برای این روزهای وطنم...
جاریست در هر کوچه از بالا و پایین،خون
جا مانده روی سنگ فرش از ردّ پوتین خون
رد می شود از روی مردم در خیابانها
خشکیده بین آجهای چرخ ماشین،خون
باید برایش فرش قرمز پهن می کردند
ضحاک آمد،فرش شد دور میادین خون
ما را به عقدِ دین درآوردند از آغاز
با مَهر اندوه و صِداق درد و کابین،خون
با ما نکردند اینچنین،چنگیز و اسکندر
جوری که از ما ریخت صاحب منصب دین،خون
ما روسری در دستهامان بود و آنها کُلت
می ریخت چون فواره از موهای پُر چین،خون
فرهاد را کشتند تا جاری شود هر شب
از چشمهای منتظر بر راهِ شیرین،خون
ما را به رگبارِ حوادث بست،گویا شیخ
امنیتش را میکند هر روز تأمین،خون
باشد که در میدان آزادی به رقص آیند
آنان که دلهاشان شد از این دین و آیین،خون
#مصطفی_علوی
@moalavi
#وطن