تئاتر
از کودکی عاشق رنگ سیاه بود.
همه منعش میکردند از این عشق.
سیاه رنگ عذا بود و بد یمن.
صورتی و قرمز را به او تحمیل میکردند.
و او نمیدانست چرا هیچ رنگی مانند سیاه جذبش نمیکند.
روزگار چرخید و چرخید.
و او روزی در سالنی قرار گرفت که تمام دیوارهایش با سیاه آذین شده بود.
مکانی که به معنای واقعی کلمه، قند در دلش آب میکرد و ضربانش را کوبندهتر از پیش به گوش میرساند.
حالا میدانست دلیل این عشق کودکی چیست.
او زاییده شده بود تا درون آن دیوارهای سیاهپوش، با پوششی سیاه، نقش مخصوص به خود را اجرا کند.
#پارهنویسی
@mahdiseghbal