ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
چند وقتیست که تنها به تو می اندیشم
به تو آری به تو یعنی به همان منظر دور
به همان سبز صمیمی به همان باغ بلور
به همان زل زدن از فاصله دور به هم
یعنی آن شیوه فهماندن منظور بهم
به تکلم به تبسم به دل آرایی تو
به خموشی به شکیبا به تماشایی تو
به نفس های تو در سینه سنگین سکوت
به سخنهای تو با لهجه شیرین سکوت
در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است
یک نفر ساده چنان ساده که از سادگیش
میشود یک شبه پی برد به دلدادگیش
❄️❄️❄️