میثاق : « در حال ورزش کردن تو اتاقش » ... خسته شدم ... ا/ت : « وارد اتاق میشه » ... خسته نباشی آقاییم ، گشنت نیست ؟؟؟ میثاق : سلام بیب ، رژیمم ، مرسی !!! ا/ت: حیف شد خب ، نون خامهای گرفتم 😁 میثاق: نوش جونت بیب ، نمیتونم شیرینی بخورم ا/ت: « با خبیثی تمام یدونه شیرین در میاره و میخوره » ... هوووووووم ، خوشمزس میثاق: « آب دهنشو قورت میده » ... روی لبت خامه هست ؟؟؟ ا/ت: کجا ؟؟؟(دستش میکشه رو لبش) پاک شد ؟؟؟ میثاق: نه ... یکم پایین تر ا/ت: الان رفت؟ میثاق : ای بچهی دست و پا چلفتی یه ذره خامه رو نمیتونی از رو صورتت پاک کنی؟(همونجایی که خامهای شده رو میبوسه)بخاطرت رژیممو هم میشکنم بیبی. ا/ت: وای ددی جذابمم🥹
فکر کن رو تخت دراز کشیده باشمو توهم بیای پیشم روی تخت. دست بکشم رو اون موهای جذابت و نازشون کنم بعد با یه حالت خشنی بهم بگی هیس وقتشه یکم به ددیِ خستت انرژی بدی بیبی گرلح و شروع کنی با ولع بوسیدن لبام و بعدم تا صبح زارتان زورتان کنیم🥹😭❤️🔥
چقدر دلم میخواست پیش هم بودیم و منم سرمو میزاشتم روی پاهات و توهم سرمو ناز میکردی و باهم از رویاهامون حرف میزدیم میگفتی سه تا بچه میخوای و منم میگفتم وای مگه مهدکودکه... توام میگفتی اگه تو باشی اره حاضرم باهم مهد کودک بزنیم🎀😭
انقدر که همش همهجا در هر زمانی ازت حرف زدم همه میگن بسه دیگه دختر دیوونمون کردی اونا پارتنر دارن چرا باید بیان دنبال تو؟ ولی نمیدونن من هر شب از بالا و پایین برات خیسم😭❤️🩹