کرکره نیمه باز

Канал
Логотип телеграм канала کرکره نیمه باز
@kerkere_nime_bazПродвигать
164
подписчика
mozhy14000 اینستاگرام
پریروز مادر بارداری داشتیم که
۷تا سزارین داشت و این بارداری هشتمش بود که به بیمارستان مراجعه کرده بود


ولی مادر باردار در شرح حال گیری به زایشگاه میگه فقط ۲ تا زایمان داشته اونم به صورت طبیعی

نتیجه دروغش هم پاره شدن رحم و مثانه ش شد


بابا ما خانوما فقط سن رو قرار بود دروغ بگیم

تعداد زایمان و نوعش رو اونم به پزشک که نباس دروغ بگیم


#انجمن_حمایت_از_دروغ_گویان_مونث
Forwarded from واران (جلیل صفربیگی)
یادیست که در خطور خود هم مرده
در خاطره های دور خود هم مرده
نه فاتحه ای نه زائری نه...نه...نه...
این مرده درون گور خود هم مرده

#واران
@js313
جدول قطع برق در مشهد اعلام شد



خورشید مگر طلوع از شرق نداشت؟
اوضاع ولی برای ما فرق نداشت
ما کشور انفجار نوریم ولی
نوری که برای شهر ما برق نداشت

#منیژه_رضوان

@kerkere_nime_baz
این آمد و با مردم خود تند شدیم
آن آمد و در صنعت خود کند شدیم
یک روز هوای معتدل با ما نیست
آنقدر که آخوند به آخوند شدیم


#منیژه_رضوان

@kerkere_nime_baz
به حاژخانومی ۹۷ ساله که غذای چرب خورده بود و این نوارش بود (نمای سنگ قبر) که خیلی بحرانی هست گفتم حاژخانوم من بعد غذای چرب و نمک خداحافظ و با عصبانیت از اورژانس اومدم بیرون


حاژخانوم دستشو آورد بالا و گفت : خداحافظ!

انگار من نمک و غذای چربم!😐
من فقط لایق خودم بودم
من خودم عاشق خودم بودم

حوض آب و عروسکی چوبی
من خودم قایق خودم بودم

فرد نابالغی به گربه پرید
گربه بالغ خودم بودم

اسم من در کتاب غیر نبود
شاعر حاذق خودم بودم

برق عشقی مرا اگر نگرفت
در دلم عایق خودم بود

به جهنم که نیست عذرایی
من فقط وامق خودم بودم

دوستم گرچه با خودم امروز
دشمن سابق خودم بودم

گم شدم من به اشتباه خودم
لاجرم سارق ِ خودم بودم

به خداوندتان بگو لطفا
من خودم خالق خودم بودم

#منیژه_رضوان
دوست دارم زمان برگرده به عقب

به اون زمان که میگفت باید ساعت ۸ شب خونه باشی.دختر نباید ۸ به بعد کوچه باشه

دوست دارم زمان بره به عقب
به اون موقعی که اون برای من تکلیف تعیین میکرد که چیکار کنم نه من برای اون

به قبل از سکته مغزی
به قبل از واکر
به زمان اقتدارش

خلاصه بگم
دوست دارم اون دوباره به من مسلط باشه نه من به اون

دوست دارم دوباره یک مادر سخت گیر باشه
_تو کی هستی؟

_خدا هستم

_من کجام؟

_تو مردی

_ حالا من بهشت میرم یا جهنم؟

_هیچکدوم تو دوباره متولد میشی و یک زن ژاپنی میشی در سال ۱۹۹۰

_یعنی من برمیگردم عقب؟

_زمان به اون صورت وجود نداره تو بارها در زمانهای! مختلف متولد میشی

_ پس میگی ممکنه با خودم هم در یک زمان روبه رو بشم؟

_قطعا

_اینها برای چیه؟

_تکامل تو

_تکامل من یا همه انسانها ؟

_بجز منو تو موجود دیگه ای وجود نداره. همه انسانها خود تو هستی


#لاادری
نامه آخرت به دستم رسید
بالاخره تونستی پستش کنی
خیلی پلا میونمون خراب شد
دیگه نمی تونی درستش کنی

