نشر کرگدن

#میثم_محمدامینی
Канал
Логотип телеграм канала نشر کرگدن
@kargadanpubПродвигать
2,12 тыс.
подписчиков
2,62 тыс.
фото
182
видео
973
ссылки
با کرگدن سفر کن ... کانال رسمی نشر کرگدن @kargadanpub ربات فروش نشر کرگدن @kargadanpubBot ادمین کانال و ربات نشر کرگدن @kargadanadmin
بفرمایید فلسفه (۲)
تاریخ فلسفه به روایت فیلسوفان معاصر
دیوید ادموندز، نایجل واربرتن/ میثم محمدامینی
مجموعۀ «گفت‌وگواندیشی»/ دبیر مجموعه: حسین شیخ‌رضایی
۳۳۶ صفحه/ ۳۴۰۰۰۰ تومان

🔸 فلسفه با گفت‌وگو آغاز شد و اين كتاب دربردارندۀ گفت‌وگو با برخى از بزرگ‌ترين فيلسوفان معاصر است.
🔸 ديويد ادموندز و نايجل واربرتن در مجموعه مصاحبه‌هايى كه ابتدا به شكل پادكست و سپس به شكل كتاب منتشر شد، و اكنون شهرتى جهانى يافته است، دربارۀ زندگی و آرای مهم‌ترین فیلسوفان تاریخ با برخی از فیلسوفان معاصر گپ زده‌اند.
🔸 هر مصاحبه بر موضوعی خاص در اندیشه‌های فیلسوفی بزرگ متمرکز است، از روش سقراطی و عشق اروتیک از نگاه افلاطون گرفته تا عدالت از نظر رالز و بخشایش در نگاه دریدا. مصاحبه‌ها اشتهابرانگيز و کوتاه‌اند، درست مانند لقمه‌هایی حاضر و آماده، و در آنها يكراست به اصل موضوع پرداخته می‌شود.
🔸 كتاب دعوتى است به ضيافت اين لقمه‌هاى كوچک: بفرماييد فلسفه!

#نشر_کرگدن
#تجدید_چاپ
#بفرمایید_فلسفه
#دیوید_ادموندز
#نایجل_واربرتن
#میثم_محمدامینی
#مجموعه_گفت‌وگواندیشی
#حسین_شیخ‌رضایی
#کتاب_فلسفه
بفرمایید فلسفه (۱)
گفت‌وگو با بزرگ‌ترین فیلسوفان معاصر
دیوید ادموندز، نایجل واربرتن/ میثم محمدامینی
مجموعۀ «گفت‌وگواندیشی»/ دبیر: حسین شیخ‌رضایی
۲۸۰ صفحه/ ۲۸۰۰۰۰ تومان
بازدید و خرید از سایت نشر:
www.kargadanpub.com

🔸 فلسفه با گفت‌وگو آغاز شد و این کتاب دربردارندۀ گفت‌وگو با برخی از بزرگ‌ترین فیلسوفان معاصر است.
🔸 دیوید ادموندز و نایجل واربرتن در مجموعه مصاحبه‌هایی که ابتدا به شکل پادکست و سپس به شکل کتاب منتشر شد، و اکنون شهرتی جهانی یافته است، مسائل زندگی روزمره را پیش روی فیلسوفان قرار داده‌اند.
🔸 هر مصاحبه بر موضوعی خاص متمرکز است، از اخلاق و سیاست و ذهن گرفته تا زیبایی‌شناسی و معنای زندگی. مصاحبه‌ها اشتهابرانگیز و کوتاه است، درست مانند لقمه‌های حاضر و آماده، و یکراست به اصل موضوع می‌پردازد.
🔸 کتاب دعوتی است به ضیافت این لقمه‌های کوچک: بفرمایید فلسفه!

#نشر_کرگدن
#تجدید_چاپ
#بفرمایید_فلسفه
#دیوید_ادموندز
#نایجل_واربرتن
#میثم_محمدامینی
#مجموعه_گفت‌وگواندیشی
#حسین_شیخ‌رضایی
#کتاب_فلسفه
📚 پیشنهاد مطالعه

🔶 اطلاعات کتاب‌شناسی:
سرگذشت فلسفۀ غرب
به روایت مدرسۀ دوباتن
ترجمۀ میثم محمدامینی
مجموعۀ «خوب زیستن»/ دبیر مجموعه: بابک عباسی
۲۴۸ صفحه/ ۱۴۰۰۰۰ تومان
بازدید و خرید از سایت:
www.kargadanpub.com

#نشر_کرگدن
#سرگذشت_فلسفه_غرب
#آلن_دوباتن
#مدرسه_زندگی
#میثم_محمدامینی
#مجموعه_خوب_زیستن
#بابک_عباسی
#فلسفه_غرب
#آشنایی_با_فیلسوفان
سرگذشت فلسفۀ غرب
به روایت مدرسۀ دوباتن
ترجمۀ میثم محمدامینی
مجموعۀ «خوب زیستن»/ دبیر: بابک عباسی
۲۴۸ صفحه/ ۷۵۰۰۰ تومان

📚 از متن کتاب:

دیدگاه متعارف این است که زندان و نظام مجازاتِ دنیای مدرن به‌مراتب انسانی‌تر از زمانی است که مردم را در میدان‌های عمومی به دار می‌آویختند. به عقیدۀ فوکو، این نظر چندان درست نیست. می‌گوید مشکل اینجاست که امروزه قدرتْ فقط ظاهراً مهربان است، اما واقعاً این‌طور نیست؛ درحالی‌که در گذشته علناً مهربان نبود و به همین سبب شورش و اعتراض آشکار را برمی‌انگیخت.
فوکو به این نکته اشاره می‌کند که در گذشته در مراسم اعدام، بدنِ محکوم می‌توانست همدردی و ستایش را به خود جلب کند، و این مأمور اعدام بود که ممکن بود شرمسار باشد نه محکوم؛ همچنین اعدام‌ها در ملأ عام اغلب به شورش در دفاع از زندانی می‌انجامید. اما با اختراع زندان مدرن، همه‌چیز در خفا و در پسِ قفس‌های بسته رخ می‌دهد؛ دیگر نمی‌توان قدرت حکومت را دید و بنابراین نمی‌توان در برابر آن مقاومت کرد. همین است که از دید فوکو، نظام مدرنْ مجازات را بسیار وحشیانه و به‌راستی بدوی می‌کند.

#نشر_کرگدن
#سرگذشت_فلسفه_غرب
#آلن_دوباتن
#میثم_محمدامینی
#مجموعه_خوب_زیستن
#بابک_عباسی
#مدرسه_زندگی
#فلسفه_غرب
#کتاب_فلسفه
بفرمایید فلسفه (۲)
تاریخ فلسفه به روایت فیلسوفان معاصر
دیوید ادموندز، نایجل واربرتن/ میثم محمدامینی
مجموعۀ «گفت‌وگواندیشی»/ دبیر مجموعه: حسین شیخ‌رضایی
چاپ اول: ۱۳۹۷/ چاپ سوم: ۱۴۰۰
تعداد صفحه: ۳۳۶/ قیمت: ۸۰۰۰۰ تومان

فلسفه از آن حوزه‌های مطالعاتی پارادکسیکال است. هم دلمان می‌خواهد به سراغش برویم و از عینک آن جهان را ببینیم (به‌خصوص در مواجه شدن با پرسش‌های بنیادین یا دغدغه‌های اساسی که برای تأمل دربارۀ آنها بی‌نیاز از فلسفه‌ورزی نیستیم) و هم می‌ترسیم که مبادا مواجهه با آن دشوار باشد و نتوانیم از عهدۀ فهمیدنش برآییم. چه‌بسا در داشتن این حس دوگانه برحق باشیم؛ هردو ویژگی با هم در فلسفه جمع‌اند. فلسفه هم وسوسه‌کننده است، هم مرموز و ترساننده.
می‌خواهیم در دو پست دو کتاب معرفی کنیم که در ابتدا مجموعه مصاحبه‌هایی بوده‌اند در قالب پادکست و سپس به‌شکل کتاب منتشر شده‌اند و اکنون شهرت جهانی دارند. در جلد دوم بفرمایید فلسفه دربارۀ زندگی و آراء مهم‌ترین فیلسوفان تاریخ با برخی از فیلسوفان معاصر گپ زده‌اند. هر مصاحبه بر موضوعی خاص در اندیشه‌های فیلسوفی بزرگ متمرکز است، از روش سقراطی و عشق اروتیک از نگاه افلاطون گرفته تا عدالت از نظر رالز و بخشایش در نگاه دریدا.
خصلتِ گفت‌وگویی این کتاب دو ویژگی به آن داده است. اول، تنوع. فیلسوفانی نشسته‌اند و با هم در باب فیلسوفان بزرگ تاریخ گفت‌وگو کرده‌اند و به خیلی از دغدغه‌های فلسفی آنان پرداخته‌اند. بنابراین، تا موضوعی بخواهد برایتان خسته‌کننده شود، خودتان را در میانۀ گفت‌وگویی دیگر با فیلسوفی دیگر پیدا می‌کنید. ویژگی دوم، زودیابی و قابل‌فهم بودن مطالب است. موضوعات فلسفی‌ای که در این کتاب به آنها پرداخته شده است، معمولاً با مقدمه‌های روشن و همه‌فهم همراه‌اند که به خواننده کمک می‌کنند با مقدمات بحث هم آشنا شود و در ادامه به سطوح دیگر مباحث بپردازد یا آنها را در کتاب‌های دیگری پیگیری کند.
هر دو کتاب (بفرمایید فلسفه ۱ و بفرمایید فلسفه ۲) اخیراً تجدید چاپ شده‌اند و می‌توانید با مراجعه به ربات فروش نشر کرگدن آنها را با ۱۵ درصد تخفیف و ارسال رایگان تهیه کنید.

