آسمان آوار می ریزد

پدر می رفت تا شب دستِ پر از کار برگردد
چه می دانست در عمق زمین دیوار می ریزد

نمی گریند بر ما چشمهای کور مسئولان
فقط در سوگ لبنان اشکشان بسیار می ریزد

به دریا می زنی آتش می اندازند در کشتی
سر از بازار در می آوری،بازار می ریزد

چنان از مرگ یک انسان به ابرو خم نمی آرند
که گویی بر زمین خاکستر سیگار می ریزد

خدا با مردمان پا برهنه دشمنی دارد
که دائم در مسیر پا پتی ها خار می ریزد

اساس مملکت بر خشتِ کج بود از همان اول
و این دیوار کج،یکروز بالاجبار می ریزد


#مصطفی_علوی
@moalavi
تب تندِ ستم در جان ایران،می کشد پایین
سیاهی را سحر،با چنگ و دندان می کشد پایین

شما که سخت چسبیدی به قدرت،باخبر هستی؟
که ظالم را خدا از تخت آسان می کشد پایین

یکی هر روز سهم دیگران را می کشد بالا
یکی هر شب برای لقمه ای نان می کشد پایین

تمام شیخهای مملکت را خلع منبر کن
به سرعت قیمت تریاک کرمان،می کشد پایین

جناب کدخدا را یکنفر ساکت کند،دارد
خدا را از میان عرش سبحان می کشد پایین

زمان انتخابات است،این ده روز را دریاب
که نرخِ میش بعد از عید قربان می کشد پایین

مبادا پشت سرهنگی به بوقَت دست بگذاری
که می گیرد تو را از پشت فرمان می کشد پایین

تداعی می شود در ذهن من الاکلنگیدن
همین که ارز بالا رفت،تومان می کشد پایین

نمی دانم دقیقا کِی،ولی یکروز این مردم
سرانِ ظلم را از برج هاشان می کشد پایین


#آزادی_اندیشه
#آزادی_بیان
#مصطفی_علوی
@moalavi
خدایا سوختی با سوز بهمن ماه،باغی را
برای کرم شب تابی شکستی چلچراغی را

در این میدان که باید گوی سبقت از رقیبان بُرد
کَرَم کردی،به ما انداختی اسبِ چُلاغی را

فلک چرخید و قاف از هیبت سیمرغ خالی شد
نشاندی جای ققنوس اساطیری،کلاغی را

کدامین بیشه را دیدی که از شیرانِ در بندش
بخواهی گوش بسپارند فرمان الاغی را

خدایا این چه تدبیر است در کار جهانداری؟
رساندی تا مقام شاهبازی،جوجه زاغی را

در این تاریخِ سرتاسر عزا،شادی نمیبینم
که داغی تازه پوشانده ست روی کهنه داغی را

نشستی جای حق،ای کاش برمی‌خاستی یارب
که حق روشن کند در خانه ی مردم اجاقی را

#قلعه_حیوانات
#مصطفی_علوی
@moalavi
وا کن پر و بال را،دمِ پرواز است
پژواک صدای حق طنین انداز است

ای شیخ اگر طالبِ حورالعینی
درهای بهشت در فلسطین باز است


#مصطفی_علوی
@moalavi
بجای درد و ماتم،خنده را تکثیر کن بد نیست
برای فقر مردم چاره ای تدبیر کن،بد نیست

بشر دارد به سمت کهکشانها میرود ای شیخ
کمی از جاهلیت دور شو،تغییر کن بد نیست

جوانان در خیابان حق خود را از تو می خواهند
در این کودک کشی ها اندکی تأخیر کن،بد نیست

بجای رد شدن از روی مردم در خیابانها
هوای نفسِ قدرت خواهِ خود را زیر کن،بد نیست

گمان کن ما فلسطینیم در چنگال اسرائیل
کمی هم درد ما را در خبر تفسیر کن،بد نیست

سگانت پاچه می گیرند در میدان آبادی
جناب کدخدا،سگهات را زنجیر کن،بد نیست


#وطن
#شاعر
#عباسعلی_ذوالفقاری
https://t.center/moalavi
خانه ام با دست یک پیرِ مُفنگی شد خراب
شهر با تصمیم مُشتی سیخ و سنگی،شد خراب

دیگران در کهکشانها سِیر می کردند و ما
خاکمان با اعتقاداتی کلنگی شد خراب

کار دستِ نابلد افتاد و جمعی بی سواد
سرزمین با آن همه خوبی،قشنگی شد خراب

بندها از پای اشرار مسلّح باز شد
امنیت با دست مُشتی لاتِ بَنگی شد خراب

ظاهرا در اصل دین ایراد چندانی نبود
چون که شد کانون تزویر و دورنگی،شد خراب

صحبت از عدل علی می کرد قاضی قبلِ حکم
باورم اما به ضربِ تیر جنگی شد خراب

بس که در این زندگی بالا و پایین داشتم
حالم از این شیوه ی الّاکلنگی شد خراب

سالها آجر بر آجر چیدم اما ناگهان
خانه ام با دست یک پیرِ مُفنگی شد خراب


#وطن
#مصطفی_علوی
@moalavi
تمام شهر پر از قصه ی لواط شماست
و این بیانگر میزان انحطاط شماست

