#گزیدهخوانی@literature9و یافتم اندر حکایات وی که:
روزی با اصحاب در کشتی نشسته بودند در رود نیل به تفرّج؛ چنانکه عادت اهل مصر بود. کشتی دیگر میآمد و گروهی از اهل طرب در آنجا فساد همیکردند. شاگردان را آن، بزرگ نمود، گفتند: ایها الشیخ! دعا کن تا آنجمله را خدای عزّوجل غرق کند تا شومی ایشان از خلق منقطع شود.
ذوالنّون -رحمةاللهعلیه- بر پای خاست و دستها برداشت و گفت: بارخدایا، چنانکه این گروه را اندر این جهان عیش خوش دادهای، اندر آن جهان نیز عیش خوششان ده.
مریدان متعجب شدند از گفتار وی. چون کشتی پیشتر آمد و چشمشان بر ذوالنون افتاد، فراگریستن آمدند و رودها بشکستند و توبه کردند و به خدای بازگشتند. وی –رحمةاللهعلیه- شاگردان را گفت: عیش خوش آنجهانی، توبۀ اینجهانی بود. ندیدید که مراد جمله حاصل شد، بی از آنکه رنجی به کسی رسیدی؟
و این از غایت شفقت آن پیر بود بر مسلمانان، و اندر این، اقتدا به پیغمبر -علیهالسلام- کرد که هرچند از کافران بر او جفا بیش بودی، وی متغیر نشدی و میگفتی: أللهُمّ اهْدِ قَومی، فَإنّهُم لایَعْلَمون؛ «خدايا، قوم مرا هدايت کن که آنان ناداناند».
> در باب
#ذوالنون_مصری> از کتاب
#کشف_المحجوب> اثر
#علی_بن_عثمان_هجویری