هر کسی
#توتمی دارد!
که با آن عشق می ورزد، دوست می دارد، می پرستد، مینالد، دعا می کند، می گرید، اشک می ریزد، انتظار می کشد، صبر می کند، اخلاص می ورزد، ارزش می نهد، درد می کشد، رنج میبرد، ایثار می کند، می گدازد.
از او زیبائی هایی را که طبیعت ندارد، نیکی هایی را که منطق نمی فهمد، قداستی را که از جنس این دنیا نیست
الهام می گیرد، می آموزد، می نوشد، در ذرات خود حلول می دهد، و به وجدان محتاج و تشنه اش می کند، به او ایمان دارد، بر او نماز میبرد ، غرور پولادینش را (که سر به هیچ اقتداری فرود نیاورده
است) مغرورانه بر قامت والای او می شکند.
هر کسی
#توتمی دارد و
توتم هر کسی " ذکر " آدم بودن او
است ، یادگار بهشت آدم ، یادآور هبوط و نالان غربت کویر .
هر کسی
#توتمی دارد و
توتم هر کسی یادآور آن
است که روزی او نیز آدمی بوده
است و نشانه آن که هنوز می تواند بپرستد ، می تواند خود برای دیگری باشد ، می تواند عشق بورزد ، از سود و صلاح و واقعیت فراتر رفته
است و می تواند معنی ارزش ، حقیقت و آرمان را فهم کند . حتی می تواند تا " ایثار " اوج گیرد .
بهرحال ، هر کسی
#توتمی دارد ، و
توتم من
#قلم است .
هر قبیله ای
#توتمی را می پرستد ، که روح جد نخستین همه افراد قبیله در او حلول کرده
است ، در او زنده جاوید
است ...
و
#قلم توتم قبیله من
است . خدای همه قبایل ، خدای همه عالمیان بدان
#سوگند می خورد ، به هر چه از آن می تراود سوگند می خورد ، به خون سیاهی که از حلقومش می چکد سوگند می خورد .
و من؟
#قلم خویشاوند آن من راستین من
است ، عطیه
#روح القدس من
است ، زبان دفترهای خاکستری و سبز من
است ، همزاد آفرینش من ، زاد هجرت من ، همراه هبوط من و انیس غربت من و رفیق تبعید من و مخاطب نوع چهارم من و همدم خلوت تنهائی و عزلت من و یادآور سرگذشت و یادآور سرشت و بازگوی سرنوشت من
است ، روح من
است که جسم یافته
است ، " آدم بودن من "
است که شیئی شده
است .
آن
#امانت است که به من عرضه شده
است !
...
#قلم توتم من
است ، او نمی گذارد که فراموش کنم ، که فراموش شوم ، که با شب خو کنم ، که از
#آفتاب نگویم ، که دیروزم را از یاد ببرم ، که فردا را بیاد نیارم ، که از
#انتظار چشم پوشم ، که تسلیم شوم ، نومید شوم ، به خوشبختی رو کنم ، به تسلیم خو کنم ، که ... !
#قلم توتم من
است ، او در انبوه قیل و قال های روزمرگی ، هیاهوهای بیهودگی ، کشاکش های پوچی ، پلیدی های زندگی ، پستی های زمین ، بیرحمی های زمان ، خشونت خاک و حقارت وجود ... شب و روز ، در دستم ، بر روی سینه ام ، پرشور و ملتهب و بی امان ، کلمات خدائی را در خونم ، در قلبم ، در روحم ، یادم ، خیالم ، خاطره ام ، وجدانم و خلقتم میریزد.
#قلم توتم من
است ،
توتم ما است ، به
#قلم سوگند ، به خون سیاهی که از حلقومش می چکد سوگند ، به رشحه خونی که از زبانش می تراود سوگند ، به ضجه های دردی که از سینه اش برمی آید سوگند ... که
توتم مقدسم را نمی فروشم ، نمی کشم ، گوشت و خونش را نمی خورم ، به دست زورش تسلیم نمی کنم ، به کیسه زرش نمی بخشم ، به سرانگشت تزویرش نمی سپارم ، دستم را
#قلم می کنم و قلمم را از دست نمی گذارم ، چشمهایم را کور می کنم ، گوشهایم را کر می کنم ، پاهایم را می شکنم ، انگشتانم را بند بند می برم ، سینه ام را می شکافم ، قلبم را می کشم ، حتی زبانم را می برم و لبم را می دوزم ...
اما
#قلمم را به
#بیگانه نمی دهم .
#قلم توتم من
است ، امانت
#روح القدس من
است ، ودیعه
#مریم پاک من
است ، صلیب مقدس من
است ، در وفای او ، اسیر قیصر نمی شوم ، زرخرید یهود نمی شوم ، تسلیم فریسیان نمی شوم ، بگذار بر قامت بلند و راستین و استوار قلمم ، به صلیبم کشند ، به چهار میخم کوبند ، تا او که استوانه حیاتم بوده
است ، صلیبب مرگم شود ، شاهد رسالتم گردد ، گواه شهادتم باشد ، تا خدا ببیند که به نامجوئی ، بر قلمم بالا نرفته ام ، تا خلق بداند که به کامجوئی بر سفره گوشت حرام توتمم ننشسته ام ، تا زور بداند ، زر بداند و تزویر بداند که امانت خدا را ، فرعونیان نمی توانند از من گرفت ، ودیعه عشق را قارونیان نمی توانند از من خرید و یادگار رسالت را بلعمیان نمی توانند از من ربود ...
... هر کسی را ، هر قبیله ای را توتمی
است ،
توتم من ،
#توتم قبیله من
#قلم است .
#قلم زبان خدا
است ،
#قلم امانت آدم
است ،
#قلم ودیعه عشق
است ، هر کسی را توتمی
است ،
و
#قلم_توتم_من_است .
و
#قلم_توتم_ما_است .
#دکترعلی_شریعتی