بهشت و هرچه در آن است،مفتِ چنگت باد
اگر مسیر چنین است و این صراط شماست

نگاه مردم دنیا به تشتِ رسواییست
که سرنگون شده از بام و در حیاط شماست

رسیده دوره ی شیطان به انتها امروز
که هرچه فعل حرام است در بساط شماست

هزارها بده بِستان میان خود دارید
عجب معامله ای پشت ارتباط شماست

چه خلوتیست که لبریز از خودارضایی ست؟
چه حرکتیست که بُن مایه ی نشاط شماست؟

مرا به امر به معروفتان نیازی نیست
که منکرات شمایید و اختلاط شماست

برای ما دم از اخلاق میزنی یا شیخ؟
نگاه کن،همه جا صحبت از لواط شماست


#قوم_لوط
#باجناق
#مصطفی_علوی
@moalavi
Forwarded from مصطفی علوی
به تِسع و عشر رسیدیم،تف به گور یزید
زبان به فحش کشیدیم،بی حضور یزید

همیشه قصه همین بوده است و خواهد بود
دو روز شورِ حسینی و بعد شورِ یزید

اگرچه دعویِ عشق حسین را داریم
همیشه نان طلبیدیم از تنور یزید

شب است و فرصت خوبی برای شب پره هاست
که دسته دسته بکوچند سمت نور یزید

کجا به نفعِ ستمدیده می دهد فتوا
کسیکه یکسره لُمبانده پای سور یزید...

یزید حاضر و حیّ است،مرد می خواهد
که قد علم بکند باز،در حضور یزید

#مصطفی_علوی
@moalavi
ساحر کتاب و دفترش را دوست می دارد
عاقد اتاقِ محضرش را دوست می دارد

هر کس به نان دانیِ خود چسبیده،یک هندو
عمامه ی روی سرش را دوست می دارد

بر پایه ی جهل و خرافات است،با این حال
فرد مسلمان باورش را دوست می دارد

معبد برای کاهنان در حکم دکّان بود
ملای مسجد،منبرش را دوست می دارد

یک عمر در گوشش مزخرف خواند،اما باز
پامنبری،اِغواگرش را دوست می دارد

ادیان سوار دوش انسانهای نادانند
راکب بلانسبت خرش را دوست می دارد

دینم چه ربطی با کسی دارد نمی دانم
حتی خدا هم کافرش را دوست می دارد


#جهل_خرافات
#مصطفی_علوی
@moalavi
ای پرده خوانِ دولت بی دودمان ما
ای با تو دوست،دشمنِ ناموس و جان ما

هر جا که روزنی ست در آن سر کشیده ای
ای کاردار با همه ی این و آن ما

تنها نه تو،که هر که بر این تخت تکیه زد
دائم به فکر سود خود است و زیان ما

گفتی به فکر نسل جوانی،ولی نبود
جز حبس و بند قسمت نسل جوان ما

از بس که نعره بر سرِ احقاق حق زدیم
رویید مو به لطف شما بر زبان ما

چاقوی ظلم بیشتر از این نمی بُرد
باور نداری این تو و این استخوان ما...


«ما را به چوب و رخت شبانی فریفتند»
کفتار بود زیر لباسِ شبان ما


#آزادی
#وطن
#مصطفی_علوی
@moalavi
Forwarded from مصطفی علوی
تا ریشه دواندیم،گلستان به خزان خورد
بلبل،وسطِ نغمه به عصرِ خفقان خورد

از گرگ جماعت خبری نیست در این دشت
یک پنجمِ کلِّ رمه را شخصِ شبان خورد

در مجلسِ وعظش سخن از رزقِ حلال است
در وقتِ مناسب،زد و از خُرد و کلان خورد

هر مشتِ گره کرده که در صحنه پراندیم
برگشت و به شدت به دهانِ خودمان خورد

تا نوبتِ ما شد که دو تا لقمه بگیریم
تقویم جلو رفت و به ماهِ رمضان خورد

گفتیم یکی از خودتان گفته که دزدید
گفتند غلط کرده فلانی و فلان خورد

صد کولبر افتاد و کسی کک نگزیدش
با یک نخِ مو،غیرت یک عده تکان خورد

«از خون جوانان وطن لاله دمیده»
این خاک پر از لاله شد از بس که جوان خورد

بر روح هنر فاتحه بفرست که امروز
شاعر به فروشِ قلم افتاد و زبان خورد


#مصطفی_علوی
@moalavi
با این همه درد،عید سیری چند است؟
😔
از دست ظلم شِکوه به حاکم برند خلق
حاکم که ظالم است چه باید کنند خلق؟

