#سد_لفورشهر بازی دروغی بود که بین ما کودکان
لفور دهن به دهن می چرخید و ما خوشحال از اینکه روزی از سرسره ها پایین میآییم و میخندیم ، آری هنوز یادم است که هفت ساله بودم و در سرم رویایی شاد در حال شکل گیری بود.
آغاز میکنم بغضنامه سی سالگی ام را با پل زدن به کودکی ، چهره های مخوفی در ذهنم مانده است که می گفتند در گِلباغ برایتان شهر بازی ساخته میشود. صدای ماشین هایی به گوش می رسید که حتی اسمشان را هم نشنیده بوده ایم. در آن طرف داستان اتفاقی بود که بزرگترها نگذاشته بودند ما بشنویم و ببینیم.
خبر اینگونه بود ، سدی قرار است ساخته شود که برای احداث آن دو سوم از مردم
لفور باید از زادگاه اجدادی شان بیرون شوند ، مردمی که تقریبا 500 هکتار از زمین کشاورزی را باید تحویل این پروژه میدادند ، خائنین همه جا وجود دارند و در بین مردم می چرخیدند و مخالفان را تحویل مراجع میداند و دو دستگی را ایجاد کردند در حالی که امضای خون جمع آوری شده بود تا مانع این اتفاق شوم شوند ، خوابهای آرام تبدیل به کابوس هایی شده بود در بازداشتگاهها که در آن از بی نانی در رنج بودند ، و نتیجه چند ماه درگیری و بازداشت و کتک های نا بجا این شد ،
سد باید احداث شود به هر قیمتی. روستاهای زیادی و تمام زندگی مردم آن روستاها به زیر آب رفت و کوچ کرده اند با دلی شکسته و تنی پر از زخم به شهرهای اطراف ، تعداد زیادی از آن مردم در سالهای اول از درد تحمیل شده دق مرگ شده اند و عده ای هنوز در سر خود خاطرات خود را خواب می بینند ، سالها با صدای شبانه روزی ماشین های
سد سازی آرامش از ما گرفته شد و کم کم پای غیر بومی ها به منطقه
لفور باز شد و به هوای این
سد میگویند ما لفوری هستیم و باز به روش های گوناگون آرامش اندکی که وجود داشت را از ما ربودند ، بعد از افتتاح
سد آب و هوای منطقه تغییر کرد و به صورت غیر قابل تصور شرجی شد و تاثیرات خود را گذاشت ، که این تاثیرات عبارت اند از ، نابودی گونه های درختی ، گیاهی ، پرندگان و حیوانات بومی ، از بین درختان میشود به درخت مَلِج و بِولی که بعنوان درختان با ارزش جنگلهای هیرکانی بودند نام برد ، درخت های شمشاد که به صورت غیر قابل تصور در کمتر از سه سال به نابودی کامل رسید و دیگر جنگل های
لفور در زمستان حالت سبزی به خود ندارد و پرنده هایی که زمستان را در آن سپری میکردند مجبور شدند از منطقه کوچ کنند تا زنده بمانند و نمی دانیم زنده مانده اند یا آنها هم دق مرگ شده اند ، حالا بعد از گذشتن ده سال از افتتاح
سد با رطوبت دائم در منطقه مواجه هستیم که این رطوبت به جنگلهای منطقه پرتاس که در آن با ارزش ترین درخت منطقه و جنگل هیرکانی وجود دارد یعنی درخت سرخدار تاثیر گذاشته است و اتفاقی را به چشم دیده ام که سرنوشت شمشادها قرار است برای درخت سرخدار تکرار شود . هجوم حشراتی که تا به حال در منطقه ندیده ایم و لانه کردن این حشرات و تغییر آب و هوای منطقه در آینده ای نه چندان دور جنگل
لفور را به بیابانی بی درخت و بوته تبدیل خواهد کرد. امروزه در کشورهای پیشرفته سدسازی منسوخ شده است و برای کم آبی روش های بسیار ساده تر و کم هزینه تر انتخاب میشود ، به طوری که تمام سدهایی که در کشور احداث شده به تحقیقات علمی نشان میدهد تاثیرات منفی بر منطقه گذاشته اند و اکوسیستم منطقه را تغییر داده اند ، تغییر اکوسیستم یعنی اگر میتوانید با شرایط وفق دهید خود را زنده می مانید و اگر نتوانید باید بمیرید . هجوم غیر بومی ها برای خرید زمین ، خوشگذرانی در
لفور چیزی باقی نمی گذارد جز آشغال هایی که به هر سو نگاه میکنید وجود دارد و تغییر اصالتی که قرن ها بر پایه اصول و اخلاق در آن جاری بود ، سدی زیبا ساخته شد همچون دیو هفت سری که هفتاد قلم آرایش بر صورت خود دارد.
بر میگردم به خاطرات کودکی که قرار بود شهربازی برایمان بسازند ، و دروغ نگفتند به ما برایمان شهر بازی ساختند که در آن جانمان ، هویت مان، زندگی مان ، طبیعت بکرمان به بازی گرفته شد و ما هر روز بیشتر در آب
سد غرق و نابود میشویم .منافع ملی و منابع ملی ، گوشه ای از حق ملت
لفور بود که هیچ کدام برایشان تعریف و صرف نشد ، اگر این حقیقت هایی که گفته شد بر پوز ملی گراهای متعصب بر نمی خورد بگذارید صادقانه بگوییم ، آبی که شما از
سد لفور مصرف میکنید قطره قطره اش خون ما لفوری ها است که می آشامید، چگونه باور کنم دست دوستی شما را ، چگونه باور کنم شعر بنی آدم اعضای یکدیگرند را؟
🖊 #بلال_اصغری@lafoormycountry🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