جون به لبم رسید تا رامم بشی
چه جوری این شعله رو خاموش کنم
شاید ببخشمت ولی محاله
نامه آخرو فراموش کنم

نوشتی آسمونمون تموم شد
هرچی که بوده بینمون تموم شد
تو ساده رد شدی ولی جدایی
خیلی برای من گرون تموم شد

تو آسمون قلب من پریدن
یه ذره بال و پر می خواس نداشتی
به من نگو تقصیر سرنوشته
عاشق شدن جگر می خواس نداشتی

با این حساب حرفی دیگه نمونده
منم دیگه حرفامو جم می کنم
چندتا غزل میمونه چندتا نامه
اونم یه خاکی تو سرم میکنم

ازما گذشته اینو بشنو برو
که چوب حرّاج نزنی دلت رو
دل به کسی بده که وقتی میره
رژت رو پاک کنه نه ریملت رو


حامد عسکری
بچه های ccu دارن این اتاقو برای جشن روز پرستار که فردا برگزار میشه اماده میکنن


یکبار آرزو به دلمون موند که پزشکا در روز پزشک سالنی رو تزیین کنن و خوشحال باشن

بدون توجه به دیسیپلین بخندن
بچرخن
شیرینی دو لپی بخورن
مزه بریزن
شوخی خرکی بکنن
و شوخی گاوکی پس بگیرن

برعکس
همیشه آروم
همیشه با شخصیت
و همیشه غمگین هستن

انگار که علت مریضی بیماران عدم توجه در آفرینش توسط اونا بوده و حالا موظفن جبرانش کنن

انگار دویدن و رقص و خندیدین از ته دل برای پزشکا حرومه

کدوم پزشکیو دیدین که چارمثقال نمک داشته باشه؟!
غصه خوردم ولی برای پیاز
گریه کردم ولی به پای پیاز
 
کیلویی ده تومن بهاست؟ نخیر!
این رقم هست خونبهای پیاز
 
سیخِ در گوجه کرده ی ما را
تو فرو میکنی کجای پیاز؟
 
گیر ما ادعای داعش نیست
گیر ما هست ادعای پیاز
 
پای گوجه رسیده تا سرِ ما
دست ما میرسد به پای پیاز؟
 
خودکفاییم توی موشک و علم
کاش بودیم خودکفای پیاز
 
توی سالادِ اصلِ شیرازی
خورد کردیم موز جای پیاز
 
ما چرا ساکتیم در این وضع
در نیامد اگر صدای پیاز؟!
 
بخورد توی کله دشمن
همه میوه ها، سوای پیاز
 
از همین سیر بودن دولت
باز شد باز اشتهای پیاز
 
نفسش را قشنگ بیرون داد
خفه شد سیر از آهای پیاز
 
پیاز پیاز پیاز پیاز پیاز پیاز پیاز 
ما گرفتیم مانیای پیاز
 
زن پیاز است اگرچه عطر زده
خانه ای نیست بی بلای پیاز
 
یا خدایا گران بکن به را
تو فقط نیستی خدای پیاز
 
شد طلا ۴۰۰ تومان اما
چه خبرداری از طلای پیاز؟!


شعری قدیمی


#منیژه_رضوان
یک روز هم مامان بزرگم که زندگیش با بابابزرگم به سرانجام خیر منتهی نشده بود اومد خونه مامانم اینا که اوایل زندگیش بود
و برای اینکه زندگی مامانم مثل زندگی خودش نشه بهش نزدیک شد و خیلی کارآگاه گونه در حالیکه به در اتاق نگاه میکرد که بابام نیاد و نشنوه به مامانم گفت:

عطیه!
مادر جان!
این عروسک خیلی خوشگله!
صلاح نمیدونم توی این خونه باشه!
ردش کن بره!
ممد اینو میبینه با تو مقایسه میکنه به نظرش خوشکل نمیای!! زندگیت متلاطم میشه. اینو رد کن بره!

