#شعر📖بیداری ِ تا صبح، روی بالشی خسته
با گریه خوابیدن کنار ساک دربسته
خوابیدن از برخاستن در خانهای دیگر
برخاستن با هقهق دیوانهای دیگر
بیخاطره، بیواژه، بی هر مشترک بودن
بیگانهای در حسرت بیگانهای دیگر
پرواز از ویرانهی یک خانهی دلگیر
ساکن شدن با بغض در ویرانهای دیگر
برخاستن... خیس از عرق... رقصنده در آتش
با چرخ یک پنکه به دُور هیچچیهایش!
لرزیدن از کابوس ِ فردا تا تبی دیگر
برخاستن در کشوری دیگر، شبی دیگر...
رؤیای فرضی ساختن در خانهای فرضی
بیدار ماندن بیتو روی بالشی قرضی
از برنمیگردم به شک/ افتادن از بالا
دلتنگی ِ بدجورتر! حتی همین حالا!!
چرخیدن از چرخیدن از من دُور هی من که...
با رقص کاغذها میان گردش پنکه
با رقص در آغوش مشتی مست و دیوانه
شب خانه رفتن در کنار چند بیگانه
با مغز خالی، جیب خالی، سینهای خالی...
در حسرت یک لحظه از هرجور خوشحالی
خوابیدن و برخاستن در شهر بیخنده
انسان بیامروز، در رؤیای آینده
سیگار نصفه در میان باد پاییزی
و تو که داری مثل سابق اشک میریزی...
#شاعر:
#مهدی_موسوی#آهنگساز و
#تنظیم:
#نوید_جمشیدی#خواننده:
#یاسین_صفاتیان@khodnevischannel👇👇👇