《افسانه فولکلور و ادبیات حماسی》

#دون_ژوان
Канал
Логотип телеграм канала 《افسانه فولکلور و ادبیات حماسی》
@legendfolkepicПродвигать
6,54 тыс.
подписчиков
6,59 тыс.
фото
243
видео
664
ссылки
زمینه فعالیت کانال: پژوهش و بازنشر کتب و مقالات شاخص در حوزه اسطوره‌شناسی، آئین‌پژوهی، فرهنگ عامه، ادبیات حماسی و زمینه‌های مرتبط @Epiclore :ارتباط
💢عنوان اثر : "دون ژوان کرج"
#‌poster
🖋مولف : صادق هدایت

#اقتباسی
#دون_ژوان
#داستان_کوتاه
@legendfolkepic
💢فیلم اپرای دون ژوان محصول سال ۱۹۷۹ در ۱۶ قسمت(هر قسمت حدود ۱۰ دقیقه)👆👆👆

#دون_ژوان #موسیقی_کلاسیک

@legendfolkepic
💢در باب پیدایش اسطوره دون ژوان
قسمت دوم

❇️البته شگفت نیست که کشیشی کاتولیک مذهب با شمّ روانشناختی ستایش انگیزی، هوسناکی و ماجراجوئیهای عشقی مردی کامجو را توصیف کرده باشد، چون اقرار نیوشِ شکیبای بانوان گنهکاری بوده‌ ا‌ست که برای طلب مغفرت، نزد وی به لغزشهای خویش اعتراف می‌کرده‌ا‌ند و دومولینا بیگمان ازین تجارب شخصی، در پرداختن شخصیت مرد هوسباز شهر اشبیلیه سود برده‌ ا‌ست و باز بیهوده نیست که دون ژوان او، متفکّر یا فیلسوف ملحدی نیست که بعداً در نمایشنامه‌ی مولیر ظاهر می‌شود، بلکه زن فریب فتنه‌جو و توبه ناپذیری است که شتابان به سوی مرگ گام برمی‌دارد و می‌داند که ‌ا‌ز عقوبت الهی گریزی نیست و گنهکار به سزای اعمالش خواهد رسید. با اینهمه، حتی این زن‌باره‌ی خدا آزار نیز بنا به بعضی تفاسیر، به‌ آ‌نا (Anna) گرایش و کششی دارد که تا اندازه‌ا‌ی اسرارآمیز است و فقط از قماش تمایلات جسمانی و شهوانی نیست. چون به قول برخی منتقدان، آرزومند یافتن زنی یگانه ‌ا‌ست که مظهر مجسّم جوهر زنانگی باشد و وی با تملک آن زن، به وصال همه‌ی زنانِ عالم برسد، زیرا البّته نمی‌تواند با تمام آنان یکی پس از دیگری بیارامد! به همین جهت، هنری دو مونترلان می‌گوید که دون ژوان چون گاوباز یا مرد انقلابی، هر دم خطر می‌کند و همین خطر کردن در زندگی است که‌ ا‌ز او مردی مطلق جو می‌سازد، و این مطلق، خداست یا مرگ؛ و هوفمن (1776-1822) در قصه‌ا‌ش که تفسیر اپرای موزار است، این معنی را القاء می‌کند که دون ژوان، روحی جویای کمالات فوق انسانی دارد و به سبب همین شور و اشتیاق والا که هیچگاه به هدف دلخواه نمی‌رسد- زیرا قوای انسانی دون ژوان برای تحقق آرمانِ دست نیافتنی، کافی و رسا نیست- وقیحانه به هرزگی و عیاشی و جنایتکاری می‌پردازد و سرانجام دست به سینه، سرسپرده‌ی شیطان می‌شود.

