«أَنَسٍ رَضِیَ اَللهُ عَنْهُ ، أَنَّ النَّبِيَّ ﷺ رَأَى شَيْخًا يُهَادَى بَيْنَ ابْنَيْهِ، قَالَ: مَا بَالُ هذَا قَالُوا: نَذَرَ أَنْ يَمْشِيَ؛ قَالَ: إِنَّ اللهَ عَنْ تَعْذِيبِ هذَا نَفْسَهُ لَغَنِيٌّ وَأَمَرَهُ أَنْ يَرْكَبَ»
«انس رَضِیَ اَللهُ عَنْهُ گوید: پیغمبر ﷺ دید که پیرمردى بر دوش دو نفر از پسرانش تکیه کرده و راه مىرود، پرسید: «این چیست؟» گفتند: نذر کرده که پیاده به مکه برود، پیغمبر ﷺ گفت: خداوند از عذابى که این مرد بر خود تحمیل کرده است بىنیاز است، به او دستور داد که سوار شود».