مجید ترکابادی

#مجید_ترکابادی
Канал
Логотип телеграм канала مجید ترکابادی
@majid_torkabadiПродвигать
760
подписчиков
158
фото
31
видео
41
ссылка
🔹غزل‌ها و گاه نوشته‌های مجید ترکابادی آدرس صفحه اینستاگرام: https://www.instagram.com/majid.torkabadi/

تویی همیشه‌بهار و منم که پاییزم
به پای آمدنت برگ‌برگ می‌ریزم

#مجید_ترکابادی
@Nabz_e_shear
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هی فکر می‌کنم که چه شد عاشقت شدم؟
هی فکر می‌کنم که چرا؟ کی؟ کجا؟ چطور؟

#مجید_ترکابادی
@majid_torkabadi
با اینکه بار بست، خدا را چه دیده‌ای
فرصت هنوز هست، خدا را چه دیده‌ای

شاید به بازگشتن خود دلخوشم کند
با یک تکان دست! خدا را چه دیده‌ای

بی‌رحم! داستان مرا نیز گوش کن
شاید دلت شکست، خدا را چه دیده‌ای

هرچند می‌رود، بروم چای دم کنم
شاید کمی نشست...خدا را چه دیده‌ای

#مجید_ترکابادی

@majid_torkabadi
ببین در دست طوفان بادبادک‌ها نمی‌خندند
درختان هم به سرسبزی پیچک‌ها نمی‌خندند

بترس از خط لبخندی که این دزدان به رخ دارند
در این بازار بی‌منظور قلک‌ها نمی‌خندند

زمین بی‌ثمر دیگر نگهبانی نمی‌خواهد
به این بی‌حاصلی آیا مترسک‌ها نمی‌خندند؟

#مجید_ترکابادی @majid_torkabadi
دلم گرفته بیا بی‌بهانه گریه کنیم
به یاد خاطره‌ای عاشقانه گریه کنیم

میان جمع بخندیم از سر اجبار
به حال غربت خود مخفیانه گریه کنیم

زبان مشترک عاشقان اگر اشک است
به جای شعر، به جای ترانه، گریه کنیم

نه دست من به سر زلف او رسید نه تو
بیا رقیب! بیا شانه‌شانه گریه کنیم

نشسته‌ام به عزای خودم همان بهتر
که بر مزار بدون نشانه گریه کنیم

#مجید_ترکابادی
📕از تو چه پنهان / #گریه_بی‌بهانه
@Nabz_e_shear

علت چشمان سرخ و صورت زردم تویی
دیدمت با دیگری باور نمی‌کردم تویی...

#مجید_ترکابادی
@taranom_org
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای جان تو را به جان من خسته‌جان بمان
دیگر بگو چگونه بگویم بمان؟ بمان

#مجید_ترکابادی #شعرخوانی
@majid_torkabadi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پنهان و آشکار به یادت گریستم
چون ابر نوبهار به یادت گریستم

تو مثل رود راهی دریا شدن شدی
من مثل آبشار به یادت گریستم

شعر و خوانش: #مجید_ترکابادی
@majid_torkabadi
هوا هوای جدایی، هوای تنهاییست
هوا هوای غمِ روزهای تنهاییست

چه از گذشته‌ی مردی غریب‌ می‌پرسی؟
گذشته‌ای که پر از ماجرای تنهاییست

ببین که خلوت من از سکوت سرشار است
سکوت ترجمه‌ای از صدای تنهاییست

به او رسیدم و گفتم تمام شد غربت
به خنده گفت که این ابتدای تنهاییست

#مجید_ترکابادی | @majid_torkabadi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هم در هوای ابری آبان دلم گرفت
هم در سکوت سرد زمستان دلم گرفت

هرجا که عاشقی به مراد دلش رسید
هرجا گرفت نم‌نم باران دلم گرفت

با خنده گفتمش: «به سلامت… سفر بخیر…»
وقتی که رفت، از تو چه پنهان، دلم گرفت


بیرون زدم ز خانه که حالم عوض شود
از بس شلوغ بود خیابان دلم گرفت

امروز جمعه نیست، ولی با نبودنش
مانند عصر جمعه‌ی تهران دلم گرفت

🍂
#مجید_ترکابادی | @majid_torkabadi
تویی همیشه‌بهار و منم که پاییزم
به پای آمدنت برگ‌برگ می‌ریزم

#مجید_ترکابادی 🍂
از دلیل رفتنت چیزی نمی‌گویم به غیر
درددل دارم ولی آیینه هم نامحرم است

#مجید_ترکابادی | @majid_torkabadi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گوش تا گوش جهان از خون مظلومان پر است
شهر از زندانی و زندان و زندانبان پر است


