#داستانک#داستان_ایرانی_بخوانیمبرای ما ایرانیان همیشه مرغ همسایه غاز بوده. کاملا مشخص است که ادبیات معاصر ما، شعر ما، داستان ما، آنطور که باید در سطح جهان مطرح نیست. بجز چند اسم بزرگ همچون محمود دولت آبادی و...
نویسنده ی سرشناس دیگری نمی بینیم که در سطح جهان شناخته شده باشد. آنقدر که ما همینگوی و بوکوفسکی و سالینجر و کوندرا و... را می شناسیم، دیگران نویسندگان ما را نمی شناسند! البته باید گفت که تاریخچه ادبیات داستانی ما به صد سال اخیر می رسد و هنوز مانده تا ادبیات داستانی ما به سطح و معیار جهانی برسد و خوانده شود. اما دلیل مهم دیگری نیز وجود دارد که باعث می شود ادبیات ما از مرز جغرافیایی ایران بیرون نرود. مخاطب ادبیات، از
نویسنده ی
ایرانی حمایت نمی کند! هنرمند باید ابتدا در وطن خویش شناخته شده و مورد قبول واقع شود، تا بعد برسد به ترجمه ی آثارش و ارائه ی آن به جامعه ی جهانی. مخاطب، داستان
ایرانی نمی خواند. مخاطب از
نویسنده ی داخلی حمایت نمی کند. مخاطب سراغ داستان عامه پسند غربی می رود، اما ادبیات بومی ایران را دنبال نمی کند. باید فرهنگِ حمایت از هنرمند داخلی را در مخاطب به وجود آورد. مولف بدون حضور و حمایت مخاطب، هیچ است. باید نظر مخاطب را جلب کرد.
نویسنده باید بتواند ابتدا در کشورش مورد قبول مخاطبان واقع شود و بعد به مرحله ی برون مرزی برسد و آثارش را در مناطق مختلف جهان عرضه کند.
بیایید از خودمان شروع کنیم. کتاب یک کالای فرهنگی است. وقتی دوست
نویسنده مان کتاب چاپ می کند، چشممان به دستش نباشد تا شاید کتابش را به عنوان هدیه برایمان امضا کند و دو دستی تقدیممان کند؛ نه! از رفقای هنرمند خود حمایت مالی و غیرمالی کنیم. کتاب را به عنوان یک کالای فرهنگی 'بخریم' و آن را به مخاطبان و عاشقان ادبیات معرفی کنیم. باید از خودمان شروع کنیم، برای هنر ارزش قائل شویم و از نویسندگان داخلی حمایت کنیم. غریب ماندن
نویسنده ایرانی و نخوانده شدنش تنها به این دلیل است که مخاطب
ایرانی فکر می کند مرغ آن طرفی ها غاز است! عامه نویس های خارجی را می گویم. باید مخاطب را با
نویسنده ی
ایرانی بیشتر مانوس کنیم تا ببیند که مرغ ما چندین برابر غاز های مردنی آنها تخم می گذارد!
#بابک_ابراهیم_پور#نویسنده_ایرانی