کارگاه دیالکتیک

#همه_ما_افغانستانی_هستیم
Канал
Образование
Блоги
Психология
Политика
Персидский
Логотип телеграм канала کارگاه دیالکتیک
@kdialecticПродвигать
1,2 тыс.
подписчиков
516
фото
98
видео
574
ссылки
در این کانال عمدتا مطالب انتشار یافته در تارنمای «کارگاه دیالکتیک» باز نشر می شود. درباره ی ما: https://kaargaah.net/?page_id=2 نشانی تماس کارگاه: [email protected] ارتباط با ادمین: @Nimmous
https://tinyurl.com/2nsxd3m4

متن دریافتی:
درباره‌ی برخی دلالت‌های رشد جهانیِ مهاجرستیزی

به‌بهانه‌ی تشدید فشارها و نفرت‌پراکنی‌ها علیه مهاجران
افغانستانی در ایران و آلمان

نیما صبوری
شهریور ۱۴۰۳

مهاجرت در اغلب موارد نام رسمی‌تر و به‌همین‌سان بی‌خطرتری برای نامیدن پدیده‌ی آوارگی و گریز اجباری‌ست. مهاجرتِ اجباریْ آوارگی‌ست، حتی زمانی که دلایل آن صرفا جستجوی امکان بهتر برای تامین معیشت و چشم‌انداز امن‌تر برای زندگی آینده باشد. پناهجویانْ مهاجرینی هستند که‌ راه آسان‌تری برای این گریز اجباری پیدا نکرده‌اند و به‌همین گناه، در قعر هرم مهاجران اجباری جای دارند. پناهجویان و مهاجران‌ اجباری گروهی از بی‌دفاع‌ترین انسان‌ها در جوامع میزبان هستند که در عین سودرسانی به چرخه‌ی کار ارزان (بیگاری) در جوامع‌ میزبان و تامین نسل آتی کارگران ارزان و مالیات‌دهندگان در این جوامع، در مواقع لازم ابژه‌هایی سهل‌الوصول برای دولت‌های مربوطه‌اند تا تنش‌ها و بحران‌های برآمده از سیاست داخلی‌شان را مدیریت و بازتنظیم کنند. مشخصا از این‌طریق که این‌ دولت‌ها، در مواجهه با تجمیع این تنش‌ها، مشکلات اقتصادی و اجتماعی ساختاری را به نفس حضور مهاجران نسبت می‌دهند و بدین ترتیب، به‌مدد رگه‌های نژادپرستی از پیش موجود در جامعه، نارضایتی و خشم توده‌های فرودست را به سوی این گروه «بیگانه» کانالیزه می‌کنند. کانالیزه‌کردن دولتیِ نارضایتی و خشمِ عمومی به‌سوی پناهندگان و «خارجی‌ها» نه‌فقط سوپاپ اطمینانی برای تنفس حاکمان است، بلکه با دامن‌زدن به موجودیِ گرایش‌های نژادپرستانه، بازتولید ناسیونالیسم را که از ارکان ایدئولوژیک دولت‌های سرمایه‌داری‌ست تسهیل می‌کند و تراز نژادپرستی فعال را به سطوح بالاتری می‌رساند.