#دون_ژوان #افسانه #اسطوره

@legendfolkepic
💢تیرسودو مولینا، نام مستعار کشیشی است به نام اصلی گابریل تلز Gabriel Télles که در 1584در مادرید زاده شد و در 1648 درگذشت و بنابراین معاصر لوپه دو وگا Lope de Vega درام‌نویس نامدار اسپانیایی بوده‌ ا‌ست و از پرکارترین درام‌نویسان عصر طلایی فرهنگِ اسپانیاست، و از درام‌های معروفش، یکی درامی ‌مذهبی به نام: بی‌ایمانِ ملعون، معجونی است از رعنایی و دلبری و طنازی و خوش آمیزی و گنهکاری و قدرت تقدیر که سخت مورد پسند و عنایت ژرژ ساند (George Sand) و موریس بارس (Maurice Barrès) نویسنده و سیاست‌باز فرانسوی بود و همین نیروهای درونی و گسترش چاره ناپذیر آنها در درام: اغواگر اشبیلیه نیز که پدر همه‌ی دون ژوان‌هاست، مجال نمود می‌یابند. بدینگونه دو مولینا کسی است که یکی از شناخته‌ترین چهره‌های نوع بشر را تصویر کرده‌ ا‌ست و بعد از وی بسیاری چون مولیر و موزار و بایرون و دیگران، نقش همان چهره را با رنگها و قلم گیری‌های متفاوتی که همه حاکی از نبوغ و قریحه‌ی خاص ایشان است، رقم می‌زنند. ازینرو شاید بتوان گفت که دون ژوان در فرهنگ غرب، بیش از آنکه‌ آ‌دم بازی یا شخصیت درام باشد، عنصر و قوه‌ا‌ی از عناصر و قوای طبیعت است و یا طغیان کشش و اشتیاقی که به سیلابی مهار نشده می‌ماند؛ و گفتنی است که ‌ا‌ین انسان مثالی به روایت دومولینا و در غالب روایات، با هر گامی ‌که برمی‌دارد، به لبه پرتگاهی نزدیک‌تر می‌شود که سرانجام از آن بلند جای فرو می‌غلتد. به بیانی دیگر دون ژوان در درام دومولینا (و در روایات مشابه) نمایشگر شور شهوت کور و کری است که وی در چنبره‌ی نیروی سهمگین و ویرانگر همان شور هوس اسیر است و به همین علت، عاقبت نیز به قعر دوزخ سقوط می‌کند و در آتش انبوهش می‌سوزد.

#دون_ژوان #افسانه #اسطوره

@legendfolkepic
《افسانه فولکلور و ادبیات حماسی》
#دون_ژوان #افسانه #اسطوره @legendfolkepic
دون ژوان علاوه بر این خداناترسی، و شاید به همان علّت، از گذر عمر مشوّش است، و میان دو تمنّا: اشتیاقی که به‌ ا‌مور دنیا دارد و آن عطشی است که هرگز فرو نمی‌نشیند و آرزوی جاودانگی که در اندرونش چون آتشی زبانه می‌کشد، دو پاره شده ‌ا‌ست و به همین جهت، قهرمان دوران، یعنی قهرمان فرهنگ غرب پس از رنسانس است. استندال حتی معتقد است (Les Cenci(1837) که مسیحیت امکان داده تا دون ژوان نقشی شیطانی داشته باشد، زیرا مسیحیت دورویی و ریا را مذهب مختار عصر کرد، و ظهور دون ژوان بدون وجود ریا و سالوس در جهان ممکن نیست. به همین علت، آفرینش دون ژوان در عصر باستان معنی نداشت، زیرا دین در آن روزگار، جشن و شادی بود، نه مایه کاستی و مذلت آدمی‌تا آنجا که‌ ا‌ز غایت فقر معنوی، تنها آرمانش، لذت جویی باشد. و از این دیدگاه شاید هیچ کس بهتر از کامو در «اسطوره‌ی سی‌زیف»، 1942، دون ژوان را نشناخته و نشناسانده باشد. می‌نویسد دون ژوان به علت کمبود عشق نیست که با زنان بسیار، یکی پس از دیگری نردِ عشق می‌بازد. مسخره‌ ا‌ست که وی را به دعوی بعضی، روشن ضمیری اهل اشراق بدانیم که در طلب عشق کامل و تامّ است. برعکس چون همه‌ی زنان را با شور و حدّتی یکسان و هربار با تمام وجود، دوست می‌دارد، ناگزیر کارش را که منحصراً حاکی از ذوق عشق ورزی و تعمقّ در آن مشغله‌ی ذهنی است، تکرار می‌کند. خبط بزرگی مرتکب می‌شویم اگر در دون ژوان به چشم مردی روحانی بنگریم، زیرا در نظرش تنها یک چیز عبث است و آن امید به حیاتی دیگر است که پس از مرگ می‌آید. و در زندگانیش نیز معلوم می‌دارد که چنین اعتقادی دارد، چون خاک را با افلاک سودا نمی‌کند. دون ژوان، دلربا و دل شکنی معمولی است، با این تفاوت که هشیار و دل آگاهست و به همین جهت قائل به پوچی است. حکمتش در زندگی، پیروی از اخلاق یا منطق کمیّت است، برخلاف مرد حق یا قدیس که خواهان کیفیت است. دون ژوان چون هر انسان قائل به پوچی، باور ندارد که ‌ا‌مور و وقایع، معنای عمیقی داشته باشند و افسوس نیز نمی‌خورد، چون دریغ و افسوس، مستلزم امیدواری است و حاکی از امیدی که بر باد رفته‌ا‌ست یا در خاک شده‌ ا‌ست. برعکس عشقش، عشقی سپنجی است و دون ژوان آن را با پیرایه‌های جاودانگی و قداست نمی‌آراید. فرجام چنین عشقی نیز لامحاله مرگ است. و دون ژوان آن را می‌پذیرد و قبول دارد که باید مجازات شود و مجازاتش اگر جزایی هست، طبیعی و برحق است. معهذا یقین قلبی دارد که حقّ با اوست. بنابراین مجازات و مکافات، بی‌معنی است، چونکه سرنوشت وی چنین بوده ‌ا‌ست و تقدیر، عقوبت نیست. به سخنی دیگر شاید بتوان گفت که مهرورزی و عشق و عاشقی راه و رسم یا قسمت مقدار دون ژوان برای کسب معرفت و شناخت است. و این معرفت، معرفت جهان برین نیست.

