.
زندگی آدمها بی شباهت به
فیلم نیست تنها با یک تفاوت که مثلِ آن قابلیت تکرار ندارد. نمیتوان بارها و بارها به تماشایِ آن نشست و هر کجا را خوشتر بود، دوباره دید و هر کجا را که با درد همراه بود، زد به دورِ تند. به قولِ
فیلمسازها، اسلوموشن و فست موشن ندارد، هر چه هست در زمانِ حال میگذرد با سرعتی معمولی. شاید ۲۴ فریم در یک ثانیه.
همانندِ
فیلم، داستان دارد. صحنه دارد. سکانس دارد. دیالوگ دارد. سکوت دارد. خنده دارد. مویه دارد. برداشت دارد اما نه به تعدادِ دلخواه. هر صحنه را فقط یکبار میشود بازی کرد و بعدش کات، صحنهی بعدی. صدابرداری سرِ صحنه انجام میشود و هر کَس باید جایِ خود حرف بزند. هر کَس کارگردان، فیلمبردار، بازیگر، صحنه آرا، صدابردار، تدوینگر و حتی گریمور خویش هست.
فیلم از صدایِ هقهقِ نوزادی شروع میشود که بعد از سفری نُه ماهه، برای اولین بار پا به صحنه گذارده و چشم میگشاید. مثلِ مسافرانِ سیارهی مریخ که پس از چند ماه، بر رویِ آن قدم خواهند گذاشت. همه چیز، شگفت انگیز است. تازگی دارد. غریب است. صداها، رنگها، شکلها و هر آنچه قبلا نبوده است.
دوربین سوار بر دستگاهِ کرِین با حرکتِ نوزاد، همراه میشود. گاهی با زاویهای باز و لانگ شات و گاهی هم با زاویهای بسته و کلوزآپ. با خوشیها، صحنهها شاد و رنگی میشوند و در ناخوشیها، سیاه و سفید. مثلِ
فیلمهای صامتِ قدیمی.
هر کسی شاتِ اوجش را بسته به متنِ فیلمنامهاش - که در اصطلاحِ عامه به آن تقدیر یا سرنوشت گفته میشود - در زمانی از زندگیاش تجربه میکند. یکی در ازدواج، یکی در اسکناس، یکی در تحصیل، یکی در تفریح، یکی در قدرت، یکی در شهرت، یکی در زندان، یکی در عزت، یکی در مذهب، یکی در عرفان، یکی در گریه، یکی در لبخند ...
تیتراژ پایانی باز هم صدایِ گریه میآید اما صدایِ آغازینِ
فیلم نیست. اینبار، خبری از صدایِ هقهقِ آن نوزادِ نوپا نیست. بلکه دیگران ضجه میزنند برای بازیگر محبوبشان که آنها را تنها گذارده است.
به راستی که زندگی آدمها بی شباهت به
فیلم نیست. من نامِ " حبابی بر لبِ آب " را برای
فیلم زندگی خود بر میگزینم. شما اگه زندگیتان یک
فیلم بود چه اسمی برایش انتخاب می کردید؟! فکر کنید ...
#میرمحمد_شهیدی #زندگی #فیلم❤️@chatrkhis