یک ترانه ... یک تاریخ و پشتوانه فرهنگی غنی
سیصد گل سرخ و یک گل نصرانی
ما را ز سر ِ بریده می ترسانی
ما گر ز سر ِ بریده می ترسیدیم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم
دو بیت فوق بخشی از یک ترانه مردمی است که توسط یک یا چندنفر، بر اساس یک اتفاق تاریخی در صد و اندی سال پیش سروده شد و در طول یک قرن هم بارها در بزنگاه های مختلف فرهنگی و تاریخی هم خوانده و هم به آن افزوده شد این از ویژگی های فرهنگ مردم است زیرا فرهنگ مردم، بازتابی گسترده از زندگی مادی و معنوی انسان است به همین دلیل یکی از باارزش ترین نهادها برای بررسی گذشته و شناخت روش های زندگی به شمار می رود
این فرهنگ شادمانی ها، سوگواری ها، جنگ و یا مصایب طبیعی مثل سیل و زلزله و ... پوشش می دهد
شعر و ترانه یکی از مولفه های فرهنگ مردم است
خالق ترانه از مضمونی می گوید که با ان روبروست در واقع انعکاس حیات مادی و معنوی بشر زلال و شفاف در ترانه های بومی جلوه گر است
خالق ترانه های بومی مردم هستند که با هر پدیده ای هم آن را به کار می برند و هم در صورت لزوم بیت یا ابیاتی به آن می افزایند ...
تاریخچه این شعر بر می گردد به زمان مشروطه و خاستگاه آن
#تبریز است
می گویند:
تبریز شدیدا در محاصره بود مشروطه خواهان یکی یکی پایگاه شان را از دست داده بودند و در اخرین پایگاه پناه گرفته، می جنگیدند
#ستارخان در کوچه امیرخیز، در اخرین جبهه در حال مقاومت بود ...
هُووارد باسکرویل معلم ۲۴ ساله مدرسه آمریکایی مموریال تبریز تحت تاثیر حق و مشروطه قرار گرفته بود و به
ستار خان پیوست
کنسول آمریکا در تبریز، از او خواست از صف مشروطهخواهان جدا شود، باسکرویل ضمن پسدادن پاسپورتش گفت:
تنها فرق من با این مردم، زادگاهم است و این فرق بزرگی نیست
هُوارد فرماندهی ۳۰۰ نفر از مجاهدان را بعهده گرفت و در کنار
ستار خان در محله شنب غازان ( شام گازان ) تبریز با استبداد جنگید
و در نهایت در راه مشروطه ایران بر اثر اصابت چند گلوله در سینه شهید شد.
سیصد گل سرخ، (آن سيصد نفر)
یک گل نصرانی ...( هُووارد مسیحی )
ستارخان از همان کوچه ( امیرخیز ) پیروز شد
مشروطه خواهان مراسم تشییع باشکوهی برای این شهید آمریکایی برگزار کردند
زنان تبریز فرشی با چهره هووارد بافتند و به دستور ستارخان، نام هووارد باسکرویل بر روی اسلحه اش حک شد و برای مادرش به آمریکا فرستاده شد
مزار هُووارد در گورستان ارامنه تبریز است
بعدها بیت های دیگری به این دوبیت افزوده شد.
سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی
ما را ز سر بریده میترسانی
ما گر ز سر بریده میترسیدیم
در محفل عاشقان نمیرقصیدیم
در محفل عاشقان خوشا رقصیدن
دامن ز بساط عافیت برچیدن
در دست، سر بریده ی خود بردن
در یک یک ِ کوچه کوچهها گردیدن
هرجا که نگاه می کنم خونین است
از خون پرندهای گلی رنگین است ...
فریده_یوسفی
https://t.me/+QGioAvQDU7Bxrapo