#دون_ژوان #افسانه #اسطوره

@legendfolkepic
اکنون ببینیم راز جاودانگی این اسطوره چیست؟
برای درک سرّ مقبولی و ماندگاری اسطوره‌ی دون ژوان در غرب، به طور خلاصه باید بگوئیم که غالب مفسّران، دون ژوان را کلاً قهرمان تراژیکی دانسته‌ا‌ند که به درستی انتخاب خود اطمینان ندارد و با تشویش از مرگ، دست و پنجه نرم می‌کند و بی‌عدالتی تقدیر، طبیعت یا حقّ را برنمی‌تابد، و بنابراین فاجر و فاسق به معنای معمولی کلمه نیست بلکه در ستیز با خداست. دون ژوان، و خاصه دون ژوان مولیر، از چیزی که نمی‌ترسد، مشیت پروردگار مبنی بر عقاب است و بیهوده نیست که نمایشنامه‌ی مولیر پس از پانزده بار نمایش، ممنوع می‌شود، چون یسوعیّون (Jésuites) و شاه را پسند نمی‌افتد و حتی می‌رماند و پاسداران شریعت، جزای قهرمان را پس از آنهمه کفرگویی و ریشخند دین و خدا، ظاهری و از سر ناچاری می‌دانند و Sganarelle خدمتکار دون ژوان و شخصیت ضد دون ژوان درام را، پیامبر دروغین «عقل سلیم» و اخلاق می‌پندارند.

#دون_ژوان #افسانه #اسطوره

@legendfolkepic
ضمناً گفتنی است که برخلاف اساطیر کهنی که ‌ا‌صل و ریشه‌‌ی آ‌نها در تاریکی زمانهای بس دوردست، نهفته و ناپیداست، محققان پس از آنکه مهد داستان را به ترتیب پرتغال، ایتالیا و یا آلمان دانستند و دون ژوان را شخصیتی گاه تاریخی و زمانی موهوم پنداشتند که در قرون وسطای خداترس و یا در دوران رنسانس خداستیز ظهور کرده ‌ا‌ست، امروزه دقیقاً معلوم داشته‌ا‌ند که ‌ا‌سطوره‌ی دون ژوان نخستین بار، کی و کجا، ظاهر شده ‌ا‌ست: در اسپانیا وقتی تیرسودو مولینا (Tirso de Molina) به سال1625 میلادی، نمایشنامه‌ای منظوم به نام El Burlador de Sevilla y Convidado de piedra (اغواگر اشبیلیّه یا میهمان پیکره‌ی سنگی) نوشت و نمایش داد و از آن تاریخ، این رهزن گستاخ دل و دین، هرگز صحنه را ترک نگفته، بلکه پشت در پشت و زاد بر زاد، چون بت عیّار هربار جلوه‌ا‌ی نو فروخته ا‌ست. نخستین دون ژوان، همین فتنه جوی جسور شهر اشبیلیه‌ ا‌ست که در غارت دل و دین، بی‌پرواست.

