#هرمنوتیک #شماره۱۵۹ 🔖هرمنوتیک و روانکاوی
✍🏻فیلیپ کابستان
مترجم: فرناز عبدالباقیان/ علیرضا سمنانی
ویراستار: بهزاد سالکی
🔸فیلیپ کابستان برای نوشتن این مقاله«
هرمنوتیک و روانکاوی» به سراغ فروید میرود آن چنان که خود میگوید گویی روانکاوی کار او تنها بوده است. درواقع کابستان میگوید از آنجا که
هرمنوتیک نظریۀ تفسیر متن است و
هرمنوتیک فلسفی با نظریۀ شناخت در ارتباط است و از آنجایی که روانکاوی همانطور که فروید میگوید روندی تحقیقی برای فرایندهای ذهنی است که به هیچ روش دیگری قابل فهم نیست پس روانکاوی
هرمنوتیک شرایط انسانی است. شرایط انسانی که قابل مشاهده نیست و از نظر زیستی قابل توضیح نیست و باید از پس تفسیر فهم شود. همانطور که خود فروید روانکاوی را هنر تفسیری لایههای ژرف انسانی میداند. بنابراین،کابستان در این مقاله به بررسی نحوۀ تفسیر فروید از پدیدههای روانشناختی انسانی چون خواب، لغزشهای زبانی و غیره میپردازد و از سوی دیگر سعی میکند این تفاسیر را با تفاسیر ریکور و سارتر مقایسه کند تا نقاط قوت و ضعف آن را نشان دهد.
🔸زیگموند فروید1 (1939-1856) بهعنوان بنیانگذار روانکاوی2 شناخته شده است و ما عادت کردهایم که روانکاوی را با اندیشههای او یکی بدانیم. اما باید به خاطر داشته باشیم که امروزه روانکاوی تاریخ مهم و پرباری را بهپیش میبردکه درست از همان آغاز دربارۀ،تاریخ روابط پرشور، تعارضها، گسستها و سازگاریهای تقریباً نامعمول انجام گرفته، که تاحدودی به شخصیتها و مشارکت خود آنها در پژوهشهای روانکاوانه وابسته است. برای مثال، در 1912، آلفرد آدلر3و ویلهلم استکل4انجمن بینالمللی روانکاوی (آیپیای)5 را که در 1910 تأسیس شده بود ترک کردند. دو سال بعد سی.جی.یونگ6 از مقام رئیس انجمن استعفا میکند. بعد از مرگ فروید "جامعۀ" روانکاوی به گروهای متفاوت و چهرههای مهمی مثل آنا فروید7 دختر معروف فروید، ملانی کلاین8، ویلفرد بیون9، دونالد وینیکات10، دانیل لاگاش11 بدون ازقلم انداختن ژاک لاکان12، منشعب شد.این مطالعه قصد ندارد به بحثهای داخلی این جنبش بپردازد اگرچه حتی ممکن است کمی ساختگی بهنظر رسد. چراکه به نظر میرسد تمرکز بر بازتاب اندیشۀ فروید و روش او در تفسیر پدیدههای روانکاوانه مؤثرتر خواهد بود. بنابراین طوری شروع میکنیم که گویی روانکاوی کار یک شخص، یعنی زیگموند فروید بود.
خود فروید در دو مقاله برای دایرهالمعارف تعریفی از روانکاوی ارائه میکند:
روانکاوی نامی است (1) برای روند تحقیق در فرایندهای ذهنی که تقریباً به هر شیوۀ دیگری غیرقابل فهم است، (2) برای روشی (مبتنی بر تحقیق) در درمان اختلالات عصبی و (3) برای مجموعهای از اطلاعات روانشناسانه که در آن خطوط بدستآمده، که به تدریج در رشتۀ علمی جدیدی انباشته میشود.
(فروید 22-1920)
در نگاه اول، روانکاوی هیچ ارتباطی با هرمنوتیک13 ندارد. فروید دانشمند و پزشکی است که جاهطلبی علمی و درمانی به او روح تازهای بخشید. او گاهی کار روانکاو را با شیمیدان مقایسه میکند. برای مثال، فروید با توضیح شیوهای که او واژۀ روانکاوی را ساخت این قیاس را برجسته میسازد:
علائم بیمار و نشانههای ناشی از بیماری، شبیه همۀ فعالیتهای ذهنی او، از نوع خیلی ترکیبی هستند؛ عناصر این ترکیب اساساً انگیزهها، و تکانههای غریزیاند. اما بیمار هیچ چیزی از این انگیزههای اولیه نمیداند یا تقریباً بهاندازۀ کافی نمیداند. ما به او میآموزیم که نحوهای را که این شکلهای ذهنی بسیار پیچیده ترکیب میشوند درک کند ... درست مثل یک شیمیدان که مادۀ اصلی، "عنصر" شیمیایی، را از نمکی که در آن با دیگر عناصر ترکیب شده بودندو در آن غیرقابلتشخیص بود جدا میکند. (فروید 1918)
اگر تمایز معروف دیلتای14 را بین علوم طبیعی
(Naturwissenschaften) و علوم معنوی
(Geisteswissenschaften)بهیاد داشته باشیم، روانکاوی ظاهراً متعلق به اولی است.
اما این توضیحات نخست نباید ابهام عمیق شیوۀ تفکر فروید و ارتباط محکم بین روانکاوی و
هرمنوتیک را پنهان کند. معمولاً گفته میشود که
هرمنوتیک نظریۀ تفسیر متن است، مخصوصاً تفسیر متون کتاب مقدس. بااینوجود،
هرمنوتیک فلسفی کمی متفاوت است.
هرمنوتیک فلسفی به نظریۀ شناخت اشاره دارد، و مطابق نظر دیلتای…
#کانال_دوستان_حکمت_و_معرفت https://t.me/joinchat/AAAAAD_s2rR-1QsTt-yZsg