📜 #بخوانید || رسم جهاد ۱
📙بریدهای از کتاب رسم جهاد ۱:
تنها همین حرکت دانشجویان جهادی که به روستاها رفتند مردم روستا را امیدوار کرده بود.
ولو اگر به آن روستاها هم نرفته بودند، خبرش میرسید و میگفتند که پس جهاد به روستای ما هم میآید.
بعد میرفتند به آن دِهی که جهادیها حضور داشتند میگفتند که آن طرف یک دِهی هست
که وضعش خیلی بدتر از اینجاست. حداقل بیایید ببینید.
نیروهای جهاد میرفتند و میدیدند و مصیبت بیشتر میشد.
انگیزه حضور مردم و جوانان برای آبادسازی روستا بیشتر میشد. کارها مشخص میشد؛ مثل امور پزشکی و فرهنگی و... و اولویتها تعیین میشد. روستاهای زیادی بودند که مردمشان حتی نمیدانستند غسل یا وضو چیست. نه امام جماعتی داشتند نه احکام میدانستند.
بعد از سالها که زن و شوهر، زندگی تشکیل داده بودند و بچهدار شده بودند، تازه عقدشان را میخواندند! یعنی حتی این را هم بلد نبودند و احکام را نمیدانستند.
از این اتفاقات خیلی زیاد بود که در خاطرات بچههای جهاد هست.
خاطرات ماههای اول حضور جهادیها در روستا خیلی شیرین است؛ به خصوص در دوسه ماه اول تابستان ۵۸، بعد از فرمان امام در ۲۷ خرداد.
@jahadgaran I جهادگران