💖💧💖💧💖💧#خاطرات_حاجتروایی_از_زیارت_عاشورا خانوم علویه ای چنین می فرمود:
سابقا توجه چندانی به خواندن
زیارت عاشورا نداشتم.دراثرحادثه ی خطرناکی که برای یکی ازافراد خانواده ام پیداشدمتوسل به
زیارت عاشورا شدم وبه طور چشمگیری این مشکل برطرف گردیدومن خود را مورد عنایت امام حسین مشاهده کردم.بعدازآن تصمیم گرفتم مرتب
زیارت عاشورا را قرائت کنم ،برای این که این تصمیم راعملی کنم یک
زیارت عاشورای جیبی همراه خود داشتم هرگاه فرصتی دست می داد، این
زیارت را می خواندم. دراثراین مداومت ،عنایات خاصّ مادی ومعنوی شامل خانواده ی ماشد. برای مثال:یک سال عید موقعی که من وشوهرم بیرون ازمنزل بودیم،سیدبزرگواری تشریف می آورند درب خانه واحوال مارا ازفرزندانمان می پرسند وپس ازآن پنج سکه پنج تومانی به شماره ی افرادخانواده به آن ها می دهد ومی فرمایند،این عیدی امسال است،وقتی به منزل برگشتیم فرزندان قضیه را برایمان نقل کردند،پیش خودحدس زدیم شایدآن سید یکی ازآشنایان بوده است،مدتی ازهمسایه ها وآشنایان تفحص کردیم ولی هیچ خبری ازآن سید به دست نیامد. پول ها را درون پارچه ای پیچیده وآن را کنار گذاشتیم. ازآن زمان ،زندگی مابه طور عجیب وشگفتی روبه پیشرفت وروشنائی قرار گرفته ومایقین داریم که همه ی این ها به برکت مداومت به
زیارت عاشورا می باشد
ببینید ماچقدرازقافله عقبیم...
بازیارت
عاشورا ومعرفت به کجاها که میشه رسید
🌸💦🌸گفتگو باسرداررضا هدایتی:
🔸شیرین ترین خاطره ای که ازعملیات رمضان در ذهن دارید چیست؟
از آن عملیات
خاطرات تلخ و شیرین بسیار به جا مانده که شاید انتخاب یکی
از آن ها به عنوان شیرین ترین، کار سختی باشد اما یک خاطره ای که هرگز فراموش نمی کنم و دائم در ذهنم در حال تداعی است، روایت
از یک جوان بسیجی است، جوانی 16 ساله به نام “سید محمد اشرف” که همراه برادرش “سید رسول اشرف” نیز در جبهه حضور پرشوری داشت،
می دیدم این نوجوان بسیجی، هر زمان که بیکار می شود کتاب
زیارت عاشورای خود
از جیبش بیرون می آورد و با حالت معنوی با خدا مناجات می کند، برایم سؤال پیش آمد که چرا اینقدر
زیارت عاشورا می خواند و همین کنجکاوی باعث شد تا
از خودش سؤال کنم.
به او گفتم: “آقا سید محمد” چقدر
زیارت عاشورا می خوانی؟ یک دفعه، دو دفعه؟ چه سری در این است که هر موقع بیکار می شوی زیات
عاشورا می خوانی؟
به من گفت: “آقای هدایتی ” به کار من کار نداشته باش و بذار به حال خودم باشم.
چند روزی
از این اتفاق گذشت، اما سید محمد این بار که دعا خواند، فرق کرده بود،
زیارت عاشورا می خواند و می خندید! حس کنجکاویم امان نداد و باز
از او سؤال کردم: “آقا سید محمد” یک بار
از شما پرسیدم چرا اینقدر
زیارت عاشورا می خوانی اما جواب به من ندادی اکنون بگو چرا در حال خواندن دعا می خندی؟! سید محمد رو کرد به من و گفت: ” آقا هدایتی” من راضی نیستم تا زنده ام در این خصوص به کسی حرفی بزنی… خدا می داند وقتی من
زیارت عاشورا می خوانم “امام حسینم را در صحرای سرسبز بهشت
زیارت می کنم ” واین بار چهره حضرت امام حسین را دیدم و به خاطر همین خوشحالم.
شهیدنوجوانی که اینچنین
زیارت عاشورا وامامحسین را درک کرده بود.
🆔 @khaterate_namazshab114 💖💧💖💧💖💧