- تحریریۀ نشر کرگدن -

#نشر_کرگدن
#بفرمایید_فلسفه
#دیوید_ادموندز
#نایجل_واربرتن
#میثم_محمدامینی
#مجموعه_گفت‌وگواندیشی
#حسین_شیخ‌رضایی
#کتاب_فلسفه

@kargadanpub
بفرمایید فلسفه (۱)
گفت‌وگو با بزرگ‌ترین فیلسوفان معاصر
دیوید ادموندز، نایجل واربرتن/ میثم محمدامینی
مجموعۀ «گفت‌وگواندیشی»/ دبیر: حسین شیخ‌رضایی
چاپ اول: ۱۳۹۶/ چاپ چهارم: ۱۴۰۰
تعداد صفحه: ۲۶۹/ قیمت: ۶۵۰۰۰ تومان

فلسفه از آن حوزه‌های مطالعاتی پارادکسیکال است. هم دلمان می‌خواهد به سراغش برویم و از عینک آن جهان را ببینیم (به‌خصوص در مواجه شدن با پرسش‌های بنیادین یا دغدغه‌های اساسی که برای تأمل دربارۀ آنها بی‌نیاز از فلسفه‌ورزی نیستیم) و هم می‌ترسیم که مبادا مواجهه با آن دشوار باشد و نتوانیم از عهدۀ فهمیدنش برآییم. چه‌بسا در داشتن این حس دوگانه برحق باشیم؛ هردو ویژگی با هم در فلسفه جمع‌اند. فلسفه هم وسوسه‌کننده است، هم مرموز و ترساننده.
می‌خواهیم در دو پست دو کتاب معرفی کنیم که در ابتدا مجموعه مصاحبه‌هایی بوده‌اند در قالب پادکست و سپس به‌شکل کتاب منتشر شده‌اند و اکنون شهرت جهانی دارند. در جلد اول بفرمایید فلسفه دربارۀ مسائل روزمره با فیلسوفان گفت‌وگو کرده‌اند و هر مصاحبه بر موضوعی خاص متمرکز است؛ از اخلاق و سیاست و ذهن گرفته تا زیبایی‌شناسی و معنای زندگی.
خصلتِ گفت‌وگویی این کتاب دو ویژگی به آن داده است. اول، تنوع. فیلسوفانی نشسته‌اند و با هم در باب موضوعات مختلف فلسفی گفت‌وگو کرده‌اند و به خیلی از دغدغه‌های پرتکرار فلسفی پرداخته‌اند. بنابراین، تا موضوعی بخواهد برایتان خسته‌کننده شود، خودتان را در میانۀ گفت‌وگویی دیگر با فیلسوفی دیگر پیدا می‌کنید. ویژگی دوم، زودیابی و قابل‌فهم بودن مطالب است. موضوعات فلسفی‌ای که در این کتاب به آنها پرداخته شده است، معمولاً با مقدمه‌های روشن و همه‌فهم همراه‌اند که به خواننده کمک می‌کنند با مقدمات بحث هم آشنا شود و در ادامه به سطوح دیگر مباحث بپردازد یا آنها را در کتاب‌های دیگری پیگیری کند.
هر دو کتاب (بفرمایید فلسفه ۱ و بفرمایید فلسفه ۲) اخیراً تجدید چاپ شده‌اند و می‌توانید با مراجعه به ربات فروش نشر کرگدن آنها را با ۱۵ درصد تخفیف و ارسال رایگان تهیه کنید.

- تحریریۀ نشر کرگدن -

#نشر_کرگدن
#بفرمایید_فلسفه
#دیوید_ادموندز
#نایجل_واربرتن
#میثم_محمدامینی
#مجموعه_گفت‌وگواندیشی
#حسین_شیخ‌رضایی
#کتاب_فلسفه

@kargadanpub 🦏
بفرمایید فلسفه (۱)
گفت‌وگو با بزرگ‌ترین فیلسوفان معاصر
دیوید ادموندز، نایجل واربرتن/ میثم محمدامینی
مجموعۀ «گفت‌وگواندیشی»/ دبیر: حسین شیخ‌رضایی
چاپ اول: ۱۳۹۶/ چاپ چهارم: ۱۴۰۰
تعداد صفحه: ۲۶۹/ قیمت: ۶۵۰۰۰ تومان

فلسفه با گفت‌وگو آغاز شد و این کتاب دربردارندۀ گفت‌وگو با برخی از بزرگ‌ترین فیلسوفان معاصر است. دیوید ادموندز و نایجل واربرتن در مجموعه مصاحبه‌هایی که ابتدا به شکل پادکست و سپس به شکل کتاب منتشر شد، و اکنون شهرتی جهانی یافته است، مسائل زندگی روزمره را پیش روی فیلسوفان قرار داده‌اند. هر مصاحبه بر موضوعی خاص متمرکز است، از اخلاق و سیاست و ذهن گرفته تا زیبایی‌شناسی و معنای زندگی. مصاحبه‌ها اشتهابرانگیز و کوتاه است، درست مانند لقمه‌های حاضر و آماده، و یکراست به اصل موضوع می‌پردازد. کتاب دعوتی است به ضیافت این لقمه‌های کوچک: بفرمایید فلسفه!

#نشر_کرگدن
#تجدید_چاپ
#بفرمایید_فلسفه
#دیوید_ادموندز
#نایجل_واربرتن
#میثم_محمدامینی
#مجموعه_گفت‌وگواندیشی
#حسین_شیخ‌رضایی
#کتاب_فلسفه

@kargadanpub 🦏
فیلسوف محبوب شما کیست؟

نمی‌دانم سقراط هنگامی که در کوچه پس‌کوچه‌های آتن جلوی مردم را می‌گرفت و از آنها می‌پرسید: «دراین‌باره چه فکر می‌کنید؟ نظرتان چیست؟»، آیا می‌دانست پرسش‌های به‌ظاهر ساده‌اش به چه تأثیر عظیمی بر تمدنِ بشریِ پس از او راه خواهد برد!؟
ارسطو وقتی مطالب خود را دربارۀ موضوعات متنوع بسیاری از قبیل سیاست، فن خطابه، زیست‌شناسی، منطق، شعر و موسیقی، اخلاق و بسیاری موضوعات دیگر می‌نوشت، می‌دانست تا قرن‌ها پس از مرگش همچنان نقشی زنده و پویا در پیشبرد تفکر بشری خواهد داشت!؟
وقتی دیوید هیوم از طبیعت و محدودیت‌های عقل بشری دادِ سخن می‌داد، فکرش را می‌کرد که روزی لقب مهم‌ترین فیلسوف انگلیسی‌زبان تمام دوران‌ها را به او خواهند داد!؟
کانت با آن جدیت مثال‌زدنی‌اش در کار فلسفی، بیش از پیش توجه ما را به شکاف عظیمی جلب کرد که میان وضعِ موجود جهان با وضعی که باید داشته باشد، وجود دارد؛ شکافی که نشان می‌دهد از بعضی جهات روی لبۀ تیغ زندگی می‌کنیم و همواره با مقداری سرخوردگی مواجه‌ایم: صداقت و واقع‌بینیِ آمیخته به امید!
نیچه از نقش خود در تاریخ فلسفه و تأثیرش بر آن چه تلقی‌‌ای داشت وقتی اذعان کرد «هنر» سرنخی از این حقیقتِ هراس‌انگیز به ما می‌دهد که جهان آشوبناک و بی‌معناست؛ اما درعین‌حال، بیش از هر مفهوم دیگری نیز می‌تواند از ما در برابر این واقعیتِ هراس‌انگیز محافظت کند!؟
...
اگر می‌خواهید روایتی از تاریخ فلسفه بشنوید که راویان آن گروهی از برجسته‌ترین فیلسوفان معاصرند، این کتاب را از دست ندهید؛ روایتی به شیوۀ گفت‌وگو با زبانی ساده و روان و جذاب، و درعین‌حال دقیق و درست و فلسفی. چه‌بسا پس از خواندن آن بهتر از هر زمان دیگری بتوانید به این پرسش پاسخ دهید که فیلسوف محبوب شما کیست.

