💢 #دو_قلوهای_پرحاشیه (۱)
😉#سفره رو گذاشته بودن همه چی آماده شده بود برای
#روضهخانومای روستا کارشون تموم شده بود کم کم میرفتن سمتِ مسجد
مامانِ دوقلو ها رو دیدم گفتم تشریف نمیارین ؟
همینطور سعی میکرد بچه هارو آروم یه جا نگه داره با حالتِ ناراحتی گفت باید برم مرغا و اردک هارو جمع کنم بزارم تو قفس تا بیام دیر میشه نمیتونم بیام مراسم ...
گفتم بچه هارو براتون نگه میدارم بریدُ سریع برگردید که به مراسم هم برسید
معلوم بود از پیشنهادم خوشحال شده ولی
با یه حالتِ دو به شک گفت نگه داشتنشون سخته ها ...
🙃نمیخواد مزاحمتون میشن گفتم نه نه اصلا شما برید ما تو حیاط هستیم بچه ها هم هستن بازی میکنن..
با ذوق قبول کردُ رفت ...
و من ماندمُ دو زلزله به معنای واقعی
😂😐#ادامه_دارد..
😄✌️#خاطراتِ_اردو_جهادی
#گروه_جهادیِ_علویون
#ارسالے✅ @Jahad_alavioun