#دون_ژوان #افسانه #اسطوره

@legendfolkepic
این همه دون ژوان که برشمردیم، تمام درام‌ها و روایات اسطوره را شامل نمی‌شود و در واقع مشتی است نمونه‌ی خروار. شایان ذکر است که در تاریخ ادبیّات جهان، به ندرت موضوع یا شخصیتی می‌توان یافت که به ‌ا‌ندازه‌ی دون ژوان و سرنوشت و سرگذشتش، به‌ ا‌نواع مختلف، تعبیر و تفسیر شده باشد، از تصویر آدم خوش گذرانِ عیّاش گرفته تا شرحِ حال طاغی خداناشناسی که با اینهمه چون فوست، خالی از دغدغه‌ی خدادانی و خداجویی و فارغ از دلمشغولی و سودای دستیابی به حقیقتِ مطلق و مطلقِ حقیقت نیست.
قصد ما در اینجا البته ذکر ویژگی‌های هر «دون ژوان» و یا مقایسه‌ی آنها با یکدیگر برای شناخت تعبیرهای گوناگونی که ‌ا‌ز این شخصیت اسطوره‌ا‌ی شده ‌ا‌ست نیست، گرچه چنین بررسی و پژوهشی، از لحاظ دانش اساطیر، حائز کمال اهمیت است، و سرّ ماندگاری و پایداری اسطوره را که همواره‌ آ‌بستن چند معنی است و از دیدگاهها و جهات مختلف، قابل تعبیر و تفسیر، عیان می‌سازد (برای انجام دادن این کار بضاعتی باید داشت که نگارنده‌ آن را در خود سراغ ندارد)؛ بلکه سعی بیشتر برای فهم علت یا علل مقبولی حیرت‌انگیز اسطوره‌ی دون ژوان (یا فوست) است، چون این درک و تشخیص، برای شناخت روحیّه و ذهنیّت فرهنگ زاینده‌ی آن اسطوره، رهنمون معتبری است. با اینهمه ‌ا‌لبته‌ ا‌ز قیاس نخستین روایت دوان ژوان (1625) با دون ژوان مولیر (1665) که هر دو در قرن هفدهم میلادی به فاصله چند دهه پدید آمده‌اند (درام مولیر چهل سال پس از تراژدی تیرسودو مولینا)، گزیری نیست.

#دون_ژوان #افسانه #اسطوره

@legendfolkepic
1625: اسپانیا، اغواگر شهر اشبیلیه، تیرسودو مولینا (Tirso de Molina)
1665: فرانسه، دون ژوان یا ضیافت پیکره سنگی، مولیر (Don Juan ou Le festin de pierre )
1730: ایتالیا، دون ژوان یا مکافات هرزگی، کارلوگولدونی (Carlo Goldoni)، درام.
1787: پراک، دون جووانی، موزار- داپونته (Lorenzo da Ponte)، اپرا.
1813: آلمان، دون ژوان، ا. ت. آ. هوفمن (E.T.A.Hoffmann)، قصّه.
1819-1824: انگلستان، دون ژوان، هجویه‌ی حماسی، جورج گوردون بایرون (George G. ByrOn)، منظومه.
1829: آلمان، دون ژوان و فوست، کریستیان گرابه (Christian D. Grabbe)، درام.
1830: روسیّه، میهمان سنگی، الکساندر پوشکین، تراژدی.
1830: فرانسه، اکسیر حیات، بالزاک. قصّه.
1833: فرانسه، روزی از روزهای دون ژوان، آلفرد دومو سه. داستان.
1834: فرانسه، نفوس مقیم اَعراف، پروسپر مریمه (P.Mérimée)، قصّه.
1837: فرانسه، دون ژوان دو مارانا (Marana) یا سقوط فرشته، الکساندر دوما (پدر)، درام.
1838: فرانسه، کمدی مرگ، تئوفیل گوتیه (Th. Gautier)، منظومه.
1849: فرانسه، دون ژوان در دوزخ، شارل بودلر، شعر.
1862: روسیّه، دون ژوان، آلکسـی کنستانتینوویچ تولستوى (1817-1875)، درام منظوم.
1874: فرانسه، باربی دورویلی (Jules Barbey d"Aurevilly) زیباترین عشق دون ژوان، قصّه.
1887: اطریش، دون ژوان، ریچارد اشتراس (R. Strauss)، موسیقی.
1903: انگلستان، مرد و ابرمرد، جرج برنارد شاو (3).
1928: بلژیک، دون ژوان یا خاطرخواهان موهوم، م.د. گلدرود (Michel de Ghelderode)، درام.
1936: آلمان، Don Juan d’Autriche Ou La carrière d’un ambiteux، دون ژوان اطریش یا پیشه‌ی مردی جاه طلب Franz Zeise L"Armada رمان.
1941: آلمان، Franz Zeise, Don Juan Tenorio رمان. (4)
1945: بلژیک، اغواگر (Le Burlador)، سوزان لیلار (Suzanne Lilar).
1953: آلمان، Don Juan oder die Liebe zur Geomotrie دون ژوان یا عشق هندسه، ماکس فریش. درام.
1958: فرانسه، دون ژوان، هنری دومونترلان، درام.

