Смотреть в Telegram
🔺با تکیه بر نوستالوژی‌های زمان کودکی، منظومه‌ای را شروع کرده‌ام که تکهٔ زیر بخش نخست آن است. امید که بتوانم بخش‌های دیگرش را نیز کامل کنم. 🔸 ــ ۱ ــ از دیمه‌زارِ زیر کوه شروع کنیم جایی که خرمن‌جای با بستر پدر دزد با خربوزه‌های زیر کاه و گرگ با خرِ پای خرمن آشناست شب در کنار ماه می‌خوابی و صبح از پهلوی خورشید بلند می‌شوی آسمان با همهٔ ستارگانی که تا پسانِ شب می‌شماری به وسعت خرمن‌جای کاه‌گلی‌ست کودکی‌ام بر لب چشمه چند کلمه بیشتر نگفت و فرداشب ماماهایم خربوزه‌ها را دزدیدند پدرم می‌گفت: من نبودم که خربوزه‌ها را آوردم شیرینی آرزو، تگاب را پیمود و ییلاق را در کنج خرمنی پنهان کرد «ترک آرزو کردم، رنج هستی آسان شد سوخت پرفشانی‌ها، این قفس گلستان شد» پدرم چیزفهمِ دورهٔ کمونیست‌هاست مادرم سیاهی‌خوانِ «پنج گنج» و «ورقه و گلشاه» بردارانم با اشتیاقِ «اَلَم نَشرَح» هفت‌یک را طی کردند و من مثنوی را به بیدل رساندم رستم امیر ارسلان رومی امیر حمزه زمستان را به شکوفهٔ بادام و گل سیب می‌رساندند و لحن خوش پدر چونانِ خطِّ منحصربه‌فردش زنگ از دل گَنگ می‌کَند «هر آن کس که شهنامه‌خوانی کند اگر زن بُوَد پهلوانی کند» خواهرانم میان حقوق بشر و شلاق در نوسان اند روزی فرشته بودند اکنون انکار شرعی و فردا... خفاش‌ها بر فردا بال گسترده است و جز زوزهٔ گرگ‌ها از آینده نمی‌رسد گرگ‌ها مدرن شده‌اند دیگر عاشق گوش‌های رهوار پدر نیستند آینده با شکار رویاست ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ #واژگان_فرشته‌خوی_فخیم #کانال_ٱفرینش‌های_تهماسبی_خراسانی @khorasani_poem
Telegram Center
Telegram Center
Канал