ماشاءاللهخان!
«والله قربان اگر از ما نشنیده بگیرید این ماشاءاللهخان شبها درس میخواند که کلاس دوازده را با متفرقه امتحان بدهد. برای امتحان از دو سه ماه پیش که از این کتابهای تاریخ و هارونالرشید و اینجور چیزها خریده، از صبح تا غروب کارش خواندن این کتابهاست. اصلا گاهی مثل دیوانهها یادش میرود اسمش چیست و کجاست و چکار میکند. پریروز جلوی بچهها میخواست بنده را صدا بزند میگفت: «ابن سعدون!» میخواست بیاید پیش شما، پرسیدم: کجا میروی، گفت: میروم خدمت هارونالرشید...»
«وقتی مسرور صاحب عذاب ماشاءالله خان را از سالن بزرگ بیرون برد، خلیفه نقشۀ پیشنهادی مسرور را برای بزرگان قوم شرح داد. مسرور خبیث پیشنهاد کرده بود که ماشاءالله خان را ده روز با خواهر او سامبه در اتاق مجاور قفس شیر مخصوص خلیفه زندانی کنند و بین اتاق و قفس شیر در ارتفاع دو ذرعی پنجرهای بگذارند به طوری که ماشاءالله خان ناچار باشد یا در اتاق سامبه زندگی کند یا از این پنجره خود را در قفس شیر بیندازد. مسرور معتقد بود که این بزرگترین و مخوفترین مجازاتی است که میتوان برای متهم خائن تصور کرد.»
📘«ماشاءاللهخان در بارگاه هارونالرشید»،
#ایرج_پزشکزاد،
#نشر_فرهنگ_معاصر، چاپ دوم 1399، 312صفحه، جلد سخت، قیمت: 58000تومان
توضیح: این رمان طنز، نخستین بار در سال 1337 در ایران منتشر شد و بعد از انقلاب تاکنون چاپ رسمی نشده بود. داستان درباره یک دربان بانک است که در سفری خیالی به دربار هارونالرشید راه مییابد و سپس با قلم طنز
ایرج پزشک
زاد به اوضاع سیاسی حکومت عباسی اشاره میشود. سریال «قهوه تلخ» ایدهای مشابه این داستان داشت.