👪 خــانواده ے 💏 شـاد 💑

#حجله
Канал
Логотип телеграм канала 👪 خــانواده ے 💏 شـاد 💑
@khanevade_shaadПродвигать
1,71 тыс.
подписчиков
12,2 тыс.
фото
2,73 тыс.
видео
3,27 тыс.
ссылок
Forwarded from تبلیغات تضمینی💯 گسترده (ساتگین)
#عروس_خون‌بس 🔞

#عروسی که تموم شد داشتم با مادرم خداحافظی میکردم که شهروز با فریاد گفت:_بسه این مسخره بازیا برو تو #حجله آماده باش تا بیام ،از لحنش #ترس تو وجودم پیچید و از خجالت سرخ شدم گفتم:_آقا میشه امشبو بهم فرصت بدید محکم کوبید تو صورتمو و گفت:_نکنه فکر کردی #عروس این خونه ای؟ تو فقط واسم یه بچه میاری فهمیدی ،مادرم اومد حرفی بزنه که شهروز فریاد زد همه بیرون، بعد به سمتم اومد و در حالی که #کمربندش رو باز میکرد ...
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEEcswUt3yVt_hdDYQ
Forwarded from تبلیغات تضمینی💯 گسترده (ساتگین)
#عروس_خون‌بس 🔞

#عروسی که تموم شد داشتم با مادرم خداحافظی میکردم که شهروز با فریاد گفت:_بسه این مسخره بازیا برو تو #حجله آماده باش تا بیام ،از لحنش #ترس تو وجودم پیچید و از خجالت سرخ شدم گفتم:_آقا میشه امشبو بهم فرصت بدید محکم کوبید تو صورتمو و گفت:_نکنه فکر کردی #عروس این خونه ای؟ تو فقط واسم یه بچه میاری فهمیدی ،مادرم اومد حرفی بزنه که شهروز فریاد زد همه بیرون، بعد به سمتم اومد و در حالی که #کمربندش رو باز میکرد ...
https://t.me/joinchat/AAAAAFDf3We_1uQpbk0d_A
Forwarded from Deleted Account
#عروسی که تموم شد داشتم با مادرم خداحافظی میکردم که شهروز با فریاد گفت:_بسه این مسخره بازیا برو تو #حجله آماده باش تا بیام ،از لحنش #ترس تو وجودم پیچید و از خجالت سرخ شدم گفتم:_آقا میشه امشبو بهم فرصت بدید محکم کوبید تو صورتمو و گفت:_نکنه فکر کردی #عروس این خونه ای؟ تو فقط واسم یه بچه میاری فهمیدی ،مادرم اومد حرفی بزنه که شهروز فریاد زد همه بیرون، بعد به سمتم اومد و در حالی که #کمربندش رو باز میکرد ...
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEEcswUt3yVt_hdDYQ
Forwarded from Deleted Account
#حجله_اى_بامادر_شوهر

🚩اين رمان مخصوص #بانوان_متاهل ميباشد👌

⛔️عاشق بهرام بودم برای همین با درخواست سارا (دوستم) موافقت کردم...سارا نازا بود برای همین از من خواسته بود تا #صیغه همسرش بشم و بچه ای براشون بیارم...
اما باورم نمیشد وقتی قراره من با بهرام باشم سارا هم حضور داره 😱... . من رو #تخت نشسته بودم و سارا رو صندلی کنار تخت که بهرام وارد شد اما بدون... 😱👇
https://t.me/joinchat/AAAAAE7wX-eHjbRqMti9aw
👆🙄به دليل صحنه هاى #باز_كلامي افراد بالاى 18 عضو بشن😱👆
Forwarded from Deleted Account
#عروسی که تموم شد داشتم با مادرم خداحافظی میکردم که شهروز با فریاد گفت:_بسه این مسخره بازیا برو تو #حجله آماده باش تا بیام ،از لحنش #ترس تو وجودم پیچید و از خجالت سرخ شدم گفتم:_آقا میشه امشبو بهم فرصت بدید محکم کوبید تو صورتمو و گفت:_نکنه فکر کردی #عروس این خونه ای؟ تو فقط واسم یه بچه میاری فهمیدی ،مادرم اومد حرفی بزنه که شهروز فریاد زد همه بیرون، بعد به سمتم اومد و در حالی که #کمربندش رو باز میکرد ...
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEEcswUt3yVt_hdDYQ
#عروسی که تموم شد داشتم با مادرم خداحافظی میکردم که شهروز با فریاد گفت:_بسه این مسخره بازیا برو تو #حجله آماده باش تا بیام ،از لحنش #ترس تو وجودم پیچید و از خجالت سرخ شدم گفتم:_آقا میشه امشبو بهم فرصت بدید محکم کوبید تو صورتمو و گفت:_نکنه فکر کردی #عروس این خونه ای؟ تو فقط واسم یه بچه میاری فهمیدی ،مادرم اومد حرفی بزنه که شهروز فریاد زد همه بیرون، بعد به سمتم اومد و در حالی که #کمربندش رو باز میکرد ...
https://t.me/joinchat/AAAAAFDf3We_1uQpbk0d_A
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#هوس_تلخ

🚩اين رمان مخصوص #بانوان_متاهل ميباشد👌

🔞بلاخره تو #حجله با حاج آقا تنها شدم..
به اصرار خانواده با حاجى69 ساله که جای پدرم بود #ازدواج کردم...
از #رابطه با یه مرد بزرگتر از خودم وحشت داشتم, مخصوصا که سال ها از فوت #همسرش گذشته بود و #تجربه ای در این زمینه نداشت...
تحمل این وضعیت برام #سخت بود که حاجی نشست رو تخت و بدون #مقدمه گفت بیا ...😱👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEXgDAgy-kl-gZeecQ
🔞 #حجله_اى_با_مادر_شوهر 😱

چنان کوبید تو دهنم که حس کردم #دندونام شکست با بغض داشتم نگاهش میکردم که با فریاد گفت: توفقط یه سال اینجایی اونم فقط براى من #بچه میاری بعدش گم میشی میری.....
زن من ساراس.خانم این خونه ساراس حدت رو بدون...
خواستم چیزی بگم که سیلی بعدی رو کوبیدو گفت: #خودت ‌رو ‌برای ‌مادر ‌شدن ‌آماده ‌کن ‌تا بیام..
و هولم داد افتادم رو تخت كه ...👇😱💦
https://t.me/joinchat/AAAAAE7wX-eHjbRqMti9aw
👆🙄به دليل صحنه هاى #باز_كلامي افراد بالاى 18 عضو بشن😱👆