- تحریریۀ نشر کرگدن -

#مجموعه_گفت‌وگواندیشی
#بفرمایید_فلسفه_2
#دیوید_ادموندز
#نایجل_واربرتن
#میثم_محمدامینی
#حسین_شیخ‌رضایی

@kargadanpub 🦏
مجموعۀ گفت‌وگواندیشی نشر کرگدن در صدد است برخی از بهترین نمونه‌های گفت‌وگو میان اندیشمندان حوزه‌های مختلف را در اختیار مخاطب فارسی‌زبان قرار دهد. کتاب بفرمایید فلسفه (1)، دومین کتاب از این مجموعه، ترجمۀ متن پیاده‌شدۀ گفت‌وگوی دیوید ادموندز و نایجل واربرتن با 24 فیلسوف معاصر است. این مصاحبه‌ها موضوع‌محورند و هر فیلسوفی که طرف گفت‌وگو قرار می‌گیرد، متخصص آن حوزۀ خاص است. مصاحبه‌ها عموماً کوتاه‌اند و زبانی روشن و قابل‌فهم دارند.
این کتاب برای کسانی که مایل‌اند عمیق‌تر بیندیشند و تأمل در موضوعات فلسفی برایشان اهمیت دارد مناسب است. موضوعاتی که در این کتاب به آنها پرداخته می‌شود، درعین‌حال که غالباً مسئله‌ای در پیوند با زندگی روزمره است، جنبه‌هایی عمیق و فلسفی و بنیادین نیز دارد؛ از اخلاق و سیاست و ذهن گرفته تا زیبایی‌شناسی و معنای زندگی و خداباوری. همچنین، شیوۀ گفت‌وگویی کتاب این امکان را به شما می‌دهد که از منظری فراتر از تجربۀ شخصی خود با مسائل مواجه شوید و زوایای مختلف آن برای شما روشن شود.

- تحریریۀ نشر کرگدن

#مجموعه_گفت‌وگواندیشی
#بفرمایید_فلسفه_1
#دیوید_ادموندز
#نایجل_واربرتن
#میثم_محمدامینی
#حسین_شیخ‌رضایی

@kargadanpub 🦏
وقتی واژۀ «فلسفه» را می‌شنوید، اولین برداشتتان از آن چیست؟ چه حسی نسبت به آن دارید؟ دور از دسترس به نظر می‌رسد؟ با نام‌های بزرگ؟ اندیشه‌های دشوار؟ خواندن‌ها و نفهمیدن‌ها؟ نظریه‌های پیچیده برای استادان فلسفه؟ کتاب‌های قطور در کتابخانه‌های دانشگاهی؟ ... نقش فلسفه در زندگی‌های ما کجاست؟ اگر تا این اندازه دور از دسترس است، چه کارکردی برای انسان معاصر می‌تواند داشته باشد؟
آلن‌ دوباتن و همکارانش در مدرسۀ زندگی در پی آن‌اند که فلسفه را به خانه‌ها و زندگی‌های روزمرۀ ما بیاورند تا همین‌جا، پشت میز مطالعه‌مان، توی تختخوابمان، در یک عصر دلپذیر که دلمان می‌خواهد با یک دوست خوب هم‌کلام شویم و اساساً در هر فرصتی که به دغدغه‌هایمان می‌اندیشیم، بتوانیم فلسفه را به‌مثابه ابزاری تسلی‌بخش و روشنگر به زندگی‌مان وارد کنیم.
در سرگذشت فلسفۀ غرب نام‌های بزرگی می‌بینید و چیزهایی دربارۀ مهم‌ترین ایده‌ها و اندیشه‌های آنها می‌خوانید که غافلگیرتان خواهد کرد. از اینکه می‌توانید تا این اندازه به اندیشه‌های فیلسوفانی چون هگل یا کانت نزدیک شوید و حتی اندیشه‌های آنها را برای رفع پاره‌ای از دشواری‌های پیش رویتان در زندگی به کار ببرید هیجان‌زده خواهید شد. همچنین است دربارۀ نام‌های دیگری چون افلاطون، ارسطو، شوپنهاور، نیچه، ویتگنشتاین، هایدگر، فوکو، دریدا و ... ؛فیلسوفانی از یونان تا همین قرن بیست‌و‌یکم.
سرگذشت فلسفۀ غرب دربردارندۀ خلاصه‌ای از اساسی‌ترین اندیشه‌های فیلسوفان بزرگ تاریخ است که سرگذشت فلسفه را این بار بر اساس اندیشه‌های فلسفی و به زبانی ساده و روان و جذاب روایت می‌کند و هدف اصلی آن پرداختن به فلسفه از منظر کاربردی بودن آن برای زندگیِ انسان معاصر در جهان امروز است؛ چراکه ما موجودات فراموشکاری هستیم که زمانی اندک در اختیار داریم!

ـ تحریریۀ نشر کرگدن ـ

#سرگذشت_فلسفه_غرب
#مدرسه_زندگی
#مدرسه_دوباتن
#میثم_محمدامینی
#مجموعه_خوب_زیستن
#بابک_عباسی

@kargadanpub 🦏
سرگذشت فلسفۀ غرب
به روایت مدرسۀ دوباتن
مترجم: میثم محمدامینی
مجموعۀ «خوب زیستن»
دبیر مجموعه: بابک عباسی
چاپ اول: ۱۳۹۹
چاپ دوم: ۱۳۹۹
تعداد صفحه: ۲۴۰
قطع: رقعی
قیمت: ۴۰۰۰۰ تومان

به مجمع فیلسوفان خوش آمدید!

افلاطون از همان بدو ورود مشتاقانه پیشنهادهایی برای دستیابی به رضایت بیشتر برایتان آماده کرده است. اپیکور آمده تا به شما بگوید برای رسیدن به شادکامی لزوماً هم نیازی به رابطۀ عاشقانه، پول زیاد و تجمل بیش از اندازه ندارید. رواقیون، دیگر مهمانان این محفل‌اند تا تمرینی زیبا و هوشمندانه برای مواجهه با فاجعه برایتان ترتیب دهند و مارکوس اورلیوس این‌طور شما را موردخطاب قرار می‌دهد: «فانی به دنیا آمده‌اید، و فرزندانی فانی به دنیا آورده‌اید. پس باید به همه‌چیز اطمینان داشته باشید جز همه‌چیز.» پاسکال با بدبینی تسلی‌بخشش، بزرگوارانه به شما می‌گوید بدترین خیال‌هایمان نه‌تنها منحصر‌به‌فرد و شرم‌آور نیستند، بلکه بخشی از واقعیتِ گریزناپذیر و مشترکِ نوع بشرند.
جلوتر که بیایید، همین حوالی عصر خودمان، دریدا را می‌بینید که ندای اعتدال و صبر است و از ما می‌خواهد در اندیشه‌هایی که خیلی راحت از کنارشان می‌گذریم چیزهایی را ببینیم که شاید ارزشمند باشند. و از خود بپرسیم آیا خوب نیست که همیشه، ولو شده برای چند لحظه، در طرف مقابلِ هر بحث قرار بگیریم!؟ ...

