🔰مهندس بازرگان و وفاق اجتماعی؛
(بازرگان منادی وفاق، معادی نفاق و اختناق)
✍#محمد_هادی_زاهد_غروی
🔻مفهوم و آسیبشناسی وفاق:
وفاق به معنای سازگاری، سازواری، همراهی، اتحاد و اتفاق است . با توجه به معنای وفاق، میتوان قانونگرایی، آزادی، مدارا، وحدت، وفای به عهد و پیمان، برادری و مشارکت را علت، زمینهساز و تقویت کننده وفاق در جامعه دانست و در برابر آن قانونگریزی، استبداد، تعصب، خودبینی، فرقهگرایی و انحصارطلبی را علت اختلاف، افتراق و زمینهساز زوال وفاق بیان کرد.
وفاق چون راه باریکهای میمانند که در دو سوی آن دو پرتگاه ژرف و سهمگین؛ نفاق و اختناق قرار دارد. از اینرو سیاستمداران و کنشگرانی که دلداده و دلباخته وفاق هستند، باید بر حذر باشند که در نفاق در نغلتند و یا به نام وفاق، فرمان اختناق صادر نکنند.
🔻بازرگان و وفاق نظری:
مهندس مهدی بازرگان به عنوان، اندیشمند، مصلح اجتماعی، روشنفکر دینی و سیاستمدار از آغاز فعالیت و کنش اجتماعی تا هنگام مرگ در راستای وفاق اجتماعی و جلوگیری از اختلاف و افتراق تلاش کرد و از این مسیر خارج نشد. وی نه تنها در کنش سیاسی خود از آن تخطی نکرد بلکه به کج فهمی آن نیز واقف بود و در دام نفاق و اختناق در نغلتید، چه هنگامی که در قدرت و فرادست بود و چه آن گاه که بی قدرت و فرودست شد.
پنج مبنای مهم نظری وفاق در نزد بازرگان عبارتند از: ۱ـ آزادی؛ ۲ـ وحدت و همکاری؛ ۳ـ پرهیز از اختلاف و افتراق؛ ۴ـ الفت و رافت؛ ۵ـ مشورت.
هشدار نسبت به نفاق و اختناق:
باری بازرگان منادی و موافق وفاق بود و مخالف نفاق و اختناق و با استناد به روایتی از پیامبر(ص) میگوید: « هرگز امتی و جامعهای که در آن حق ضعيف بدون لكنت زبان (یعنی بدون ترس و اشکال و اختناق، از قوی گرفته نشود پاک و پسندیده نخواهد شد».
🔻بازرگان و وفاق عملی:
بازرگان در عرصه عمل و کنش اجتماعی و سیاسی، مبانی نظری خود را فراموش نکرد و به آنها پشت نکرد.
✔️۱ـ قانون:
بازرگان از نخستین روزی که وارد فعالیت سیاسی شد نسبت به قانون و اجرای بیکم و کاست آن از طرف حاکمیت تآکید بسیاری داشت. و تا هنگامی که احتمال اصلاح حکمرانی را میدید همچون مصدق بر این باور بود که: « شاه باید سلطنت کند و نه حکومت، تا مانند ملکه انگلستان و پادشاه اسپانیا شآن و جایگاهش حفظ شود». و در دادگاه نظامی دلسوزانه اتمام حجت کرد و گفت: « ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون با شما صحبت میکنیم، این پیام را به شخص اول برسانید». و هنگامی که روشن شد حاکمیت، قصد و نیتی برای اصلاح ندارد؛ اعلام کرد که شاه باید برود.
✔️۲ـ استعفای دولت موقت:
استعفای دولت موقت یکی از آزمونهای مهمی بود که شخص بازرگان و دولت وی با موفقیت و سرافرازی از آن بیرون آمد. این استعفا نشان داد که بازرگان مردی فرصتطلب و سودجو نیست و برای ماندن در قدرت، وفاق را قربانی نمیکند و به سوی نفاق یا اختناق در نمیغلتد. بازرگان هنگامی که دریافت دولت وی باکارشکنی مواجه است و نمیتواند مسئولیتهای قانونی خود را پیاده کند، در راستای وفاق اجتماعی و جلوگیری از افتراق و اختلاف استعفا میدهد.
✔️۳ـ مخالفت با برخوردهای انقلابی:
بازرگان پس از انقلاب با بسیاری از رفتارها و برخوردها از جمله مصادره اموال، پاکسازیها و تصفیههای گسترده، افشاگریها مخالفت میکرد، چرا که این نوع رفتارها را موجب اختلاف و انشقاق میدانست و خواستار اعلام عفو عمومی بود.
@m_hadi_zahed
🌐https://t.center/majmaqomh