روزی درختها تصمیم میگیرند برای خود رهبری انتخاب کنند. پیش درخت زیتون میروند و به او میگویند : "فرماندهی ما باش." درخت زیتون میگوید: "میخواهید وادارم کنید از طبیعت خودم که تولید روغن و مورد احترام مردم است دست بردارم و مدام دوره بیفتم و بر شما ریاست کنم؟!"
درختها با شنیدن این جواب به سراغ درخت انجیر میروند و به او میگویند : "بیا و رییس ما باش." انجیر میگوید: "میخواهید وادارم کنید که از شیرینی و میوهی خوب خودم دست بکشم و آوارهی راه و بیراهه بشوم و از صبح تا شب به کار سیاست بپردازم ؟!"
بعد از این گفتگو درختها سراغ تاک میروند و به او میگویند: "بیا و حاکم ما باش." تاک می گوید: "میخواهید از تولید انگور که عصارهاش مردم را تسکین میدهد دست بردارم و رهبر شما بشوم و فقط حرف بزنم؟!"
بالاخره درختها به سراغ بوتهی خار میروند و از او میخواهند که حکمران آنها باشد. خار بیتامل در جوابشان میگوید که اگر صمیمانه میخواهید که من رهبر شما باشم بیایید و زیر سایه ام پناه بگیرید، وگرنه بگذار آتش از خارهایم بیرون بزند و همهتان را بسوزاند و خاکستر کند !
بوتهی خار فرمانروایی بر درختهای دیگر را میپذیرد ، چون "کاری از این بهتر از دستش بر نمیآید !"
📒 #مکتب_دیکتاتورها👤 #اینیاتسیو_سیلونه🔃 #مهدی_سحابی