در تحليلي كلي، بايد علت اساسي سقوط ساسانيان را در ساختار قدرت اين نظام جستجو كرد. اين ساختار، علاوه بر آنكه قادر نبود در تنظيم رابطة ميان نهادهاي صاحب نفوذ تعادلي پايدار پديد آورد، حتي نتوانست با تغيير و انجام اصلاحات، تعادل خود را حفظ نمايد. در حقيقت در حالي كه اصلاحات و تغييرات براي خنثي سازي آرام و به دور از خشونت طراحي و اجرا ميشد، اما از آنجا كه با اصلاحات انوشيروان اركان نظام ساساني هماهنگي و همسازي جديدي از خود نشان نداد، كشمكش همچنان ادامه يافت و تعادلي جديد جايگزين نظم قبلي نشد و در چنين محيط نامطمئني، هم پادشاه و هم اشراف و شاهزادگان، هر لحظه از توطئههاي يكديگر در هراس بودند. از سوي ديگر، تشكيل نيروي نظامي وابسته به دربار كه براي حل بحرانهاي داخلي و خارجي طراحي و سازماندهي شده بود، به مشكلي بزرگ تبديل شد و به همراه سياست ديني آنان، موجبات تخريب همه جانبة ساختار سياسي ساسانيان را فراهم كرد. در حالي كه چه بسا اگر اعراب مسلمان نيامده بودند، دولت ساساني ميتوانست با يك تحول دروني مدتي ديگر به حيات خود ادامه دهد؛ اما هرگز نبايد نقش اعراب را در سقوط ساسانيان آن گونه كه برخي پنداشتهاند ناچيز شمرد.
منابع:آرتور کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان
تورج دریایی، شاهنشاهی ساسانی
تورج دریایی، تاریخ فرهنگ ساسانی
حسن پیرنیا، تاریخ ایران
اشکانیان، مالکوم کالج
داریوش اکبرزاده، کتیبههای پهلوی اشکانی
داریوش اکبرزاده، سنگ نبشتههای کرتیر موبدان موبد
تاریخ مان-سید محمد هوشیارقاضیانی
#سقوط_ساسانیان
https://t.center/ketabkhaFFRFپست بعد
👇