شاید به خواب رفته خداوند و غافل است
از این شرایطی که به سر می برند خلق

ای شیخ نطفه پاک،که نانت حرام نیست
دنبال نان به لطف شما می دوند خلق

فرعون و بت شکن همه از یک قبیله اند
دائم فریب از این دو نفر می خورند خلق

جایی که سفره خالی و انسان گرسنه است
تن را برای لقمه ی نان می دهند خلق

هرچند روزمان شبِ تار است و سالهاست
انگشت حسرت است و به لب می گزند خلق

یکروز کاخ ظلم و ستم را در این دیار
با صاحبش به خاک فنا می کشند خلق

#ارتش
#بی_غیرت
#فقر
#فلاکت
#مصطفی_علوی
@moalavi
هی دعوی رشد اقتصادی نکنید
بیهوده در این مقوله شادی نکنید

از کنترل دلار عاجز هستید
پس اینهمه زِر زرِ زیادی نکنید


#مصطفی_علوی
@moalavi
#فقر
لا لا لا لا بخواب آرام،بیداری خطرناک است
حساب هر که بیدار است در این مملکت،پاک است

نه چنگیز اینچنین خون ریخت از مردم نه اسکندر
وطن این روزها درگیر با یک قوم سفّاک است

جوانان را هدف می گیرد از سر،در خیابانها
یقینا دور دستِ ماردوشِ پیر،ضحاک است

تبر سر شاخه ها را می زند،اما نمی داند
که این آزاد سروِ سبز باور،ریشه در خاک است

سرود مردمان،زن زندگی آزادی است اینجا
که در هر شهر و دِه این روزها در حال پژواک است

نمی بندند مردم دل به صدها وعده ات ای شیخ
که میدانند اینها بخشی از تأثیر تریاک است

به مردم وعده ی ویلا و ژیلا می دهی یکسر
معاذَاللَّه،مگر دین شما بنگاه املاک است؟

نمی دانم پس از من وضع این کشور چه خواهد شد
ولی،می دانم اوضاع شما خیلی اسفناک است


#مصطفی_علوی
@moalavi
#نه_به_اعدام
#آزادی
ای در غمِ ما بر لبتان یکسره لبخند
ای پیش شما ناخوشیِ خلق،خوشایند

در دولتتان هیچکسی جای خودش نیست
دزدان همه آزاد و دبیران همه در بند

یک مملکت از دست شما در تب و تاب است
از خاش و مهاباد و جوانرود و نهاوند

تا مشهد و شیراز و جم و بندر و بوشهر
در آتش تان سوخته چون دانه ی اسپند

از کودک بیچاره چه دیدید که کُشتید؟
ده ساله ندارد تنِ شلیکِ پدافند

جَوگیر چنانید که در حفظ شعائر
کم مانده بکوشید به تکفیر خداوند

هشدار،که دوران ستمگر ابدی نیست
افتاد هزار افسر و شاهان همه مُردند

باشد که پس از رفتنتان،پا بگذارند
در کلبه ی احزانِ وطن،شادی و لبخند


#مصطفی_علوی
@moalavi
#وریا_غفوری
دختری روسری انداخت،سرش را بردند
مُشت یک مرد گِره شد،جگرش را بردند

نوجوانی وسط معرکه افتاد به خاک
نیمه شب،چند سیاهی پدرش را بردند

مادری در غم همسایه عزاداری کرد
در سحرگاهِ همان شب،پسرش را بردند

شاعری درددلی کرد و دو خط شعر نوشت
دست و پا بسته،خودش با اثرش را بردند

فکر پرواز گذشت از سرِ مرغی در بند
پاسبانانِ قفس،بال و پرش را بردند

بت شکن بر سرِ آن بود که کاری بکند
بت پرستان به تغیُّر،تبرش را بردند

آه از این خاک ستمدیده که در طول زمان
آبرو داشت،ولی بیشترش را بردند


#مصطفی_علوی
@moalavi
#آبان_خونین
برای این روزهای وطنم...


جاریست در هر کوچه از بالا و پایین،خون
جا مانده روی سنگ فرش از ردّ پوتین خون

رد می شود از روی مردم در خیابانها
خشکیده بین آجهای چرخ ماشین،خون

باید برایش فرش قرمز پهن می کردند
ضحاک آمد،فرش شد دور میادین خون

ما را به عقدِ دین درآوردند از آغاز
با مَهر اندوه و صِداق درد و کابین،خون

با ما نکردند اینچنین،چنگیز و اسکندر
جوری که از ما ریخت صاحب منصب دین،خون

ما روسری در دستهامان بود و آنها کُلت
می ریخت چون فواره از موهای پُر چین،خون

فرهاد را کشتند تا جاری شود هر شب
از چشمهای منتظر بر راهِ شیرین،خون

ما را به رگبارِ حوادث بست،گویا شیخ
امنیتش را میکند هر روز تأمین،خون

باشد که در میدان آزادی به رقص آیند
آنان که دلهاشان شد از این دین و آیین،خون


#مصطفی_علوی
@moalavi
#وطن
Telegram Center
Telegram Center
Канал