کتابخانه مجازی

#گلستان_سعدی
Канал
Логотип телеграм канала کتابخانه مجازی
@ketabkhaneh2015Продвигать
53,37 тыс.
подписчиков
5,45 тыс.
фото
83
видео
2,09 тыс.
ссылок
آدرس اينستاگرام: Https://instagram.com/ketabkhaneh20155 نرخ تبليغ در كانال https://telegram.me/joinchat/BVL6fD9kc0hb876VhARhXQ کد شامد: http://shamad.saramad.ir/_layouts/Sh
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
#حکایت

🔷عیب کسی را نگو!!!!

یاد دارم که در ایام کودکی، اهل عبادت بودم و شب ها بر می خاستم و نماز می گزاردم و به زهد و تقوا، رغبت بسیار داشتم. شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و تمام شب چشم بر هم نگذاشتم و قرآن گرامی را بر کنار گرفته، می خواندم.

در آن حال دیدم که همه آنان که گرد ما هستند، خوابیده اند. پدر را گفتم: از اینان کسی سر بر نمی دارد که نمازی بخواند. خواب غفلت، چنان اینان را برده است که گویی نخفته اند، بلکه مرده اند. پدر گفت: تو نیز اگر می خفتی، بهتر از آن بود که در پوستین خلق افتی و عیب آنان گویی و بر خود ببالی!

📕 #گلستان_سعدی

@ketabkhaneh2015
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
📚🤔
جوانی خردمند از فنون فضایل حظی وافر داشت و طبعی نافر.
چندان که در محافل دانشمندان نشستی ، زبان سخن ببستی.
باری پدرش گفت ای پسر تو نیز آنچه دانی بگوی.
گفت ترسم که بپرسند از آنچه ندانم و شرمساری برم.

نشنیدی که صوفیی می‌کوفت
زیر نعلین خویش میخی چند؟

آستینش گرفت سرهنگی
که بیا نعل بر ستورم بند

#گلستان_سعدی
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
@ketabkhaneh2015
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
📚#داستان
معلم کُتّابی دیدم در دیار مغرب ترشروی تلخ گفتار بدخوی مردم آزار گدا طبع ناپرهیزگار که عیش مسلمانان به دیدن او تبه گشتی و خواندن قرآنش دل مردم سیه کردی.
جمعی پسران پاکیزه و دختران دوشیزه به دست جفای او گرفتار نه زهره خنده و نه یارای گفتار.گه عارض سیمین یکی را طپنچه زدی و گه ساق بلورین دیگری شکنجه کردی.
القصه شنیدم که طرفی از خباثت نفس او معلوم کردند و بزدند و براندند و مکتب او را به مصلحی دادند پارسای سلیم نیک مرد حلیم که سخن جز به حکم ضرورت نگفتی و موجب آزار کس بر زبانش نرفتی.
کودکان را هیبت استاد نخستین از سر برفت و معلم دومین را اخلاق ملکی دیدند و یک یک دیو شدند به اعتماد حلم او ترک علم دادند اغلب اوقات به بازیچه فراهم نشستندی و لوح درست ناکرده در سر هم شکستندی

استاد معلم چو بود بی آزار
خرسک بازند کودکان در بازار

بعد از دو هفته بر آن مسجد گذر کردم، معلم اولین را دیدم که دل خوش کرده بودند و به جای خویش آورده. انصاف برنجیدم و لاحول گفتم که ابلیس را معلم ملائکه دیگر چرا کردند.
پیرمردی ظریف جهاندیده گفت:

پادشاهی پسر به مکتب داد
لوح سیمینش بر کنار نهاد

بر سر لوح او نبشته به زر
جور استاد به ز مهر پدر

#گلستان_سعدی
🌸🌿🌸🌿🌸🌿
@ketabkhaneh2015
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
📚🤔
پارسایی را دیدم بر کنار دریا که زخم پلنگ داشت
و به هیچ دارو بِه نمی‌شد.
مدت‌ها در آن رنجور بود و شکر خدای عزّوجل علی الدوام گفتی.
پرسیدندش که شکر چه می‌گویی؟
گفت شکر آن که به مصیبتی گرفتارم نه به معصیتی

گر مرا زار به کشتن دهد آن یار عزیز
تا نگویی که در آن دم غم جانم باشد

گویم از بنده مسکین چه گنه صادر شد
کو دل آزرده شد از من غم آنم باشد

#گلستان_سعدی
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
@ketabkhaneh2015
Ещё