شاهنامه را بخوانیم (۳۱-۱۷)
(فریدون و ضحّاک )
در فرسته پیشین (۳۰-۱۷) گفتیم که ضحاک میدان نبرد
را رها می کند و با پوشیدن زرهای سراسری به جانب کاخ میرود ولی با توجه به بیت شماره ۴۳۶ (۱) که او فریدون
را در کاخ می یابد به نظر می رسد فرماندهان این نبرد از هر دو سو در متن آورد حضور نداشته اند و این بیت ؛
پس از رشک شد ضحّاک چاره جوی
ز لشکر سُوی کاخ بنهاد روی (۲)
بدین معناست که او لشکرگاه و مقام فرماندهی
را ترک گفته است و توضیحی در نسخه های مختلف درباره علت این کار ضحاک نیافتم مگر همان بیت شماره ۴۳۳(۳) که انگیزه
را رشک و حسد او معرفی می کند .
به هر روی ضحاک با دیدن رازگویی فریدون و شهرناز و ارنواز و نفرین گوییهای ایشان به او ، می فهمد که کار از دست شده است و جانب خرد
را رها کرده به قصد خون آن پریرویان رخ می نماید و در دام فریدون میافتد ؛
بدانست کان کار هست ایزدی
رهایی نیابد ز دست بدی
به مغز اندرش آتش رشک خاست
به ایوان کمند اندرافکند راست
نه از تخت یاد و نه جان ارجمند
فرود آمد از بام کاخ بلند
به چنگ اندرش آبگون دشنه بود
به خون پریچهرگان تشنه بود (۴)
و این واپسین اشتباه ضحاک است که وی
را به دام فریدون درمیآورد و فریدون چنان با گرزهی گاوسار او
را می کوبد که کلاه خودش تکه تکه می شود ؛
ز بالا چو پی بر زمین برنهاد
بیامد فریدون به کردار باد
بدان گرزهی گاوسر دست برد
بزد بر سرش ترگ بشکست خرد (۵)
و این جایگاهی ست که سروش بر فریدون آشکار میشود و او
را از کشتن ضحاک بازمیدارد و درباره این فرمان ایزدی سروش در فرسته پسین خواهیم نگاشت .
یزدان رحیمی
____________________________۱)بدید آن سیه نرگس شهرناز
پر از جادویی با فریدون به راز (
شاهنامه خالقی مطلق / دفتر یکم / بخش ضحاک / ص ۸۲/ بیت ۴۳۶)
۲) همان / بیت ۴۳۳
۳)همان
۴)همان / بیتهای ۴۳۸ تا ۴۴۱
۵) همان / بیتهای ۴۴۳ و ۴۴۴
#شاهنامه_را_بخوانیم #فریدون_و_ضحاک @karizga