لباس و اسلحه شو آماده کردم...😔 آب خنک واسـہ تو راه دادم دستش... گرفت و گفت: "تو خیییلی دختر خوبی هستـے غاده...❤"
کلید برقو زدم... چراغ روشـݩ شد و یهو سوخت... یه جورے شدم.... "خدایاااا... یعنی امروز...شمع وجود مصطفای من خاموش میشه...؟!"😭💔 یقیـݧ پیدا کردم که بره دیگه برنمیگرده... رفت و... #من_خود_به_چشم_خویشتن... #دیدم_که_جانم_میرود...
دم ظهر بود...اومدن دنبالم... "دکتر مجروح شده...بیمارستانـہ..."😱 به محض رسیدݧ... یـہ راست رفتم سمت سرد خونہ...!!! مطمئن بودم كه مصطفی شهـید شده..😞. . #استخوان_سر_فرهاد_فرو_ريخت_ز_هم…
نگام که به پیکر بی جونش افتاد... صدا زدم: 😣 #أَلْلّهُمَّ_تَقَبَّلْ_مِنَّا_هَذَا_أَلْقُرْبَانْ...