منطقی و عُرفی این است که بگوییم اگر
#محمدرضا_شجریان زنده بود، امروز هشتاد و یک ساله میشد. اما درستش این است که بگوییم
محمدرضا شجریان هشتاد و یک ساله شد. نبودن و عدم برای
محمدرضا شجریان معنا ندارد، او هست، و آنچه که هست برای اثباتِ بودنش نیاز به هیچ ادلهای ندارد، بودنش دلیلش است، آنسان که
#مولانا فرمود: آفتاب آمد دلیلِ آفتاب
تمدنِ کشورِ ما یک تمدنِ فرهنگی است نه یک تمدن علمی و فلسفی. اگر یونان
#افلاطون و
#ارشمیدس را دارد، ایران هم
#حافظ و
#مولانا را داشته است. دیگران بیش از ما بر علم و اندیشه و تفکر فلسفیِ جهان افزودند و ما در شئونی بیش از دیگران بر زیباییهای جهان افزودیم. و
محمدرضا شجریان یکی از همان زیباییهای جهان است.
خواجه فرمود "چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد"، و
محمدرضا شجریان "مجموع" بود. او هم نیک آموخت و هم نیکتر آموختههایش را به کار بست. او نزدیک به چند دهه - از اواخر دههٔ پنجاه تا اوایل دههٔ هشتاد - در سطح بسیار بالای هنرمندی و فرهیختگی قدم زد و دستِ مخاطبانش را گرفت و بالا برد و در این سه دهه بخشهایی را به موسیقی ایرانی افزود که به گواهِ بسیاری از متخصصینِ این حوزه بیمانند و احتمالاً تکرارناپذیر خواهد بود. همکاریهای او با نوابغی چون
#محمدرضا_لطفی و
#پرویز_مشکاتیان شاید تا قرنها شنیده شود. هیچگاه جوانبِ غیرِ هنریِ او به عیارِ هنریاش آسیبی نزد و در این زمینه بسیار هوشمند بود و متمایز از بسیاری از اقرانش. در بزنگاههای اجتماعی تاریخِ معاصر نیز، در جای درست ایستاد و نقشِ انسانی و تاریخیاش را بر نقشِ فرهنگیاش افزود. به گمانِ من این "جمع" در سایر هنرمندان معاصر به این قوت نبود و نیست.
اینکه کسی قبول خاطرِ خواص و عوام را در بیش از نیم قرن بیابد نمیتوانیم از سرِ حادثه بدانیم. در
محمدرضا شجریان چیزی بود که در دیگران نبود. عذرخواهم، جملهام را اصلاح میکنم: در
محمدرضا شجریان چیزی "هست" که در دیگران نیست. چرا که مرگ را به ساحتِ شجریان راهی نیست. شجریان هست و خواهد بود، تا زمانی که زیبایی باشد.
و حالا اولِ مهر است
استاد
محمدرضا شجریان!
زادروزت مبارک
یادت در دلِ ما و انبوهِ دوستدارانت جاودان باد
#جویا_معروفی@jooyamaroofi1