#دون_ژوان #افسانه #ادبیات_کلاسیک
@legendfolkepic
اما از جمله ‌ا‌ساطیری که در دوران جدید غرب، بیش از بقیه، بارور و زایا بوده‌ا‌ند، یکی اسطوره دون ژوان است.
قطعاً هیچ اسطوره‌ا‌ی چون اسطوره‌ی دون ژوان، زاد و ولد نکرده‌ ا‌ست، چنانکه‌ ا‌مروزه خانوادهای انبوه‌ ا‌ز فرزندان دون ژوان و نوادگان و بازماندگانشان، نسلاً بعد نسل، فراهم آمده ‌ا‌ست، و بنا به محاسبه‌ی سرانگشتی که تازه همه‌ی درام‌ها و روایات اسطوره‌ی دون ژوان را در بر نمی‌گیرد، از 1625 تا 1991 در اروپا، قریب به شصت درام و داستان و منظومه‌ی دون ژوان نوشته و سروده و بازی شده ‌ا‌ست که برای مزید بصیرت خوانندگان، معروف‌ترین آنها را ذکر می‌کنیم

#دون_ژوان #افسانه #اسطوره

@legendfolkepic
《افسانه فولکلور و ادبیات حماسی》
#دون_ژوان #افسانه #ادبیات_نمایشی @legendfolkepic
تئاتر از اسطوره توشه و مایه می‌گیرد. بی‌اسطوره، تئاتر نبود و بی‌تئاتر، بسیاری اساطیر از یاد رفته، ناپدید می‌شدند. واقعیت اینست که تئاتر و اسطوره، متقابلاً یکدیگر را نو و بارور می‌کنند. تئاتر غرب از آئینِ پرستش دیونیزوس زاده شد و منبع الهامش اساطیریست که هنوز در یادها زنده‌ ا‌ست، و به همین جهت آن تئاتر، موجب دوام و بقای اساطیر شده ا‌ست. اگر هم این معنی را مبالغه‌آ‌میز بدانیم، یقین است که تراژدی‌های یونان از اساطیر آن سرزمین تراویده‌اند چنانکه در کشورمان، تنها نمایشی که ریشه در فرهنگ ایران پس از اسلام دارد و هنوز زنده ‌ا‌ست و برخوردار از قدرت تأثیری شگرف، تعزیه یا شبیه‌سازی است که‌ آ‌بشخورش آئینهای مذهبی است. اما در غرب برخلاف آنچه در اینجا پیش آمده، چنانکه گفتیم، تئاتر، اسطوره را هربار به شکلی نو، تعبیر کرده نمایش داده‌ ا‌ست. بنا به محاسبه‌ی ژان ژیرودو (Jean Girandoux (1882-1944، پیش از او، سی و هفت نویسنده، منجمله مولیر، مضمون آمفیتریون (Amphitryon) را دستمایه‌ی کار خود ساخته بودند
. ژان کوکتو (1889-1963) وقتی «ماشینِ دوزخی» را به سال 1934 نوشت برخلاف ژان ژیرودو، تعداد پیشاهنگانش را در بازسازی همین مضمون، از ادیپ شهر یار سوفوکل تا خود وی، شمارش نکرد.

