🧿
#کامیشکا
۱۴۰۳/۹/۱
#کامیشکا_روزگار
□خودکامگان و ابتذال جمهوریت
#کامبیز_نجفی
بشار و اسدها تمام شدند، همچون همهی دیکتاتورهای تاریخ که شمعشان را یا یورش بیرونیان، یا شورش درونیان خاموش میکند.
بشار با مدیریت پدرش، و از پی کودتا و انتخاباتی با یک نامزد، به ریاست جمهوری رسید. کار سرکوب مخالفان، به جنگ داخلی انجامید و نیمملیون کشته بر جای گذاشت.
او نیز انتخابات بر گزار میکرد و هر بار ستاد انتخابات اعلام میکرد نود درسد مردم سوریه وی را برای ریاستجمهوری رسیده برگزیدهاند. او نیز همسان همهی خودکامگان دچار توهم بود و کارگزارانش نیز همچون خدم_حشم همهی دیکتاتورها دروغ میگفتند؛ وگرنه در این یازده روز و هنگامهی آخر، ۱٪ از آن ۹۵٪ برای نگاهبانی از بشار و پایبندی به وی، به خیابان میآمدند؛ و نیامدند تا ابتذال انتخابات فرمایشی و جمهوریهای جعلی در سوریه نیز چهرهی خودش را آشکار کند.
از مردم سوریه، هیچکس در پشتیبانی وی دهانی نگشود و آنچه هم بر آمد، غریو شادی و هلهلهی نیکبختی یا گمان نیکبختی و بهروزی بود. ارتش سوریه نیز همچون ارتش همهی دیکتاتورها، پیش از پایان هیچ پایداری نکرد و سلطنت پنجاهسالهی اسدها که پیش از این در نزد مردم سوریه راه زوال را رفته بود، در فقط یازده روز از هم پاشید. و بشار خیلی تنها بود، همچون همهی فرمانروایان خودرای در روزهای پایان. او نیز(اگر خبر سقوط هواپیمایش درست نباشد) بیگمان همچون مردم جهان ویدیوی پایکوبی و شادی سوریان و یغمای خانهاش در دمشق را میبیند و او نیز همچون همهی خودکامگان متوهم، مایهی این نگونبختی را یا ناسپاسی مردم یا نیرنگ بیگانگان میداند.
مردمسالاری(جمهوریت) اگر بهراستی و شایستگی به انجام رسد، برآیند والای مدرنیسم سیاسی و دستاورد ارجمند تمدن بشری در روزگار ماست، و جانشینی شایسته برای فرمانرواییهای خودکامه(شاه، سلطان، خاقان، تزار، شیخ و ...).
از مهمترین قواعد جمهوریت و برای پیشگیری از انباشت قدرت و جلوگیری از کاهیدن رای و نیروی مردم، دورهای بودن و محدودیت ریاستجمهوریست. ولی حافظ اسد ۲۹ سال و پس از وی، پسرش بشار ۲۴ سال، و در مجموع ۵۳ سال(به اندازهی سلسلهی پهلوی) بر مردم سوریه فرمان راندند، و مضحکِ غمبار آنکه، پدر و پسر به نام "جمهوری عربی سوریه" بر مردم فرمانروایی میکردند.
خودکامگان همیشه واژگان را مصادره و منحرف میکنند و به گند میآلایند، چنانکه
صفر مراد نیاز اف ۱۶ سال بر ترکمنستان و سوکارنو ۲۲ سال بر اندونزی به نام رئیسجمهور، ولی همچون هر سلطان خودکامه فرمان راندند. علیافها (حیدرعلیاف یازده سال و پسرش الهام علیاف بیستویکسال)
بیستودوسال است که در آذربایجان به نام رئیسجمهور بر تخت پادشاهی آذربایجان نشستهاند. اردوغان نیز از رؤسای جمهورِ پیوسته است که از سال ۲۰۱۴ فرمانروای ترکیه است و با پایان این دوره، یک حکمرانی دوازدهسالهی پیوسته را به نام خود ثبت کرده است؛ و یا کیست که نداند پوتین نه رئیسجمهور، بلکه تزار مدرن روسیه است.
از دیگر آسیبهای ویرانگر فرمانروایی سلطنتی، موروثی بودن آن است، که فقط تخموترکهی سلطان بودن، شایستگی حکمرانی را بسنده میکند، چه شاه عباس کبیر باشد، چه شاهسلطانحسین صغیر. با همهی خردهگیریهای اندیشهی سیاسی مدرن بر فرماروایی سنتی خودکامه و آسیبهای آشکار و تجربه شدهی حکومت موروثی، ولی در سرزمینان خاوری و جنوبی، از مضحکهها و ضد غرضهای جمهوریت، موروثی بودن ریاستجمهوریست. در این گونه، ریاستجمهوری همچون یک ماتَرَک خانوادگیِ اشرافی از پدر_سلطان_رئیسجمهور به پسر_سلطان_رئیسجمهور میرسد، مانند کیم جونگ ایل و پسرش کیم جونگ اون در جمهوری خلق کرهی شمالی، حیدر علیاف و پسرش الهام در آذربایجان، و همین بشار و پدرش حافظ اسد در سوریه.
بههرسان، بشار که باید پیش از اینها میرفت، رفت، ولی آیا غریو شادی سوریان دیری خواهد پایید یا نیکبختی آنان نیز توهمی دیگر از گونهی توهم انقلابهای آسیایی_آفریقایی است که از پی هر شورشی، امید دموکراسی و بختیاری سر بر میآورد، ولی پس از چندی فرو میکاهد و دوباره همان؟ زمانهی اسد، زمانهی آزادیهای سیاسی نبود، ولی سوریان در پارهای امور اجتماعی همچون حجاب، آزاد بودند و نوشگاهها برپا بود و کنارههای دریا هیچ همانند با سواحل حکومتهای رادیکال همچون طالبان و القاعده و حتا جمهوری اسلامی نبود؛ ولی سرنوشت سوریه با بودن گروه های معارض و چالش خاورمیانه چه خواهد بود و حکومت جدید با آن قرائت رادیکال از اسلام، با آزادیهای سیاسی و اجتماعی چه خواهد کرد و آیا حکایت مکرر چاله و چاه خواهد بود، تا نومیدی از جمهوریت و دموکراسی راستین در سرزمینان خاوری و