در سرگذشت فلسفۀ غرب، مجمع فیلسوفان بر پا شده تا از دل تاریخ فلسفه، اندیشه‌هایی را بکاود که بیشترین ارتباط را با زمان حاضر دارند؛ اندیشه‌هایی برای همین‌جا و همین حالا. بنابراین، حضور در چنین محفلی را مغتنم بشماریم. مگر چند بار در زندگی شانس حضور در چنین جمع بزرگی از فیلسوفان و اندیشه‌ها نصیبمان می‌شود؟ مگر نه اینکه ما موجودات فراموشکاری هستیم که زمانی اندک در اختیار داریم!؟

ـ تحریریۀ نشر کرگدن ـ

#سرگذشت_فلسفه_غرب
#مدرسه_زندگی
#مدرسه_دوباتن
#میثم_محمدامینی
#مجموعه_خوب_زیستن
#بابک_عباسی

@kargadanpub 🦏
نیچه؛ افسوس، و عشق به سرنوشت (۲/۲)
ترجمهٔ #میثم_محمدامینی

🔹در زندگیِ خود نیچه، بسیاری چیزها بود که برای تغییرشان و غلبه بر آنها کوشید. او از دست خانوادۀ دست‌وپاگیرش در آلمان گریخته و به دامنه‌های آلپ در سوییس پناه برده بود؛ کوشیده بود از محدودیت و کوته‌بینی دانشگاهی رها شود و نویسنده‌ای آزاد باشد، تلاش کرده بود همسری مهربان بیابد که هم معشوقش باشد هم همدم و همراهِ فکری‌اش.

🔹اما در این پروژۀ خودسازی و غلبه بر خویشتن اشکالات بسیار بدی پیش آمد. نیچه نمی‌توانست خویشان، به ویژه مادر و خواهرش را از فکرش بیرون براند. چیزی که در نظر او نگرش‌های دیوانه‌کنندۀ مادر و خواهرش بود (به ویژه یهودستیزی) ظاهراً در کلِ اروپای بورژوا گسترش داشت. فروش کتاب‌هایش پایین بود و برای امرار معاش کمابیش ناچار بود از دوستان و خانواده گدایی کند. در این میان، تلاش‌های پرتردید و ناشیانه‌اش برای به دست آوردن دل زنان با تمسخر و عدم پذیرش مواجه می‌شد. بی‌شک هنگام پیاده‌روی‌هایش در اِنگادین علیا و وقتی شب‌ها را در کلبۀ چوبی کوچکش در سیلس ‌ماریا می‌گذارند، ذهنش آکنده از اندوه و تأسف بوده است: ای کاش شغلم را در دانشگاه نگه می‌داشتم؛ ای کاش در برخورد با زنان قدری مطمئن‌تر رفتار می‌کردم؛ ای کاش به سبکی عامه‌پسندتر می‌نوشتم؛ ای کاش در فرانسه متولد شده بودم...

🔹این‌گونه افکار -که هرکدام از ما نوع خاصی از آن را داریم- می‌تواند نهایتاً بسیار مخرب و جان‌فرسا باشد، و به همین دلیل بود که مفهوم «عشق به سرنوشت» در ذهن نیچه تقویت شد. عشق به سرنوشت همان اندیشه‌ای بود که او لازم داشت تا پس از ساعت‌ها سرزنش و انتقاد از خود، بتواند سلامت عقلش را بازیابد. این همان اندیشه‌ای است که شاید ما هم ساعت ۴ صبح به آن نیاز داشته باشیم، تا سرانجام ذهنی را که از نیمه‌شب شروع کرده است به خودآزاری، آرام کنیم. عشق به سرنوشت اندیشه‌ای است که روح دردمند می‌تواند با سر زدن نخستین نشانه‌های سپیده‌دم به آن خوشامد بگوید.

🔹در اوج حالت عشق به سرنوشت درمی‌یابیم که واقعاً ممکن نبود اوضاع طور دیگری باشد، چون هرچه که هستیم و هر کاری که کرده‌ایم در میان شبکه‌ای از نتایج که با تولد ما آغاز می‌شود، سخت در هم پیچیده است -و ما نمی‌توانیم آن را مطابق ارادۀ خود تغییر دهیم. آنچه را که خوب پیش رفته و آنچه را که به نتیجه‌ای ناگوار ختم شده است همانند هم می‌بینیم، و خود را متعهد می‌کنیم به اینکه هردو را بپذیریم و این آرزوی ویرانگر را نداشته باشیم که کاش اوضاع طور دیگری بود. از همان آغاز، تا اندازه‌ای به استقبال فاجعه می‌رویم. می‌دانیم که چرا چنین موجودِ به‌شدت ناقصی هستیم؛ و چرا باید چنین افتضاحی به بار می‌آوردیم که آوردیم. در نهایت با اشکی در چشم که آمیزه‌ای است از اندوه و نوعی خلسه، به کل زندگی، با همۀ ترس‌های مطلق و لحظات گاه‌به‌گاهِ زیباییِ حیرت‌انگیزش، یک بلۀ بزرگ می‌گوییم.

🔹نیچه در نامه‌ای که در تابستان ۱۸۸۲ به یکی از دوستانش نوشته است می‌کوشد این روحیۀ جدید پذیرش را که یاد گرفته برای محافظت در برابر رنج‌هایش به آن اتکا کند، به‌طور خلاصه توصیف کند: «در حالت نوعی «تسلیم جبرباورانه در برابر خدا» هستم -آن را عشق به سرنوشت می‌خوانم، عشقی چنان شدید که با کمال میل حاضرم به کام شیر فرو روم».
و این همان جایی است که پس از اندوه و افسوس بسیار، باید بیاموزیم که گاهی لازم است در آنجا به او بپیوندیم.

#کتاب_زندگی
دبیر مجموعه و ویراستار: #بابک_عباسی

#نیچه #پذیرش_و_پایبندی #اکت
@eudemonia
وقتی از رویکرد پذیرش و پایبندی سخن می‌گوییم، یکی از مرتبط‌ترین و الهام‌بخش‌ترین فیلسوفان نیچه است. چه وقتی که برای کشف ارزشهای بر‌زمین‌مانده از آزمایش فکریِ قبرنوشته کمک می‌گیرند (اینجا و اینجا)، و چه هنگامی که صحبت از پذیرش و درآغوش کشیدن درد و رنج‌های اجتناب‌ناپذیراست (اینجا). (این دو تعلیم را راس هریس در این شعار خلاصه کرده است: شیاطین ذهنت را در آغوش بگیر و از قلبت پیروی کن.)

متن دو قسمتیِ زیر که بخشی از کتاب در دست آماده‌سازی «فلسفۀ غرب» از مجموعۀ «هنر خوب زیستن» (#نشرکرگدن) است، مروری است بر ایده‌های نیچه دربارۀ «پذیرش بنیادین».
🌀🌀🌀

نیچه؛ افسوس، و عشق به سرنوشت (۱/۲)
ترجمهٔ #میثم_محمدامینی

🔹یکی از عجیب‌ترین و در عین حال پیچیده‌ترین جنبه‌های اندیشه‌های فریدریش نیچه علاقۀ مکرر او به مفهومی است که amor fati می‌خوانْد(این اصطلاح را از لاتین به صورت «عشق انسان به سرنوشتش» ترجمه می‌کنند، یا می‌توانیم بگوییم پذیرش قاطعانه و مشتاقانۀ هرچه در زندگی‌مان پیش می‌آید). شخصِ عاشقِ سرنوشت به دنبال پاک کردن هیچ بخشی از گذشته‌اش نیست، بلکه آنچه را رخ داده است، چه خوب باشد چه بد، چه خطا باشد چه عاقلانه، با قدرت و حق‌شناسی‌ای همه‌جانبه که به نوعی علاقۀ عاطفی پهلو می‌زند می‌پذیرد.

🔹در آثار نیچه، این تن زدن از افسوس خوردن بر گذشته به‌کرات نوعی فضیلت خوانده شده است. نیچه در کتابش به نام «حکمت شادان»، که هنگام نگارش آن دچار مشکلات شخصی عمده‌ای بود، نوشته است:
می‌خواهم بیشتر و بیشتر بیاموزم تا جنبه‌های ضروریِ چیزها را زیبا ببینم؛ آنگاه از جمله کسانی خواهم بود که چیزها را زیبا می‌کنند. amor fati: از این پس عشقم همین باد! نمی‌خواهم علیه آنچه زشت است جنگ به راه اندازم. نمی‌خواهم متهم کنم؛ حتی نمی‌خواهم متهم‌کنندگان را متهم کنم. روی گرداندن باید تنها شکل مخالفتم باشد. و روی‌هم‌رفته و به طور کلی: آرزو دارم روزی فقط یک بله‌گو باشم.

🔹نیچه چند سال بعد در «اینک انسان» می‌نویسد:
قاعدۀ من برای بزرگی انسان amor fati است: این‌که شخص نخواهد در تمام عالم، هیچ‌چیزی متفاوت، پیش، یا پس باشد. نه‌فقط باید آنچه را که ضروری است تاب آورَد، از این هم آشکارتر... باید به آن عشق بورزد.