#دون_ژوان #افسانه #اسطوره

@legendfolkepic
آلبرکامو، همین ایده را در «افسانۀ سیزیف»، با یکی از نمونه‌های «انسان ابسورد» از دون ژوان ساخت. کامو سوال می‌کند: این مأمور سنگ و این مجسمۀ سردی که برای تنبیه خود به لرزه می‌افتد، چه معنایی دارد؟ تمام قدرت‌های عقل ابدی، نظم، اخلاق‌جهانی و تمام عظمت عجیبِ خداوندیِ تحت تأثیر خشم، در آن خلاصه شده‌اند. این سنگ سِتُرگ و بی‌روح فقط مظهر قدرت‌هایی است که دون ژوان درونِ خود برای همیشه انکارشان کرده است.
از نظر کامو، چون دون ژوان همۀ زنان را به یک اندازه و با تمام وجود دوست می‌دارد، پس بنا بر این ناگزیر به «تکرار» است. از همین‌رو هر یک از زنان، امیدوار است چیزی به او هدیه دهد که هرگز هیچ زنی نثارش نکرده است. اما در واقع همۀ آن‌ها فقط خودشان را فریب می‌دهند چون تنها موفق می‌شوند احساس نیاز به تکرار را در او به وجود بیاورند. تا بالاخره یکی از میان آن‌ها خطاب به دون ژوان فریاد می‌زند:

«سرانجام، من عشق را به تو هدیه دادم.»
و شگفت‌انگیز نیست که دون ژوان به گفتۀ او فقط می‌خندد و می‌گوید:
«سرانجام؟!… نه، باید بگویی: یک بار دیگر!»

#دون_ژوان #افسانه #اسطوره #فلسفی

@legendfolkepic
از نظر بسیاری از منتقدین، دون ژوان در واقع نمود یک انقلاب است و همین موضوع موجب شد تا اجرای نمایش‌نامۀ مولیر، برای تماشاچیان خود سوال‌هایی طرح کند.
دون ژوان، از آن دسته شهوتران‌هایی است که به قول «شارل بودلر»، انقلاب را به جلو انداخته و همان‌گونه که «روژه وایان» در رسالۀ خود دربارۀ «لاکلوس» می‌گوید، دون ژوان بی‌هیچ تردیدی یک آنتی‌پاسکال و پیشگام در تمام مبارزات اجتماعی آینده خواهد بود: اغواگر و عیاشی که زنده‌گی ابدی خود را درست با‌‌ همان عنوانی به خطر می‌اندازد که یک ماتریالیست مانند او قیام می‌کند، دیگران را به مبارزه می‌طلبد، سلطه را انکار می‌کند، سپس سوگند می‌خورد که در کار خود هرگز عفو و بخششی نکند.
دونژوانِ مولیر، مثل دونژوانِ موتسارت نیست. در نمایش‌نامه‌های دونژوان اسپانیایی، هیچ‌گونه درام روان‌شناختی وجود ندارد، بلکه بر آن‌ها متافیزیک سایه افکنده است. در این نمایش‌نامه‌ها، زاری و اندوه زیبارویان‌‌ِ رها شده چیزی فرعی و مخصوص به هیجان آوردنِ قلب‌های با احساس است: «تراژدی مردی است که با شرط بستن بر روی این موضوع که، خداوندی وجود ندارد، تمام سعادت ابدی خود را به خطر می‌اندازد.» خلاصه این‌که دون ژوان، یکی از همین روح‌های قدرت‌مندی است که در تمام حوزه‌های استبدادی، به ویژه در حوزۀ عشق، به مبارزه برخاسته است. او یک انسان طاغی و یاغی است.

