ستاد حمایت از نان ماشینی.
- : «آخه نوشتن هم شد نون؟ قسط و قبض و قرض رو لاش لقمه کنی، هم بخوای بخوری، پیچش وا میشه و همه چی از لاش میریزه بیرون.»
+ : «میگی چیکار کنم؟»
- : «بگرد دنبال نون خوب. برو تو صف بیزنس، آنلاین شاپنس، بازارِ مالینس و اینا دیگه. نشد، تهش برو تو کار تاکسینس و اسنپنس.»
+ : «آره دیگه افسردگینس، اعتیادنس و..»
- : «باز این زد تو جاده خاکی. آدم حسابی، اینا نون بربری، سنگک و صبحونه انگلیسی میاره تو سُفرت. تو کی رو دیدی خوب نون بخوره و افسرده بشه؟ نون خوب نداشتنه که آدم رو افسرده میکنه. نوشتنْ چی، نونوایی داره؟ تهش خیلی بخواد بهت لطف کنه نون ماشینی میذاره جلوت.»
+ : «خب، حالا شاید یکی نون ماشینی دوست داشت. تازشم تهدیگش خوشمزه است.»
- : «همینجوری مسخره و شوخی گرفتی وضعت اینه. بیا این آدرس نونوایی رو بگیر، اگر عقلت اومد سرجاش و خواستی نونت رو عوض کنی برو یک سری بزن. صفم بود ته صف وایستا. اون صف طولانیش تو سگ سرما به داغی و عطر نون توی دستت میارزه.»
+ : «چه میدونم والا، شاید نونِ ماشین خوردنم بد نباشه.»
- : «ماشین، منظورت کارواش و تعمیرگاه بود دیگه؟ آره اونا هم نونش خوبه.»
+ : «البته من، ماشین تایپ رو عرض میکردم.»
- : «ای بابا. مثل اینکه از نون تو بخاری بلند نمیشه.»
+ : «ناراحت نشو حالا، یک تهدیگ بکشم واست؟»
ـ : « هی، چی بگم. حالا بکش ببینیم چه مزهای هست این تهِ دیگ نوشتن.»
۱۱ آبان ۱۴۰۳
مینا نصیری