موسیقی، با تقلید از احوالات و با تطبیق بر احساسات درونی ما به وسیلهی خوانش آهنگین یا نواها و آواها، تغییر لحنها، آلات موسیقی و افکتها، قوهی همدردی مارا به شکل یک پناهگاه امن تحریک میکند. همدردی و همدلی را میتوان به عنوان یک ظرفیت ادراکی یا احساس آنچه که شخص دیگری تجربه می کند تعریف کرد. افرادی که تحت تأثیر محتواهای غم انگیز(موسیقی، فیلم، کتاب و...) قرار میگیرند، با درک اینکه یک شخصیت حقیقی یا خیالی نیز با او همدرد است، احساس آرامشبخشی را تجربه میکنند. از طرفی، موسیقی غمگین محرک قدرتمندی برای خاطرات نوستالژیک دوران گذشته است. بازنگری از خاطرات نوستالژیک در قالب موسیقی، ممکن است خلق و خوی را بهبود بخشد، بخصوص اگر خاطرات مربوط به لحظات مهم و معنادار زندگی باشد. ما با تخیلات قوی و حتی قابل لمس، از مرور این خاطرات لذت میبریم. چنانچه در یادآوری لحظات خوب، تقریباً به همان اندازه، غم و اندوهِ از دست دادن آنها نیز به وجود میآید. از نظر علم بیولوژیک نیز موسیقی غمگین باعث ترشح هورمون پرولاکتین میشود؛ هورمون تسکین دهنده و آرامبخشی که هنگام شیر دادن مادر به نوزاد ترشح میشود. پرولاکتین دربرابر درد روانی و تشنج ذهنی، احساس آرامش ایجاد می کند. بطور کلی، موسیقی غمگین میتواند تسکینی بر احوالا غمگین انسان باشد، اما آنچه رد غم را ترمیم میکند، موسیقی تجربه و یادگیری از اتفاقات زندگیست؛ چرا که غم، لازمهی زندگیست!