بی‌گمان گمگشته‌ی این روزها تنها خداست
در طواف کعبه هم دین‌دار بی‌ایمان پر است

روز خلقت در جهان تنها یکی ابلیس بود
نسل آدم را ببین! در بینشان شیطان پر است

باز هم در حالت مستی کسی عهدی شکست
خاک این میخانه از پیمانه و پیمان پر است

روزگاری هم به کام ظلم شاید بگذرد
قصه تاریخ از آغاز و از پایان پر است

#مجید_ترکابادی |
@majid_torkabadi
یک دیوار نامرئی همیشه بین پدر و پسر قرار دارد و هرچه پسرها بزرگ‌تر می‌شوند انگار دیوار نامرئی ضخیم‌تر می‌شود. دیواری که نمی‌گذارد وقتی پدرت از در خانه وارد می‌شود بدوی و بپری در آغوشش. دیواری که باعث می‌شود وقتی پدرت وارد خانه می‌شود تمام قد مقابلش بایستی و با او دست بدهی و با احترام بگویی: « سلام. خسته نباشین. » دیواری که نمی‌گذارد خیلی راحت پدرت را در آغوش بگیری، دیواری که نمی‌گذارد آنطور که خواهرت قربان صدقه پدر می‌رود، برایش شیرین زبانی کنی. دیواری که نمی‌گذارد راحت بگویی «قربونت برم بابا...». انگار یک دیوار نامرئی نمی‌گذارد به پدرت بگویی دلم گرفته، بگویی فکر‌ کنم عاشقش شده باشم، بگویی امروز خیلی خوش گذشت. دیواری که نمی‌گذارد سرت را بگذاری روی پاهای پدرت. دیواری که نمی‌گذارد وقتی در خیابان کنارش قدم می‌زنی دست‌هایش را به گرمی بگیری. دیواری که بین پسر و مادر نیست، بین پدر و دختر نیست. دیواری که باعث می‌شود از دور پدرت را نگاه کنی و در دلت قربان صدقه بروی. دیواری که باعث می‌شود وقتی پدر خوابیده، خیره شوی به چشم‌هایش و ضعف کنی و تا چشم‌هایش را باز می‌کند سرت را برگردانی. بین پدر و پسر همیشه دیواری نامرئی وجود دارد، دیواری که نمی‌گذارد به او بگویی چقدر برایش می‌میری.

#مجید_ترکابادی | @majid_torkabadi
بر هرچه گران و هرچه ارزان لعنت
بر هرچه که درد و هرچه درمان لعنت
از صبح پدر فقط غم نان دارد
ای بر پدر بی‌پدر نان لعنت...

#مجید_ترکابادی
ای روزگار از چه کسی می‌توان گرفت
تاوان این جوانی از دست رفته را؟

#مجید_ترکابادی | @majid_torkabadi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بین ایمان تو با کشتن ما پیوند است
این چه دینیست خدایا که به مویی بند است؟

#مجید_ترکابادی
#مهسا_امینی
احساس می‌کنم هرچه بیشتر می‌گذرد، چیزهایی که برای نگفتن دارم از چیزهایی که برای گفتن دارم بیشتر می‌شوند. اصلا تعجب می‌کنم که آدم‌ها چطور می‌توانند اینقدر درباره اتفاقاتی که در مترو افتاد، درباره مجلس عروسی که شب پیش رفته‌اند، درباره اتفاقاتی که در محل کار افتاد، درباره گفت‌وگویی که با کس دیگری داشته‌اند و خلاصه درباره خیلی چیزها صحبت کنند. حالا وقتی کسی از من می‌پرسد: « چه خبر؟ » نمی‌توانم خبری انتخاب کنم. انگار حجم اتفاقات آنقدر زیاد شده‌ که نمی‌دانم کدام را انتخاب کنم و درباره‌اش صحبت کنم. یا بهتر بگویم، نمی‌دانم کدام یک ارزش تعریف کردن و انتخاب شدن دارد. همین می‌شود که هرچه می‌گذرد فکر می‌کنم چیزی بیشتر از همین حرف‌های معمولی نخواهم داشت. چیزی بیشتر از اینکه:

« - سلام
- حالت چطوره؟
- واقعا؟ چه جالب
- آره خیلی گرم شده
- یک پیتزای پپرونی میخواستم
- خبری نیست
- خدا رو شکر
- و...»

همین است. هرچه بیشتر می‌گذرد، چیزهایی که برای نگفتن دارم از چیزهایی که برای گفتن دارم بیشتر می‌شوند. و این یعنی سیر تدریجی من به همیشه ساکت بودن.

#مجید_ترکابادی
#روزنوشت ۱۴۰۱/۰۳/۲۳

@majid_torkabadi
‏بر هرچه گران و هرچه ارزان لعنت
بر هرچه که درد و هرچه درمان لعنت
از صبح پدر، فقط غم نان دارد
ای بر پدر بی‌پدر نان لعنت

#مجید_ترکابادی @majid_torkabadi
Ещё