رشد خارجی‌ستیزی در زمانه‌ی ما پدیده‌ای حادث و موقتی نیست، و تقلیل آن به نژادپرستی هم کمک چندانی به فهم دلایل فراگیرشدن آن نمی‌کند؛ چون خود اوج‌گیریِ امروزیِ نژادپرستی هم نیازمند توضیح تاریخی‌ست. در مقابل، به‌نظر می‌رسد که رشد کنونی خارجی‌ستیزیْ ثمره‌ی ساختاری مناسبات دورانی‌ست که بحران‌ها و نابرابری‌های فزآینده ابعادی جهانی و کیفیتی مزمن یافته‌اند. دورانی که از یک‌سو رنج و دهشت آوارگی را بر بسیاری از مردمان جنوب جهانی تحمیل کرده است؛ و از سوی دیگر، همزمان، مرزهای ملی را با دیوارهای ناسیونالیستی مستحکم کرده است. دورانی که ستم و استثمار و نابرابریْ جهانی شده‌اند، اما انبوه ستمدیدگان به‌میانجی ناامن‌سازی نولیبرالیِ حیات اجتماعی، ایدئولوژی‌ها، مرزهای ملی و سازوکارهای مهندسی اجتماعی و تحکیم سلسله‌مراتب تبعیض پراکنده‌تر و گسیخته‌تر از همیشه شده‌اند. خارجی‌ستیزی دست‌مایه‌ای سهل‌الوصول برای دولت‌ها درجهت حفظ این پراکندگی‌ها و پنهان‌سازی سازوکارهای اصلی ستم و نابرابری‌ست، که هر دوی آنها تداوم سیادت دولت و مناسبات مسلط را تضمین می‌کنند. بر همین اساس، توسل دولت‌ها به خارجی‌‌ستیزی نه‌فقط امری حادث نیست، بلکه مختص انواع خاصی از دولت‌ و جغرافیای سیاسی هم نیست. هم دولت‌های قدرتمند و هم دولت‌های پیرامونی به فراخور شرایط داخلی و نیازهای‌شان به این حربه متوسل می‌شوند. اکنون می‌توان دید که چگونه نحوه‌ی مواجهه‌ی دولت‌ لیبرال-دموکرات آلمان با پناهندگان افغانستانی تفاوتی ماهوی با برخورد شووینیستی دیرین دولت خودکامه‌ی ایران با مهاجران افغانستانی (که اخیرا ابعاد موحش‌تری یافته) ندارد.

از این نظر، در عصر ما «خارجی‌»ها و خصوصا پناهندگان/پناهجویان همان نقش بلاگردانی را برای دولت‌ها ایفا می‌کنند که زمانی دراز با نام یهودیان پیوند داشت. پناهجویان و آوارگانْ یهودیان زمانه‌ی ما هستند؛ زمانه‌ای که اگرچه همچنان بر پایه‌ی استثمار بی‌امانِ انسان و طبیعت استوار است، اما هزینه‌های انسانیِ بازتولید شالوده‌هایش سنگین‌تر شده‌اند؛ ازجمله با آواره‌سازیِ نظام‌مند بخشی از انسان‌های جنوب جهانی و سپس انسانیت‌زُداییِ نژادپرستانه از آوارگان در قالب «بازندگان».

حقوق پناهندگان به‌مثابه شهروندان درجه‌ی سه یا به‌واقع «ناشهروندان» همواره از شکننده‌ترین حقوقِ قانون بورژوایی بوده است و لذا همزمان شاخصی برای تشخیص درجه‌ی فعلیت‌یابی تناقضات درونی دولت‌های بورژوایی. با این حال، در سال‌های اخیر به‌موازات تشدید بحران‌های جهان سرمایه‌داری و چرخش فراگیر به‌سوی راست‌گرایی افراطی، حقوق پناهندگان‌ بیش از هر زمانی در معرض تعدی دولت‌ها قرار گرفته است. البته دولت‌ها به‌مدد سازوکارهای مهندسی اجتماعی با دست‌کاری رویدادها و افکار عمومی و برانگیختن گرایش‌های ارتجاعی (نژادپرستی) ، چنین تعدیاتی را در پوشش خواست عمومی جامعه و منافع جامعه پیش می‌برند، یعنی در پشت ارتجاعی‌ترین نگرش‌هایی سنگر می‌گیرند که - از قضا - در اثر سیاست‌های متناقض خود دولت نزد بخشی از توده‌ها جان تازه‌ای گرفته‌اند.

#همه_ما_افغانستانی_هستیم
#همبستگی_جهانی_ستمدیدگان