📝بخشی از مقدمۀ
#محمدرضا_یوسفی بر کتاب در دست انتشارِ
#شازده_کوچولو_در_مترو:
🔻نوشتن دربارۀ بچههای کار و طلاق و اعتیاد و در کل، خیابان، اشاره کردن به کودکانی است که اغلب مزۀ شیرین کودکی را نمیچشند و در کودکی پا به بزرگسالی و جهانِ کار و دادوستد میگذارند. به چهار فصل بیندیشید و اینکه فصلی از آن، هرگز نباشد. بیگمان آن فصل بهار است. کاش میشد زمستان را از زندگی این کودکان گرفت؛ هرچند من با هیچگونه گرفتنی سر سازگاری ندارم، اما اگر بهناچار باید چنین میشد، کاش...
🔻بگذارید درددلی کرده باشم، به تجربۀ چندین و چند سال نوشتن، بخش درخور توجهی از آثار من، کتابهایی هستند که دربارۀ این کودکان است. چون از کودکی با آنها زیستهام و به سخنی، گونهای از آنها بودهام. اما آنچه طی سالهای گذشته بهفراوانی شنیدهام و میشنوم این است که هر که دربارۀ این کودکان بنویسد و بیندیشد، چپی، از نوعِ مارکسیستیِ آن است!
🔻هیهات! دوست داشتن انسانها هم ایدئولوژیک است، اما چنین روایتی عمقی دردناکتر از چنان قضاوتهایی دارد و آن، بیحس شدن جامعۀ، نه بشری، بلکه آن جامعه و افرادی است که اینگونه میاندیشند. آیا این سخن ناشی از بیآرمانی زیستن است؟ آیا تهی ساختن اندیشههای آغازینِ آغاز روشنفکری است؟ آیا سیطرۀ هجوم اندیشههای مصرفاندیش است؟ آیا تهی ساختن آدمی از اصل آدمی بودن است؟ آیا نانی است که برخی، گرم و برشته از تنورِ ولمعطلیهای نیندیشیدن میخورند؟ آیا...
🔻نمیدانم، اما این را میدانم که حضور چنین کودکانی، یعنی پایکوبی دیو فقر، خندیدن غول فاصله، جنب و جوش خشم، آواز خواندن گریه، و ای بسا کُند طی کردن مسیر توسعه، که چه سخت و ناهموار میشود!
📚 کتاب «شازده کوچولو در مترو» گزیده داستان ها و یادداشت های نخستین دوره
#جشنواره_داستان_پانزده_کلمه ای با موضوع
#کودکان_کار به زودی به همت
#دبیرخانه_جایزه_ادبیات_اقلیت منتشر خواهد شد.
@Aghalliat@jamiatdefaa