🔹ما در بیشتر زمینه‌های زندگی و در بیشتر مواقع، دقیقاً برعکس عمل می‌کنیم. با رویدادهای منفی برخورد سختی داریم -و نقش‌شان را در زندگی خود نمی‌پذیریم. جریان رویدادها را دوست نداریم و نمی‌پذیریم. وقت بسیار زیادی را برای تلنبار کردن خطاهای‌مان و تأسف خوردن بر چرخش‌های ناگوار سرنوشت صرف می‌کنیم -و در دل حسرت می‌خوریم که ای کاش چیزها می‌توانست طور دیگری باشد. ما معمولاً مخالف سرسخت هر چیزی هستیم که بوی تسلیم یا جبرباوری از آن به مشام برسد. می‌خواهیم چیزها را -خودمان و سیاست و اقتصاد و مسیر تاریخ را- تغییر و بهبود دهیم، و بخشی از معنای این امر خودداری از منفعل بودن در برابر خطاها و بی‌عدالتی‌ها و زشتی‌های خودمان و گذشتۀ مشترک‌مان است.

🔹خود نیچه، در بعضی از حالاتش، با این نوع مبارزه‌طلبی به‌خوبی آشنا بود. در کار او بر کنش و ابتکار عمل و ابراز وجود تأکید بسیار می‌شود. مفهوم Wille zur Macht یا ارادۀ معطوف به قدرت، دقیقاً تبلور همین سرزندگی و میل به غلبه بر موانع است.

🔹اما یکی از زیباترین جنبه‌های اندیشۀ نیچه آگاهی او است از این‌که برای داشتن یک زندگی خوب، لازم است در ذهن‌مان تعداد فراوانی اندیشۀ متضاد داشته باشیم و هرگاه موقعیت اقتضا می‌کرد آنها را به کار بگیریم. از دید نیچه، لازم نیست مجموعۀ اندیشه‌های ما سازگار و خالی از تناقض باشد، بلکه باید افکاری داشته باشیم و به کار بگیریم که بتوانند مرهمی بر زخم‌های‌مان باشند. بنابراین نیچه از ما نمی‌خواهد میان نوعی جبرباوری افتخارآمیز یا باور به ارادۀ قوی یکی را انتخاب کنیم. او به ما اجازه می‌دهد بسته به موقعیت، به هریک از این دو حرکت فکری متوسل شویم. آرزوی او این است که در جعبه‌ابزار ذهنی ما بیش از فقط یک مجموعه اندیشه وجود داشته باشد؛ یعنی مثلاً هم تیشه داشته باشیم هم ارّه.

🔹در برخی موقعیت‌ها، عقل و بصیرت یک فیلسوف اراده‌باور خیلی به کار می‌آید، در بعضی شرایط دیگر، لازم است بدانیم چگونه باید امر اجتناب‌ناپذیر را قبول کنیم و بپذیریم و از مبارزه با آن دست برداریم.

#کتاب_زندگی
دبیر مجموعه و ویراستار: #بابک_عباسی

#نیچه #پذیرش_و_پایبندی #اکت

@eudemonia
(در دست آماده‌سازی) #نشر_کرگدن


«تاریخچهٔ فلسفهٔ غرب»
مدرسهٔ زندگی #آلن_دوباتن
ترجمهٔ #میثم_محمدامینی

بلِز پاسکال(۳/۳)

🔹از همین رو است که وقتی سرانجام به نویسنده‌ای برمی‌خوریم که آن قدر بزرگوار هست که به ما بگوید بدترین خیال‌های‌مان، نه‌تنها منحصر به فرد و شرم‌آور نیستند، بلکه بخشی از واقعیتِ گریز‌ناپذیر و مشترکِ نوع بشر است، چنان آسوده‌خاطر می‌شویم که گاهی از ته دل قهقهه می‌زنیم. معلوم می‌شود وحشت‌مان از اینکه شاید تنها کسی هستیم که احساس اضطراب و ملال و حسادت و بی‌رحمی و انحراف و خودشیفتگی داریم، کاملاً بی‌پایه است، و فرصت‌های نامنتظری پیش می‌آید تا حول محور واقعیت تاریک خود به نقاط اشتراکی دست یابیم.

🔹باید پاسکال و سنت طولانیِ بدبینانِ مسیحی را که او به آنها تعلق دارد گرامی بداریم، زیرا با بازگویی واقعیات دربارۀ وضع گناه‌آلود و رقت‌بار به صورت عمومی و با بیانی زیبا، لطف بی‌حسابی در حق‌مان کرده‌اند. خواندن آثار پاسکال به ما یادآوری می‌کند که در این لحظه از تاریخ، سکولارها خیلی بیش از مذهبی‌ها خوشبین هستند -و این مسئله با توجه به اینکه سکولارها به‌کرات مذهبی‌ها را بابت ساده‌اندیشی و ساده‌لوحیِ ظاهری‌شان ریشخند کرده‌اند، کنایه‌آمیز به نظر می‌آید. این سکولارها هستند که اشتیاق و آرزویشان برای دستیابی به کمال چنان شدید است که به جایی رسیده‌اند که خیال می‌کنند با گذشت فقط چند سال دیگر و ادامۀ روند رشد اقتصادی و پیشرفت‌های پزشکی، بهشت همین‌جا در زمین محقق می‌شود. آنها ظاهراً بدون اینکه به تناقض رویکرد خود آگاه باشند، باور به فرشتگان را به‌شدت مردود می‌دانند، اما در همان حال صادقانه اطمینان دارند آمیزۀ صندوق بین‌المللی پول و نهادهای تحقیقات پزشکی و سیلیکون‌ولی و سیاست دموکراتیک در کنار هم تمام مشکلات و بیماری‌های نوع بشر را درمان می‌کند.

🔹ادیان با نگاهی حکیمانه تأکید کرده‌اند که ما ذاتاً موجودات ناقصی هستیم: قادر به دستیابی به سعادت پایدار نیستیم، دستخوش امیال و هوس‌های دردسرساز جنسی هستیم و در معرض تصادف‌های وحشتناک قرار داریم و همواره به‌آهستگی در حال مردن هستیم.

🔹چرا باید این چیزها نشاط‌آور باشد؟ شاید به این علت که اغراق بدبینانه بسیار آرامش‌بخش است. سرخوردگی‌های شخصی ما هرچه باشند، وقتی که وضع خود را با احوال پاسکال مقایسه می‌کنیم ممکن است احساس کنیم که بسیار خوش‌اقبال هستیم. پاسکال می‌خواست با گفتن اینکه زندگی چه اندازه هولناک است ما را متوجه خدا کند. اما از بازی روزگار، او با سخن گفتن از مصائب و مشکلات خود کاری کرد که ما با دشواری‌های خود در زندگی زمینی‌مان با شجاعت و بردباری بیشتری مواجه شویم.

#کتاب_زندگی
دبیر مجموعه و ویراستار: #بابک_عباسی


@eudemonia
(در دست آماده‌سازی) #نشر_کرگدن


«تاریخچهٔ فلسفهٔ غرب»
مدرسهٔ زندگی #آلن_دوباتن
ترجمهٔ #میثم_محمدامینی

بلِز پاسکال(۲/۳)

🔹جذابیت پاسکال در نگاه تلخ و بدبینیِ گزنده‌اش است. انسان‌ها همه کار می‌کنند جز اینکه به واقعیت هولناک خود توجه کنند. «انسان چنان توخالی است که... کوچک‌ترین چیز، مانند ضربه زدن به توپ با چوب بیلیارد کافی است تا حواسش را پرت کند». در عین حال شوق و تمنای درونش، به‌ویژه اشتیاق به شهرت، او را شکنجه می‌کند؛ «ما چنان گستاخ و زیاده‌خواه‌ایم که می‌خواهیم در همه‌جای جهان مشهور باشیم؛ حتی برای کسانی که تازه پس از مرگ ما پا به دنیا می‌گذارند». و احتمالاً اصلی‌ترین منبع رنج پیش‌پاافتاده‌ترین آنها است: ملال. «برای غلبه بر موانع مبارزه می‌کنیم، اما به محض چیره شدن بر آنها، سکون و آرامش برای‌مان غیرقابل‌تحمل می‌شود و علتش ملالی است که همراه می‌آورد». پاسکال این‌طور نتیجه‌گیری می‌کند: «انسان چیست؟ در برابر بی‌نهایت، هیچ.»

