کانال رسمی کالیکلا لفور

#گفت
Канал
Логотип телеграм канала کانال رسمی کالیکلا لفور
@kalikolaihaПродвигать
920
подписчиков
10,3 тыс.
фото
413
видео
260
ссылок
(مازندران؛سوادکوه شمالی،روستای #کالیکلا_لفور) #تبلیغات_انجام_میشود 📢 برای ارسال 👇👇 📬 #نظرات، #پیشنهادات 📸 #عکس 📰 #اخبار و #مطالب با ما در ارتباط باشید: 🆔 @hamed_bazari70 🆔 @sadeghbazari
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
#مادرش الزایمر داشت..

بهش گفت #مادر یه #بیماری داری،باید بخاطر همین ببریمت #آسایشگاه سالمندان...
#مادر گفت: #چه بیماریی؟
#گفت :#الزایمر...
#گفت:چی هست...
#گفت:"یعنی همه چیو فراموش میکنی..."
#گفت انگار خودتم همین بیماریو داری...
#گفت: چطور؟
#گفت: #انگار یادت رفته با چه زحمتی #بزرگت کردم،چقدر #سختی کشیدم تا #بزرگ بشی، #قامت خم کردم تا #قد راست کنی..
#پسر رفت توی فکر...
...
#برگشت به #مادرش گفت: #مادر منو ببخش...
#گفت:برای چی؟
#گفت:به خاطر کاری که میخواستم بکنم...
#مادر گفت:
"من که چیزی یادم نمیاد...."

💓اینم به افتخار مادرهای عزیز💓

#کانال رسمی #کالی کلا
🌻🌻🌻🌻🌻
@kalikolaiha

🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
♨️💠🔱💠♨️

روزی #مردی خواب عجیبی دید

او دید که پیش #فرشته هاست و به کارهای آنها نگاه می کند.

هنگام ورود دسته بزرگی از #فرشتگان را دیدکه سخت مشغول کارند و تند تند #نامه هایی را که توسط پیک ها از #زمین می رسند، باز می کنند و آنها را #داخل جعبه می گذارند

#مرد از #فرشته ای پرسید: شما چکار می کنید؟

#فرشته در حالی که داشت #نامه ای را باز می کرد #گفت: اینجا بخش دریافت است و ما #دعاها و #تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم.

#مرد کمی جلوتر رفت.

باز تعدادی از #فرشتگـــان را دید که کاغذهـایی را داخل پاکت می گذارند و آن ها را توسط #پیک هایی به زمین می فرستند.

#مرد پرسید : شماها چکار می کنید؟

یکی از #فرشتگان با عجله گفت : اینجا بخش ارسال است، ما #الطاف و #رحمت های خداوند را برای #بندگان به زمین می فرستیم.

#مرد کمی جلوتر رفت و یک #فرشته را دید که بیکار نشسته است.

با #تعجب از فرشته پرسید : شما چرا بیکارید؟

#فرشته جواب داد : اینجا بخش #تصدیق جواب است.

#مردمی که #دعاهایشان مستجاب شده باید جواب بفرستند ولی فقط عده بسیار کمی جواب می دهند.

#مرد از #فرشته پرسید : #مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟

#فرشته پاسخ داد : بسیار ساده ، فقط کافیست بگویند : خدایا شکر !!!
💐💐💐💐💐💐
#کانال رسمی #کالی کلا
@kalikolaiha
💐💐💐🌷🌷💐💐💐

#پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک #ماشین تصادف کرد و آسیب دید .

#عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به #اولین درمانگاه رساندند

#پرستاران ابتدا زخم های پیرمرد را پانسمان کردند . #سپس به او گفتند :"باید ازت #عکسبرداری بشه تا #جائی از بدنت آسیب و #شکستگی ندیده باشه"

#پیرمرد غمگین شد ، #گفت عجله دارد و نیازی به #عکسبرداری نیست .

#پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند .

#زنم در خانه سالمندان است .

هر #صبح انجا میروم و #صبحانه را با او می خورم . #نمیخواهم دیر شود!

#پرستاری به او گفت : #خودمان به او خبر میدهیم.

#پیرمرد با اندوه گفت : خیلی #متاسفم . او #آلزایمر دارد . چیزی #متوجه نخواهد شد ! حتی مرا هم #نمی شناسد!

#پرستار با حیرت گفت ! وقتی که نمی داند #شما چه کسی هستید ، چرا #هر روز صبح برای #صرف صبحانه پیش او می روید؟

#پیرمرد با صدایی گرفته ، به #ارامی گفت : اما من که #میدانم او چه کسی است ...!
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#کانال رسمی #کالی کلا
🌻🌻🌻🌻🌻
@kalikolaiha