مامانم صبح فردا عروسک زیبا رو به اولین دختربچه ای که توی کوچه دید داد و ردش کرد

نشون به همون نشونی که زندگی مامان و بابام هم به نتیجه خوبی ختم نشد!

برای بقای خانواده خط تولید عروسک زشت راه بندازم یا نندازم؟!🤔

#منیژه_رضوان
اتوبوس و مترو رو که صلواتی میکنن، صلواتی هست، نه رایگان

یعنی بجای طلب پول طلب صلوات کردن

مثلا دکتری شاید جای پول ِ عمل طلب چیز دیگه ای بکنه..


در هرصورت رایگان یعنی طلب هیچ چیز نکردن

پس نتیجه میگیریم کلیه خدمات صلواتی رایگان نیستن؛ بلکه صلواتی هستن
بعضا از کثرت مریض دیدن که خسته میشم ( اونم مریضایی که با یک استامینوفن یا مسکن کارشون راه میفته ولی مصر هستن بیان بیمارستان)
بهشون میگم : من که دارم میرم کافه کتاب بزنم
بقیه دکترا هم یا رستوران زدن

یا گالری ماشین

یا زدن توی کار زیبایی

بقیه هم دارن میرن خارج


ادامه میدم که: بعدش که رفتیم شماها رو میسپریم به کی؟

مریضا با تعجب میگن: به کی؟

میگم: به خود خدا

مریضا میگن: نه توروخدااااا😁
خیلی از پزشکا شنیدیم
کمی هم از مریضا بشنویم

آقاهه اومده بدون ویزیت گرفتن میگه اورژانسی زنمو ببینین حالش بد هست آی داد آی هوار

من که حال بدیی به زنش ندیدم ولی ویزیتش کردم
دارو نوشتم گفتم از داروخونه توی حیاط داروها رو بگیر خانمت هم چون وضعیتش میگی اورژانسیه از درمانگاه خارج نشه

هر دو تا پشت کردیم بهشون جیم شدن
##

مردی هر صبح میومد جنتامایسین به بچه ش میزد بدون نسخه یک روز من گفتم تا نسخه نیاری نمیزنم گفت ما هر روز زدیم گفتم نمیشه
چارتا فحش داد داد کشید متهم کرد
مقاومت کردم
گفت اگر اوردم و نسخه داشتم چی؟
گفتم برو بیار
اخرش رفت خونه نسخه رو اورد نسخه به اسم خودش بود
گفتم این که مال بچه نیست
شروع کرد به خندیدن که حالا چه اشکالی داره بهش بزنین؟

###

طرف برای زنش که نیاورده اش درمانگاه گفت ازمایش بنویسین
بنده خدا دکتر گفت خوب خانمت کو گفت توی خونه س صبح میاد ازمایش میده پزشک گفت باید خانمت باشه
طرف گفت اوو چه کلاس میذارین یک کم رحم داشته باشین کار مردم رو راه بندازین کجای این مملکت قانون داره که حالا شما میخوایبن قانون رو رعایت کنین؟
پزشک ازمایش مینویسه
شب خانم طرف از شدت حال بد فوت میکنه . نگو شوهره میخواست با ازمایش بفهمه زنش چیش هست!
پزشک رو متهم میکنن چرا یک آدم بدحال رو بستری نکردی و ازمایش براش نوشتی؟ موقع متهم کردن پزشک شوهر طرف سکوت بود بدون کوچکترین دفاعی از پزشک

##

طرف میگه آمپول سفازولین رو بدون نسخه بزنین
همکارا میگن نمیزنیم
میگه بزنین
میگن نمیزنیم.
دعوا میکنه
گریه میکنه
خواهش میکنه

همکارا میزنن و اتفاقا واکنش میده و..
طرف توی دادگاه میگه من گفتم بزنن من فحش دادم و خواهش کردم
اونا چرا بزنن؟!
###
بازم بگم از مریضها؟
خاطرات زیاده
سر جای پارک دعوا میکردیم که چاقو کشید
دست خودم نبود
عصبانی بودم
و بیش از حد پرخاشگری کردم
اونم از قیافه ش معلوم بود که اهل فن هست