🔹پاسکال هیچ فرصتی را از دست نمی‌دهد تا به خوانندگانش شواهدی نشان دهد از این‌که طبیعت بشر چقدر منحرف و رقت‌انگیز و بی‌ارزش است. او با فرانسۀ کلاسیکِ زیبا و فریبندۀ خود به ما می‌گوید که سعادت توهمی بیش نیست («هرکس که پوچی جهان را در نمی‌یابد خود موجودی به‌غایت پوچ است»)، می‌گوید که رنج و فلاکت قاعدۀ جهان است («اگر وضع ما واقعاً سعادتمندانه بود نیاز نداشتیم که به طریقی توجه خود را از اندیشیدن به وضع‌مان منحرف کنیم»)، می‌گوید ما همان اندازه که پوچ‌ایم حساس و زودرنج هم هستیم («چیزی بسیار جزئی و بی‌اهمیت ما را آرام می‌کند، چون چیزی بسیار جزئی و بی‌اهمیت خاطرمان را می‌آزارد»)، می‌گوید حتی نیرومندترین ما انسان‌ها را بیماری‌های بی‌شماری که در معرض ابتلا به آنها هستیم درمانده و عاجز می‌کند («مگس‌ها چنان قدرتمندند که می‌توانند ذهن ما را فلج کنند و بدن‌مان را بخورند»)، می‌گوید تمام نهادهای این‌جهانی فاسدند («هیچ‌چیز قطعی‌تر از این نیست که انسان‌ها لغزش‌پذیرند»)، و می‌گوید که ما به طرز ابلهانه‌ای مستعد این هستیم که دربارۀ اهمیت خود اغراق کنیم («چه بسیار مملکت‌ها که هیچ‌چیز از ما نمی‌دانند!»). به نظر پاسکال، در این موقعیت‌ها بهترین کاری که می‌توانیم امیدوار به انجام آن باشیم این است که با واقعیات اندوهبار وضع خود مستقیم روبه‌رو شویم: «عظمت انسان ناشی این است که می‌داند موجود مفلوکی است».

🔹با در نظر گرفتن حال و هوای نوشته‌های پاسکال، قدری شگفتی‌آور است که دریابیم خواندن آثار او اصلاً آن‌طور که ممکن است تصور کنید تجربه‌ای غم‌انگیز نیست. کار او تسلی‌بخش و دلگرم‌کننده و حتی در در جاهایی سرورانگیز است. تناقض‌آمیز به نظر می‌آید که برای کسانی که روی مرز یأس و سرخوردگی تلوتلو می‌خورند هیچ کتابی بهتر نیست از اثری که می‌کوشد آخرین روزنۀ امید بشر را نیز یکسره از میان ببرد. اندیشه‌ها بهتر از هر درمان مصنوعی‌ای برای تأکید بر زیبایی درونی یا تفکر مثبت یا تحقق استعدادهای نهفته، می‌تواند کسی را که به فکر خودکشی است قانع کند تا آرام از لبۀ پرتگاه دور شود.

🔹اگر بدبینی پاسکال در تسلی‌بخشی به ما این اندازه کارا است، شاید علتش آن باشد که ما را معمولاً امیدواری بیشتر به ورطۀ غم و اندوه می‌اندازد نه اندیشیدن به امور منفی. این امید است که -در ارتباط با شغل‌مان و روابط عاشقانه‌مان و فرزندان‌مان و سیاستمداران‌مان و سیاره‌مان- مقصر اصلی انباشته شدن خشم و اندوه در وجود ما است. ناسازگاری میان عظمت آمال و آرزوهای‌مان و واقعیتِ پستِ وضع‌مان است که یأس‌های شدید پدید می‌آورد که روزهای‌مان را از عذاب می‌آکنند و خطوط سرخوردگی و اندوه را بر چهره‌مان حک می‌کنند.

#کتاب_زندگی
دبیر مجموعه و ویراستار: #بابک_عباسی


@eudemonia
(در دست آماده‌سازی)

«تاریخچهٔ فلسفهٔ غرب»
مدرسهٔ زندگی #آلن_دوباتن
ترجمهٔ #میثم_محمدامینی

بلِز پاسکال(۱/۳)

🔹غم‌انگیز است که هنوز هم گاهی تصور می‌شود بهترین راه برای دلداری دادن به کسی این است که به او بگوییم همه‌چیز درست می‌شود؛ یعنی به نحوی به او بفهمانیم که زندگی اساساً جریان خوشایندی است که در آن، شادکامی سراب نیست و رضایت انسان واقعاً امکان‌پذیر است.

🔹اما فقط کافی است چند صفحه از کتاب فیلسوف بزرگ قرن هفدهم فرانسه بلِز پاسکال (۱۶۶۲-۱۶۲۳) به نام اندیشه‌ها را بخوانیم تا دریابیم چنین نگرشی تا چه اندازه بر خطا است، چون پاسکال توانسته است از عهدۀ این کار بزرگ بر آید که هم یکی از بدبین‌ترین چهره‌ها در اندیشۀ غرب باشد و هم در عین حال یکی از امید‌بخش‌ترین‌ها. چنین آمیزه‌ای ظاهراً معمول است: متفکرانی که تیره‌وتارترین اندیشه‌ها را دارند به صورتی تناقض‌آمیز تقریباً همیشه همان کسانی هستند حال‌مان را جا می‌آورند.

🔹پاسکال در ژوئن ۱۶۲۳ در اوورنی در مرکز فرانسه زاده شد و از همان کودکی آموخت که در زندگی نیمۀ خالی لیوان را ببیند. سه‌ساله که بود مادرش را از دست داد، دوستان چندانی نداشت، گوژپشت بود و همیشه ناخوش‌احوال. خوشبختانه خیلی زود نبوغ او را تشخیص دادند -و این فقط شامل اعضای خانواده که بسیار به او مباهات می‌کردند نبود. در دوازده‌سالگی توانسته بود سی‌دو قضیۀ اول اقلیدس را اثبات کند، و سپس ریاضیات احتمال را ابداع کرد و فشار جوّ را اندازه گرفت و ماشینی برای محاسبه ساخت و نخستین اتوبوس شهریِ پاریس را طراحی کرد.

🔹در سی‌وشش‌سالگی ضعف مزاج وادارش کرد از برنامه‌هایش برای کاوش‌های علمی بیشتر دست بردارد و به همین سبب به نگارش مطالبی درخشان و به‌شدت بدبینانه در دفاع از مسیحیت در قالب کلمات قصار پرداخت که به نام اندیشه‌ها شهرت یافته است -و امروز نیز عمدتاً به دلیل همین کتاب است که پاسکال در یادها مانده و مورد احترام است.

🔹هدف کتابْ دعوت خوانندگان به سوی خدا است و احساس پاسکال این بود که بهترین راه برای این کار پیش رو حاضر کردنِ تک‌تک چیزهای وحشتناکی است که در زندگی وجود دارد. عقیدۀ او این بود که خوانندگانش پس از تأمل کامل دربارۀ فلاکتِ وضع بشر، در پی رستگاری بی‌درنگ به کلیسای کاتولیک روی می‌آورند. اما با کمال تأسف برای پاسکال، شمار بسیار معدودی از خوانندگان امروزیِ اندیشه‌ها مطابق این الگو عمل می‌کنند. بخش نخست کتاب، که مشکلات زندگی را برمی‌شمرد، همیشه محبوب‌تر از بخش دوم بوده است که دربارۀ نیکی‌های خداوند سخن می‌گوید.

🔹پاسکال بحث را با بیان این مطلب آغاز می‌کند که سعادت زمینی توهم است -اما به خصوص بر این نکته تأکید دارد که ما چه اندازه بیزاریم از این‌که به حال خود رها باشیم و در زندگی خود بیندیشم و کاوش کنیم. شاید او بیش از هر چیز برای بیان این جملۀ نبوغ‌آمیز شهرت داشته باشد:
Tout le malheur des hommes vient d’une seule chose, qui est de ne savoir pas demeurer en repos, dans une chambre.
تمام تیره‌روزی‌های انسان ناشی از این است که نمی‌تواند تنها و آسوده در اتاقش بنشیند.

🔹این جملۀ حکیمانه را باید با حروف درشت در سالن انتظار تمام فرودگاه‌های جهان بنویسند.

#کتاب_زندگی
#نشر_کرگدن
دبیر مجموعه و ویراستار: #بابک_عباسی

@eudemonia
«فلسفهٔ غرب: زندگی‌نامه‌ها»
مدرسهٔ زندگی الن دوباتن
ترجمهٔ #میثم_محمدامینی

میشل دومونتنی (۱/۱)

🔹ما عموماً تصور می‌کنیم که فیلسوفان باید به مغزهای بزرگشان افتخار کنند و طرفدار اندیشیدن و خودکاوی و تحلیل عقلانی باشند.

