این توصیف خلاصه و شعارگونه، به بحثها و مجادلات بسیاری منجر شده است. گرچه کمونیسم از دل سرمایهداری ظهور میکند، اما مهم است که درک کنیم شکافی که مارکس میان این دو "سرمایهداری و کمونیسم" متصور است تا چه اندازه رادیکال است. کمونیسم صرفاً بهبود ناعدالتیها و ناکارآمدیهای سرمایهداری نیست، بلکه روشی کاملاً متفاوت از سازماندهی زندگی اجتماعی و اقتصادی است. بسیاری از نویسندگان متاخر سنت تحلیلی، مانند کوهن ، راولز ، گراس که مایلند مارکسیسم را شکلی از مساواتخواهی لیبرال تلقی کنند، این نکته را به درستی درک نکردهاند. اختلاف طبقاتی و تقسیم کار از بین خواهند رفت. توسعهی اقتصادی که با نظم جدید از بند رها شده است، در زمان مقتضی، به یک وضعیت وفور خواهد انجامید. این وضعیت شرایط را برای توزیع بر اساس نیاز به جای نظامی مبتنی بر مالکیت خصوصی و مبادلهی اقتصادی فراهم خواهد کرد. دستمزدها از میان خواهند رفت: افراد بر اساس میلشان کار خواهند کرد (یا نخواهند کرد)، نه به این علت که برای بقای زندگی ناچار به کار هستند. مالکیت خصوصی محو خواهد شد؛ [جامعه] از بازار و اقتصاد پولی به طور کامل گذر عبور خواهد کرد. مال من یا مال تو هیچ اهمیتی نخواهد داشت و هیچ تلاشی برای گردن نهادن به اصل مبادلهی برابر وجود نخواهد داشت. بیایید به ترتیب عناصر گوناگون این دیدگاهها را بررسی کنیم
https://t.center/marzockacademy