درد تیزی توی قفسه سینه ام احساس کردم
خیلی شدید نبود اگر میدونستم درد چاقو نیست

ولی چون میدونستم چاقو خوردم خیلی دردناک بود

یکهو سبک شدم و دردم تموم شد

بالا رفتم.
جسدم اون پایین بود
قاتل رو دیدم که داشت فرار میکرد
هرچی بالاتر میرفتم و از صحنه حادثه فاصله میگرفتم نفرتم بهش کمتر می شد. یک جوون ۲۸ ساله بدون پدر بدون خونه که خرج مادر و خواهر معلولش به گردنش بود و در همین گیر و دار معتاد هم شده بود

هرچی روحم بالاتر میرفت احمقانه بودن دعوامون برای چند متر جای پارک ناقابل بیشتر خودنمایی میکرد

بالاتر رفتم و بالاتر
مشهد رو از سر گذروندم
دریای خزر کم کم دریاچه شد
کم کم به مرز مدار ماهواره ها رسیدم

زمین یک توشله آبی شد

خیلی کار احمقانه ای بود
برای حداکثر ۴ مترمربع زمین برای پارک چه الم شنگه ای هوا کرده بودم در برابر این جهان لایتناهی

به روح یک سرباز رسیدم که برای وطنش به کشور همسایه حمله کرده بود

ارتش اونا و کشورشون معتقد بودن جزیی از کشور همسایه مال اوناست و در ازمنه قدیم ازشون جدا شده

الان البته پشیمون بود و اون غیرت خاص وطن پرستی از وجودش رخت بربسته بود

اونم حس حماقت داشت
به هم نگاه کردیم.اینجا با نگاه کل حوادث زندگی طرف رو متوجه میشی

حتی اگر سال ۱۹۹۶ یک خودارضایی مختصر انجام داده باشه

به هم نگاه کردیم
زیاد در زندگی هم عمیق نشدیم ولی
به حماقت هم تاسف خوردیم و به لایه های بالاتر زندگی رفتیم.
به جاهایی که حتی ۱۶۴۸۱۹۵کیلومتر مربع زمین هم اونقدرها مهم نبود


به جایی که مسایل مهمتری مطرح هست
به فرکانسهای روشن تر و عمیق تر هستی که سراسر لذت و رهایی هست
رهایی از تعلقات از جای پارک ۴ متر مربعی، از شهر تولد، از وطن؛ از زمین،
حتی از کهکشان راه شیری

جایی که زمین با همه عظمتش دیگه دیده نمیشه
اونقدر دور که حتی به قاتلت هم دیگه اهمیت نمیدی و می بخشیش


اینجا چیزهایی که خیلی برات روی زمین اهمیت داشتن دیگه اهمیت ندارن
و هرچه بالاتر میری و از زمین دورتر میشی بیشتر به این قضیه پی میبری که .‌.


#منیژه_رضوان
3/8/8

🍃
🌺🍃
افسردگی و عذاب ِ یک دیوانه
خون و خشم و شکنجه در یک خانه
آیا ممکن هست که یک زن روزی
عادت بکند به عادت ماهانه؟

#منیژه_رضوان
پنبه بودم اگرچه سنگ شدم
آب بودم دوباره رنگ شدم

ماهی آبهای آرامم
سر به دریا زدم نهنگ شدم

ساده لوحی میان مردم شهر
لاجرم عاقبت زرنگ شدم

ساکن کارخانه تسلیم
تا به خود آمدم تفنگ شدم

من که پیغام آور صلحم
با تمام شما بجنگ شدم

گل سرخی شدی تو اما من
بوته شاخه های بنگ شدم

دست من بود اگر، کلنگ نبود
دست من نیست، من کلنگ شدم

#منیژه_رضوان
بر گرده خود نهاده ام کوهم را
بر قایق دل سوار کن نوحم را
من جسمم و در کوچه تسلیم و گناه
دنبال خودم کشیده ام روحم را

#منیژه_رضوان
Telegram Center
Telegram Center
Канал