اما یک فیلسوف هست، زادۀ ۱۵۳۳ در فرانسه، که نگاهش به طرز خوشایندی متفاوت است. میشل دومونتنی اندیشمندی بود که دوران نویسندگی‌اش را صرف خالی کردنِ بادِ غرور متفکران و روشنفکران کرد. او در شاهکارش، «جستارها»، به‌غایت عاقلانه و هوشمندانه سراغ مسائل می‌رود -اما در عین حال همواره فروتن و مراقب است تا تظاهر به علم و فضل را رسوا کند. و نکتۀ مهم دیگر این‌که او فوق‌العاده شوخ و بامزه است...: «این‌که دریابیم چیزی که گفته‌ایم یا کاری که کرده‌ایم ابلهانه بوده است چیزی نیست، باید درسی مفصل‌تر و مهم‌تر را فراگیریم: این‌که چیزی نیستیم جز موجوداتی کله‌پوک... بر بلندترین تخت‌های فرمانروایی در این جهان هم باز روی ماتحتمان نشسته‌ایم.» و مبادا یادمان برود: «شاهان و فیلسوفان هم مدفوع می‌کنند، و همین‌طور خانم‌ها».

🔹مونتنی فرزند دوران رنسانس بود و فیلسوفان باستان که در عصر مونتنی محبوبیت داشتند بر این عقیده بودند که قوای عقلانی ما می‌تواند شادکامی و عظمتی نصیبمان کند که جانداران دیگر از آن محروم‌اند. فیلسوفانی نظیر سیسِرو نوشته بودند که عقل به ما امکان می‌دهد که شور و شهوت خود را مهار کنیم و تمناهای وحشیانۀ بدن‌مان را لگام بزنیم. عقلْ ابزاری پیچیده و تقریباً الهی است که امکان استیلا بر جهان و خودمان را به ما عرضه می‌کند. اما این توصیف از عقلِ بشر خشم مونتنی را برمی‌انگیخت. او پس از معاشرت با دانشگاهیان و فیلسوفان می‌نویسد: «در عمل، هزاران زنِ روستاییِ گمنام زندگی‌ معتدل‌تر و آرام‌تر و باثبات‌تری [از سیسرو] داشته‌اند».
منظور او این نبود که انسان‌ها اصلاً توانایی تعقل ندارند، بلکه فقط می‌خواست بگوید انسان‌ها بسیار بیش از اندازه به قدرت فکر خود غرّه‌اند. نوشته است: «بخشی از زندگی ما جنون است، و بخشی خردمندی. هرکس صرفاً از سرِ احترام و بنا به قاعده دربارۀ آن بنویسد، بیش از نیمی از آن را نادیده گرفته است».

🔹شاید آشکارترین نمونۀ جنون ما زحمت و کوشش‌مان برای زیستن با بدن یک انسان باشد. بدن ما بو می‌دهد و درد می‌کند و خسته می‌شود و ضربان دارد و پیر می‌شود. مونتنی نخستین و احتمالاً تنها فیلسوف جهان است که دربارۀ ناتوانی جنسی به‌تفصیل بحث می‌کند؛ این مسئله از نظر او نمونه‌ای عالی است که نشان می‌دهد ذهن ما چه اندازه مجنون و شکننده است.

🔹مونتنی دوستی داشت که هنگام برقراری رابطه با زنی که بسیار به او علاقه‌مند بود دچار ناتوانی جنسی شده بود. از نظر مونتنی مقصر قضیب آن مرد نبود: «بجز در موارد مشکل مادرزادی، اگر یک بار توانایی انجام آن کار را داشته‌ای، دیگر هرگز از انجامش ناتوان نخواهی بود.» مشکل اصلی از ذهن است: این فکر آزاردهنده که بر بدن‌مان تسلط کامل داریم، و این‌که می‌ترسیم از این تصویر از بهنجار بودن فاصله بگیریم. و همین‌ها سبب شده بود که آن مرد ناتوان شود. راه حلْ ترسیم مجدد تصورمان از بهنجار بودن است: اگر از دست دادن تسلط بر قضیب را به عنوان امکانی بی‌زیان در هنگام عشقبازی بپذیریم، می‌توانیم از روی دادن آن پیشگیری کنیم -و آن مرد مبتلا هم سرانجام این نکته را دریافت. او یاد گرفت که هرگاه با زنی به بستر رفت «از قبل اعتراف کند که دچار چنین مشکلی است و آزادانه در این باره سخن بگوید، و به این ترتیب تنش روانی را از خود دور کند. او بیماری را به عنوان چیزی قابل‌انتظار پذیرفت، و از همین رو احساس محدودیت در او کاهش یافت و کمتر به او فشار آورد».

#کتاب_زندگی
(در دست آماده‌سازی)
#نشر_کرگدن
دبیر مجموعه و ویراستار: #بابک_عباسی

@eudemonia
#در_دست_آماده‌سازی

«فلسفهٔ غرب: زندگی‌نامه‌ها»
مدرسهٔ زندگی الن دوباتن
ترجمهٔ #میثم_محمدامینی

بوئتیوس و تسلی‌بخشی فلسفه (قسمت اول)

🔹زندگی بوئتیوس تا سال‌ها سعادتمندانه به نظر می‌آمد. در ویلایی مجلل در رم زندگی می‌کرد و با زنی مهربان و زیبا به نام روستیسانا ازدواج کرد، که از او دو پسر جذاب و باهوش و بامحبت داشت. بوئتیوس سرانجام به دلیل احساس دِین به جامعه وارد عرصۀ سیاست شد و در حکومت فرمانروای ایتالیا، تئودوریک، شاه اوسترگوت‌ها، چند سِمت اجرایی بالا در اختیار گرفت. برتراند راسل دربارۀ نوشته است: او در هر عصر شخصیتی برجسته می‌بود، و در عصری که خود می‌زیست، چهره‌ای به‌راستی حیرت‌انگیز است.

🔹اما در بهار سال ۵۲۳ میلادی، بخت او ناگهان برگشت. ضربه‌ای به در خورد و بعد دسته‌ای از نگهبانان تئودوریک او را (آشکارا به ناحق) متهم کردند که علیه شاه که هرروز متوهم‌تر و انتقام‌جوتر می‌شد، دسیسه چیده است. بوئتیوس که حتی فرصت نکرد با خانواده‌اش وداع کند به زندان انداخته شد.

🔹بوئتیوس کاملاً بی‌گناه بود، اما به خطری هم که تهدیدش می‌کرد آگاهی داشت، از این رو سخت افسرده و غمگین شد. در سلولی کوچک دربارۀ محروم شدن سریع خود از نعمت و عنایت و دربارۀ عشقش به خانواده و ناعادلانه بودن سرنوشتش تأمل کرد. چیزی که در نهایت به او روحیه داد -و در عین حال یکی از بزرگ‌ترین آثارِ زندان‌نگاشتۀ همۀ دوران‌ها را به بشریت هدیه داد- تصمیم او بود برای اینکه راهی بیابد تا با اندیشۀ فلسفی از غم‌های خود رها شود.

🔹بوئتیوس گرفتار این غم و اندوه است که میهمانی نامنتظر به ملاقاتش می‌آید: «در همین حال که در سکوت تأمل می‌کردم و با قلمم شکایتی پُرسوزوگذار می‌نوشتم، بالای سرم پرهیب زنی ظاهر شد که چهره‌اش سرشار از عظمت بود و چشمانش چون آتش می‌درخشید و قوۀ بصیرتش فراتر از تمام آدمیان بود...»

🔹ملاقات‌کنندۀ بوئتیوس شخصیتی استعاری است که او را بانوفلسفه می‌نامد. بانوفلسفه در یک دست دسته‌ای آثار کلاسیک فلسفی دارد و در دست دیگرش عصای سلطنتی است -و در سلول بوئتیوس به ملاقاتش آمده است تا پاره‌ای حقایق بنیادین دربارۀ موضوع موردِعلاقه‌اش را که عمدتاً از تعالیم مکتب رواقی یونان و روم است، به او یادآوری کند. از یک جهت اینکه بانوفلسفه به ملاقات بوئتیوس آمده است هیچ عجیب نیست: در جهان کلاسیک، فلسفه یک رشتۀ انتزاعیِ دانشگاهی نبود، بلکه مجموعه‌ای از ابزارها بود که مخصوصاً طراحی شده بود تا به شخص کمک کند خوب زندگی کند و خوب بمیرد و این ابزارها در تاریک‌ترین لحظات کاملاً مرتبط و کارا بودند.

