🔹پایان ویراستاریمحمدکاظم کاظمی
توضیح: من این یادداشت را سه سال پیش نوشته بودم و منتشر کرده بودم. و اکنون میبینم که پس از گذشت چند سال، هنوز به آنچه در نظرم بود نرسیدهام. باز هم ویرایش و صفحهآرایی کردم و همچنان به این فنّ شریف علاقه داشتم. اینک دوباره آن را منتشر میکنم، هرچند معلوم نیست که واقعاً تحقق مییابد یا نه، چون من هر وقت خواستم از این عرصه کنار بکشم، کارهایی بود که حضور مرا میطلبید و عزیزانی بودند که به من دلگرمی دادند و گفتند که بودنم در این میدان هم ضرور است. ولی چیزی که در این لحظه خیلی به آن امیدوار هستم، این است که همراهان و همکاران جوان و باانرژی، بیشتر به میدان آیند و من هم در حد توان خود، در انتقال تجربههایم بکوشم.
باری، این است اصل آن یادداشت سه سال پیش:
🔸در این دو دهه بخش عمدهای از وقت من صرف
ویراستاری شد.
ویراستاری برای من به ضرورت معیشت نبود، بلکه به خاطر اهمیت کارهایی بود که بر زمین بود و اگر من ویرایش نمیکردم، شاید منتشر نمیشد یا با کیفیتی پایین به بازار میآمد. در واقع نوعی ضرورتِ ذاتی داشت این کارها.
من در این سالها صدها کتاب ویرایش کردم، از کتابهای معمولی که به تبع خواست دوستان به آنها تن دادم بگیرید، تا کتابهای مهم و سنگینی مثل «افغانستان در پنج قرن اخیر»، «افغانستان در مسیر تاریخ»، «سرگذشت موسیقی معاصر افغانستان»، «نقد بیدل»، «کوچهی ما»، «سرگذشت یتیم جاوید»، «رها در باد»، چندین کتاب از دکتر علی شریعتی و بسیار کتابها و مجلات دیگر که اشتغال به
ویراستاری در این سالها را برایم گوارا و راضیکننده ساخت. من در حین ویرایش، بسیار کتابها را پیش از انتشار خواندم و بهره بردم. بسیار چیزها آموختم و حتی گاه گریستم (مثلاً در حین ویرایش «سرگذشت یتیم جاوید» که هیچ کتابی در زمان ویرایش مرا این قدر درگیر خود نساخت.) در مجموع کار برایم لذتبخش بود و اکنون وقتی به گذشته نگاه میکنم، در مجموع از کارنامه بیستسالهام راضی هستم.
اما این کار برایم خالی از سختیهایی هم نبود. در این سالها از بسیار چیزها که جزء ضروریات زندگی بود کاستم تا به
ویراستاری برسم. از معاشرتهای خانوادگی و اجتماعی، از شرکت در محافل و مجالسی که گاه ضرور بود، از مطالعه، سرایش، نوشتن، ورزش و تفریح و بسیار دیگر چیزها که میتواند به آدمی نشاط و سرزندگی ببخشد کاستم. بسیار دوستان از این که به دید و بازدید و مراوده با آنها نرسیدم و حتی گاه جواب تلفنهایشان را ندادم ناراحت شدند و شرمندگی این قضیه، مرا میآزرد.
اما قسمت رنجبارتر قضیه، اضطرابی بود که در من خانه کرد. من به انجام تعهداتم در زمان مناسب و کیفیت خوب مقید بودم و به همین سبب، هم فشار کار را تحمل کردم و گاهی بیشتر از سفارشدهنده نسبت به رساندن کار در زمان مقرر، نگرانی داشتم. این نگرانی و اضطراب وقتی طولانی شود، آدمی را میفرساید و من اکنون حس میکنم که به این مرحله رسیدهام.
از این گذشته بسیار کارها دارم که بر زمین مانده است. یکی دو کتاب تألیفی است و بسیار نوشتههای سالهای پیش از خودم، که باید به صورت کتابهایی تدوین و منتشر شود و اینها همه بر زمین مانده است. اگر عمری باشد و آرامشی و فراغتی، باید مدتی را صرف این کارها بکنم. البته به امید یاری خداوند.
خوشبختانه ما اکنون جوانهای آگاه و قابلی داریم که میتوانند میدان را خالی نگذارند و پاسخگوی نیاز دایمی عرصهی چاپ و نشر ما باشند.
▫️پس این لحظه میتواند برای من «
پایان ویراستاری» باشد. میخواهم اگر هم کاری بکنم، دیگر نه به مقتضای سفارشهای بیرونی، بلکه به میل دل خودم باشد.
سپاسگزار عزیزانی خواهم بود که وضعیت مرا درک میکنند.
#ویراستاری#پایان_ویراستاری@mkazemkazemi