#دون_ژوان #افسانه #اسطوره #فلسفه #تطبیقی

@legendfolkepic
دون ژوان، پیش از هرچیز، طعمۀ مناسبِ خود را انتخاب می‌کرد؛ زیرا به‌خوبی می‌دانست که نمی‌تواند همۀ زنان را در همه‌وقت اغوا کند. او طعمه‌هایش را در زمان، و مکان‌های مناسب به دام می‌انداخت. او مردی حساس و تیزبین بود که به‌راحتی می‌توانست نادیدنی‌ها را دیده و ناشنیدنی‌ها را بشنود. وی به «زبان بدنِ» زنان آگاهی داشت و می‌توانست به آن‌سوی نقابی که معمولاً زنان بر روی چهره دارند، نفوذ کرده و ضعف‌ها، ترس‌ها، امید و آرزوهای آنان را کشف کند. دون ژوان از میان روزنه‌های باریکی که در ذهن و روح آشفتۀ زنان پیدا می‌کرد، راهی به درون‌شان می‌یافت و از‌‌ همان جا به‌آرامی شروع به تسخیر روح آنان می‌کرد. دون ژوان «ارزش زمان» را خوب می‌شناخت، به همین خاطر انرژی و توانِ خود را بیهوده به هدر نمی‌داد. او بیشتر طعمه‌های خود را از میان زنان آزرده‌خاطر و پریشان انتخاب می‌کرد. زنانی که به آن‌ها خیانت شده بود و یا این‌که مورد توجه اطرافیانِ خود قرار نگرفته و با رؤیاهای خود‌‌ رها شده بودند. دون ژوان از این حقیقت به‌خوبی آگاهی داشت که وقتی یک زن، در سلامت کامل روحی به‌سر برده باشد و در میان خانواده و دوستانش مورد محبت، توجه و احترام قرار گرفته باشد، تقریباً محال است کسی بتواند او را اغوا کرده و از راه به‌در کند. از طرف دیگر، دون ژوان می‌دانست، تنها کسی گول می‌خورد که بتواند نسبت به او و حضورش، واکنش نشان دهد. البته او به واکنش‌های منطقی و عقلانی بی‌اعتنا بود، زیرا به‌تجربه برایش ثابت شده بود که وقتی کسی با حساب‌گری و لبخندهای تشریفاتی و مصنوعی به شما نگاه می‌کند، معمولاً در جست‌وجوی آن است که چیزی از شما به دست آورده و شما را برای رسیدن به هدفی خاص، وسیله قرار داده و قربانی کند. این درحالی است که واکنش‌های ناخودآگاه از طرف زنان، نمی‌توانند به‌راحتی مدیریت شوند. واکنش‌هایی از قبیل، دست‌پاچه شدن، خجالتی بودن، تکرار کردن حرکاتِ «زبان بدن» به گونه‌یی که انگار در مقابل آینه‌یی نشسته‌اید و تصویر خود را می‌بینید. ‌گاه حتا بارقه‌یی از خشم و عصبانیت، نشانه‌های خوبی هستند از این‌که، اکنون طعمۀ مناسبی بر سر راه شما قرار گرفته است. به قول ضرب‌المثلی از سرخ‌پوستان امریکا، وقتی شما به دنبال دو خرگوش می‌دوید، در پایان موفق به دام انداختن هیچ یک از آن‌ها نمی‌شوید. پس باید مانند حملۀ شیر به گروه آهوان، طعمۀ خودتان را با آگاهی انتخاب کرده و بدان یورش برید. چرا که شما هرگز نمی‌توانید برای همه کس، همه چیز باشید.
پاتریس بولون، در کتاب «رنج عشق و دون ژوان»، او را بزرگ‌ترین عیاش جهان و خواستگار نوع بشر می‌داند که عشق را تنها در تنوع‌طلبی می‌خواهد. او یک فاتح بی‌احساس، آمیزه‌یی از پلیدی و شرارت است؛ یعنی نقطۀ مقابل ساده‌گی و نزاکت که دو فضیلت عشق جوان‌مردانه هستند. در واقع او نه تنها هیچ اعتقادی به عشق ندارد، بلکه بی‌وقفه به آن بی‌حرمتی هم می‌کند.
کیرکگارد، در تفسیری که بر اپرای «دون ژوانِ» موتسارت می‌نویسد، معتقد است که دون ژوان، تنها یک شخصیت و یک فرد نیست، بلکه یک «توانایی» است. او میل وحشیِ شهوت و نمود یک میل اهریمنی زنده‌گی است. از نظر کیرکگارد، در کار دون ژوان هیچ‌گونه حساب‌گری وجود ندارد، انحطاط و تفکری هم در کار نیست. این تنها نیروی ناب، عریان و خود انگیخته‌یی‌ست از طبیعت، که ورای خیر و شر عمل می‌کند، نیرویی که تنها می‌تواند توسط خودانگیخته‌ترین و انتزاعی‌ترین «هنر‌ها» به نمایش گذاشته شود؛ و این هنر چیزی نیست مگر موسیقی، که باعث می‌شود تمام چیز‌ها را در حالت خام، ضروری و کلی‌شان حس کنیم‌ـ بی‌‌آن‌که بتوانیم تحلیل‌شان کنیم و یا مورد قضاوت‌شان قرار دهیم. به عبارت دیگر، دون ژوان روی دیگر سکه‌یی به‌نام «ابلوموف» اثر گنچاروف است. ابلوموف نیز همه چیز، حتا عشق را در تنبلی می‌یافت و با این کار خود «یک نظام و یک دوره از تاریخ روسیه» را به ریشخند گرفت. دون ژوان، وجود داشته و خواهد داشت، چرا که او نیز مانند ابلوموف، منتقدان و حتا مدافعانی برای خود دارد.