🔹بانوفلسفه در آغاز باملایمت بوئتیوس را ملامت می‌کند که چرا علیه سرنوشت خود «خشم گرفته است». او نکته‌ای را به بوئتیوس یادآور می‌شود که فیلسوفان رواقی همواره بر آن تأکید داشتند: این‌که بیشتر اتفاقاتی که برای انسان می‌افتد در اختیار و ارادۀ او نیست.

🔹فیلسوف بودن یعنی فهم همۀ آنچه در اختیار بخت است، و مقاومت در برابر تملق‌ها و چرب‌زبانی‌های او، و علم به اینکه هرگز نباید به آنچه نهایتاً همیشه در دستان نیرویی غیراخلاقی و بی‌قید است اعتماد کرد -و آمادگی برای روزی که شاید ناچار شویم در چشم‌به‌هم‌زدنی از همۀ نعمت‌های بخت دست بشوییم. این نعمت‌ها بخش عمدۀ آن چیزهایی را دربرمی‌گیرد که امروزه آنها را از لوازم ضروری شادکامی می‌دانیم؛ چیزهایی همچون عشق و خانواده و فرزند و موفقیت و شهرت و مقام. اما برای فیلسوف رواقی، هیچ‌یک از اینها چیزی نیست که برای انسان خردمند واقعاً شایستۀ اعتماد باشد -زیرا هر لحظه ممکن است تمام اینها در شرایطی ناگوار از دست برود.

#کتاب_زندگی
#نشر_کرگدن
دبیر مجموعه: #بابک_عباسی

@eudemonia
#در_دست_آماده‌سازی

«فلسفهٔ غرب»
مدرسهٔ زندگی الن دوباتن
ترجمهٔ #میثم_محمدامینی

افلاطون (قسمت دوم)

۲. عاقلانه‌تر عشق بورزید.

🔹افلاطون یکی از بزرگ‌ترین نظریه‌پردازان دربارۀ رابطه است. کتاب او، «ضیافت»، کوششی است برای تبیین اینکه عشق واقعاً چیست. این رساله داستان مهمانی شامی است که آگاثون، شاعر خوش‌سیما، ترتیب داده و دوستانش را دعوت کرده است تا دور هم بخورند و بنوشند و دربارۀ عشق سخن بگویند.
هریک از میهمانان نظر خاصی دربارۀ چیستی عشق دارد. افلاطون سودمندترین و جالب‌ترین نظریه را از زبان دوست قدیمی‌اش سقراط -که یکی از شخصیت‌های اصلی این کتاب و دیگر آثار اوست- نقل می‌کند. این نظریه تقریباً چنین است: وقتی عاشق می‌شوید، اتفاقی که می‌افتد این است که در شخص دیگری صفت نیکی می‌بینید که خودتان ندارید. مثلاً شاید آن شخص در شرایطی که شما برانگیخته و هیجان‌زده می‌شوید، آرام و خونسرد می‌ماند؛ یا شاید شخصی منضبط است در حالی که شما بی‌نظم و شلخته‌اید؛ یا شاید خوش‌سخن است در حالی که شما نمی‌توانید خوب حرف بزنید.
خیالِ در پسِ عشق این است که با نزدیک شدن به این شخص می‌توانید قدری شبیه به او شوید. او می‌تواند به شما کمک کند که استعدادهای خود را به طور کامل شکوفا کنید.

🔹از نگاه افلاطون، عشق در ذات خود نوعی آموزش است: نمی‌توانید واقعاً کسی را دوست داشته باشید اگر نخواهید که آن شخص باعث پیشرفت شما شود. عشق باید چیزی باشد میان دو نفر که می‌کوشند با هم رشد کنند -و در این راه یار یکدیگر باشند. و این یعنی باید به شخصی بپیوندید که یک تکۀ گمشدۀ اساسی در راه تکامل‌تان را پیش خود دارد؛ یعنی فضایلی را دارا است که شما ندارید.

🔹امروز ما بیشتر این تعبیر را می‌پسندیم که عشق یعنی کسی را همان‌طور که هست کامل بدانیم، از همین رو این نظر افلاطون بسیار عجیب به نظر می‌رسد. عاشق و معشوق در گرماگرم بحث و جدل به هم می‌گویند «اگر من را دوست داشتی، تلاش نمی‌کردی تغییرم بدهی».

🔹عقیدۀ افلاطون درست در نقطۀ مقابل قرار دارد. او از ما می‌خواهد با نگرشی وارد رابطۀ عاشقانه شویم که اصلاً این اندازه مبارزه‌طلبانه و غرورآمیز نباشد. باید بپذیریم که کامل نیستیم و بگذاریم معشوقمان چیزهایی به ما بیاموزد. در یک رابطۀ خوب دیگری را دقیقاً همان‌طور که هست دوست نداریم. رابطۀ خوب یعنی متعهد بودن به کمک به دیگری تا به نسخۀ بهتری از خودش تبدیل شود -و بتواند این مرحلۀ تحولات پرتلاطمی را که این مسیر ناگزیر دربردارد تاب آورد- و در عین حال عدم مقاومت در برابر کوشش او برای بهبود دادن ما.

#کتاب_زندگی
#نشر_کرگدن
دبیر مجموعه و ویراستار: #بابک_عباسی

@eudemonia
#در_دست_آماده‌سازی

«فلسفهٔ غرب»
مدرسهٔ زندگی الن دوباتن
ترجمهٔ #میثم_محمدامینی

افلاطون (قسمت اول)

🔹افلاطون که در خانواده‌ای برجسته و ثروتمند به دنیا آمده بود، زندگی خود را وقف یک هدف کرد: کمک به مردم برای رسیدن به حالتی که خود ائودایمونیا (εὐδαιμονία) می‌خواند. ترجمۀ این واژۀ عجیب اما جذابِ یونانی قدری دشوار است: تقریباً به معنای «شادکامی» است اما معنایش واقعاً به «رضایت» نزدیک‌تر است، چون «شادکامی» نوعی سرزندگی و شادی پیوسته را تداعی می‌کند، در حالی که «رضایت» با وجود دوره‌هایی از درد و رنج شدید -که به نظر می‌آید حتی در یک زندگی خوب نیز بخشی اجتناب‌ناپذیر است- سازگارتر است.

🔹افلاطون چه راهی برای دستیابی به رضایت بیشتر پیشنهاد می‌کند؟ در آثار او چهار اندیشۀ محوری هست.

۱. عمیق‌تر بیندیشید

🔹افلاطون بر این عقیده بود که بخش عمدۀ مشکلات ما در زندگی ناشی از این است که تقریباً هیچ‌گاه زمان کافی برای اندیشیدنِ دقیق و منطقی به برنامه‌های خود در نظر نمی‌گیریم. و از همین رو در نهایت به ارزش‌ها و کارها و روابط نادرستی می‌رسیم. افلاطون می‌خواست به ذهن ما نظم و وضوح ببخشد.

🔹او به این نکته توجه کرد که چقدر از افکار ما برگرفته از اندیشه‌های عوام است، از آنچه یونانی‌ها «دوکسا» می‌خواندند، و ما «عقاید عرفی» می‌نامیم. او در ۳۶ کتابی که به رشتۀ تحریر درآورد، به‌کرات نشان می‌دهد که این عقاید عرفی پر است از خطا و تعصب و خرافه. اندیشه‌های عوام دربارۀ عشق و شهرت و پول و نیکی در برابر سنجش عقلانی تاب مقاومت ندارند.

🔹افلاطون همچنین متوجه شد مردم چه اندازه افتخار می‌کنند به اینکه غرایز یا شور و احساسات‌شان راهنمای آنها است (و تصمیم‌هایشان مبتنی بر هیچ پایه و اساسی نیست جز اینکه «چه احساسی دارند») و می‌گفت این وضع خطرناک مانند آن است که به دنبال گله‌ای اسب وحشیِ چشم‌بسته این سو و آن سو کشیده شوید.

🔹همان‌طور که فروید هم مشتاقانه تأیید می‌کرد، افلاطون مبدع درمان روانی بود، و تأکید داشت که یاد بگیریم تمام افکار و احساسات خود را در معرض داوری عقل قرار دهیم. همان‌گونه که افلاطون بارها نوشته است، جوهر فلسفه همین فرمان است: γνῶθι σεαυτόν «خود را بشناس!»

#کتاب_زندگی
#نشر_کرگدن
دبیر مجموعه و ویراستار: #بابک_عباسی

@eudemonia