#دون_ژوان #افسانه #اسطوره

@legendfolkepic
دن ژوان اسطوره یا قربانی !
ای دون ژوانِ پیر، اکنون به من بگو که عشق در جوانی، چه‌گونه بود؟


دن ژوان، در قرن شانزدهم میلادی، در اسپانیا می‌زیست. او برای زنان شخصیتی جذاب و دل‌رُبا داشت. شخصیتی که‌ گاه شاهزاده‌گانِ زیباروی هم برای دیدن و مصاحبت با وی ساعت‌ها زیر باران و در مقابل خانه‌اش انتظار می‌کشیدند. دونژوان یک افسون‌گر، و جادوی او در اغوا و به دام انداختنِ زنان بود. به همین دلیل گرچه محبوب زنان بود، اما از سوی مردان همیشه مورد نفرت قرار می‌گرفت. مردان در تعجب بودند که چه‌گونه دون ژوان می‌تواند این‌چنین تأثیری بر روی زنان بگذارد!؟ او حتا یک مرد زیبا نبود و رمز اغواگری‌اش در ظاهرِ او نهفته نبود، شاید همین موضوع، مردان دیگر را بیشتر عصبانی می‌‌کرد؛ چون هرگز نمی‌توانستند به راز جادویی او پی ببرند. و همین راز برای مدت بیش از چهار قرن در گنجینه‌یی از اسرار، پنهان بود تا این‌که بالاخره توسط خود او برملا گردید.

#دون_ژوان #افسانه #اسطوره

@legendfolkepic
از این رو نویسنده، تفکرات اساطیریِ دو اسطوره ی بزرگ عشقی مغرب زمین ( تریستان و دون ژوان) را که این نوع عشق را نمایندگی می کنند ، درمثال های زندگی اشخاص حقیقی و خیالی می جوید. در باب عشق شیفتگی، به بررسی تاثیرات اساطیر عشق بر شخصیت های رُمان های { لولیتا «ولادیمیر ناباکوف»، دکتر ژیواگو «بوریس پاستر ناک »، انسان بی صفت «روبرموزیل»} می پردازد.

و همچنین تأثیر این اساطیر در تفکّرات و زندگی اشخاص حقیقی همچون [ کی یرکگور، نیچه و آندره ژید] را مورد بررسی قرار می دهد. و به تأثیر اساطیر عشق برشخص ، فی ذاته، و تبعیت یا تقابل اشخاص حقیقی و خیالی با اساطیر می پردازد. نویسنده در این باب چنین می نگارد:

«زمانی که اساطیر وسوسه مان می کنند، بهتر است بشناسیم و بدانیم که از کجا می آیند و منطق شان ما را به سوی چه چیزی راهبر است، شاید تا حدّی بهتر بتوانیم شخصاٌ خطر کنیم و (مسئولیت) عشق خویش را بر عهده گیریم و به صوب، ذات مان، یعنی برای رسیدن به خویشتن خویش، قدم برداریم، و آنگاه شاید اندکی آزادتر باشیم.»

نویسنده کتاب،به موضوع کامجویی، شهوت گرایی و عشق و شیفتگی و اساطیر جان پرداخته، و موضوعی را که در فرهنگ غرب ،توسط روانشناسی نوین و فلسفه اجتماعی و دین مسیحیت مورد حمله و سرکوب بوده و یا نوعی بیماری تلقی می شده، با دید تازه تر وپژوهش دقیق تری مطرح کرده است.

…..من کوشیده ام تا مناسبات دیالکتیکی میان عشق و شخص انسان، یعنی رابطه جدلی میان دو واقعیتی را باز یابم که آن دو بزرگمرد( مارکس و فروید) به اقتضای دستگاه و نظام فکریشان که در عین حال ثمر بخش و کارآمد و بسته و محدود بود، ناگزیر از حذف یا واپس زدن شان شدند.»

#دون_ژوان #افسانه #اسطوره

@legendfolkepic
Ещё