ڪانال مدافعان حـرم

#ماه_صفر
Канал
Логотип телеграм канала ڪانال مدافعان حـرم
@iran_iranПродвигать
15,56 тыс.
подписчиков
79,1 тыс.
фото
58,6 тыс.
видео
104 тыс.
ссылок
ذکر تعجیل فرج رمز نجات بشر است ما بر آنیم که این رمز جهانی بشود... ارسال اخبار و انتقاد و پیشنهاد @shahid_313 @diyareasheghi ❤️آرشیو کانال های شهدا و مدافعان حرم 👉 @lranlran
حسنی‌ هستم‌ و‌ از‌ حشر‌ چه‌ باکی‌ دارم؟
💔که‌ سر‌ و‌ کار‌ غلامان‌ حسن‌ با‌زهــــراست...

🖤شهادت مظلومانه‌ی امام حسن مجتبی (علیه السلام) تسلیت باد.

#کریم_اهل_بیت
#ماه_صفر
#اربعین
♥️
╰┈➤🌐
@Iran_Iran
🇮
🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
⚫️#ماه_صفر_به_یاد_شهدا ❶❷

🖤شهید مدافع‌حرم #عباس_کردانی

🔳شهیدی که امـام رضــــا علیه‌السلام تاریخ و مکان شهادتش را در خواب به او اطلاع داد!

▪️شهید عباس کردانی از قبل می‌دانست که در چه روزی و در کجا شهید می‌شود! شبی آقا امام رضا علیه‌السلام را در خواب می‌بیند و... !

📸تصویر باز شود...

🇮🇷http://telegram.me/Iran_Iran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚫️#ماه_صفر_به_یاد_شهدا ⓿❷

🔲دهه دوم: اربعین حسینی

🖤شهید مدافع‌حرم #نوید_صفری

🏴شهید صفری مدافع‌حرمی است که در روز اربعین به شهادت رسید. این فیلم مربوط به پیاده‌روی اربعینِ او، دقیقا یک‌سال قبل از شهادتش است. حرف‌ها و حال مُنقلبش را ببینید! شهید نوید در هجدهم آبان سال۱۳۹۶ مصادف با اربعین حسینی در عملیات آزادسازی بوکمال سوریه پس از نبردی شجاعانه به شهادت رسیدند.

🇮🇷http://telegram.me/Iran_Iran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚫️#ماه_صفر_به_یاد_شهدا ❾❶

🔲دهه دوم: اربعین حسینی

🖤شهید مدافع‌حرم #محسن_حججی

▪️محسن در مسیر پیاده‌روی به سمت کربلا، از همان ابتدا شروع کرد به خواندن دعای عهد. فراز به فراز می‌خواند که ما هم تکرار کنیم. چقدر روی پرچمش حساس بود که همه جا روی کوله‌اش نصب باشد!

▪️ساعت به ساعت دفترچه مداحی‌اش را بیرون می‌آورد و می‌خواند. سه‌چهارتایی با هم سینه می‌زدیم و می‌رفتیم. هر موقع جایی می‌نشستیم تا نفسی تازه کنیم، تند تند خاطرات سفر را در دفترچه زرد رنگش ثبت می‌کرد.

▪️با اینکه زیاد اهل شکم نبود ولی نمی‌توانست از موکب‌هایی که فلافل می‌دادند، دل بکَند. با بچه‌ها داشتیم برنامه برگشت را می‌چیدیم، پیشنهاد داد که حتماً شب جمعه را بمانیم. می‌گفت:«این همه راه کوبیدیم اومدیم کربلا، حیفه شب زیارتی آقا از دستمون بره.» با این حرفش دل همه را راضی کرد.

▪️می‌خواستیم شب جمعه با هم برویم زیارت. ما را قال گذاشت. خودش تنهایی رفت گوشه‌ی دنجی پیدا کرد برای زیارت. در حرم هرچه گشتیم، پیدایش نکردیم. صبح که به موکب برگشتیم، سر ساعتی که قرارمان بود، رسید! با یک عالمه مُهر و تسبیحی که برای سوغاتی خریده بود.

🎙راوے: دوست شهید

🇮🇷@Iran_Iran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚫️#ماه_صفر_به_یاد_شهدا ❽❶

🔲دهه دوم: اربعین حسینی

🖤شهید مدافع‌حرم #ابوالفضل_نیکزاد

🏴او عاشق پیاده‌روی زیارت اربعین بود و به من می‌گفت: در پیاده‌روی اربعین از نجف که راه میفتم، هر عمود را به نیّت یک نفر طی می‌کنم؛ چه آنها که در قید حیات‌اند و چه آنها که از دنیا رفته‌اند!

🇮🇷http://telegram.me/Iran_Iran
⚫️#ماه_صفر_به_یاد_شهدا ❼❶

🔲دهه دوم: اربعین حسینی

🖤شهید مدافع‌حرم #جواد_الله_کرم

آقاجواد آرزو داشت اربعین
با خانواده به زیارت ارباب بره.
لذا از قبــــل مُحــــرّم،
نیازهای سفر اربعیــــن رو
تهیه کرد و برای دختر کوچکش
یه کالسکه خــــرید تا وقتی کــــه ... !

📸تصاویر باز شوند...

🇮🇷http://telegram.me/Iran_Iran
⚫️#ماه_صفر_به_یاد_شهدا ❻❶

🔲دهه دوم: اربعین حسینی

🖤شهید #محمدهادی_ذوالفقاری

🔳شهید ایرانی مدافع‌حرم که مزارش در مسیر زوّار اربعین است!

🏴شهید ذوالفقاری متولد سال۱۳۶۷ در تهران به عنوان طلبه در شهر نجف مشغول به تحصیل بود که با آغاز حمله‌ی نیروهای تکفیری به عراق و سوریه داوطلب حضور در جبهه نبرد عراق شد و ۲۶ بهمن سال۱۳۹۳ در راه دفاع از حرم امامین عسکریین در جریان عملیات انتحاری داعش در سامرا به شهادت رسید. مزار او طبق وصیّت خودش در وادی‌السلام نجف، واقع در عمود۳۹۴ نزدیک مزار هود و صالح به خاک سپرده شده است. مسافرین اربعین که قصد عزیمت به کربلای معلّی از مسیر نجف را دارند، می‌توانند با گذر از قبرستان وادی‌السلام به زیارت این شهید مدافع‌حرم بروند.

🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚫️#ماه_صفر_به_یاد_شهدا ❺❶

🔲دهه دوم: اربعین حسینی

🖤سردار شهید #ابومهدی_المهندس

🔳کلیپی از شهید ابومهدی المهندس در ایّام اربعین در کربلا

🏴شهید ابومهدی المهندس به همراه شهید حاج‌قاسم سلیمانی و تنی چند از یارانشان در بمباران هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی که خودروی آنها را در جاده فرودگاه بین‌المللی بغداد هدف قرار دادند، به شهادت رسیدند و این جنایت آمریکا، خشم همه مردم جهان از جمله عراقی‌ها، ایرانیان و همه آزادگان جهان را برانگیخت؛ چرا که این دو شهید نقش اساسی در پایان‌دادن به حضور گروه تروریستی داعش در عراق داشتند. یاد و خاطره شهید ابومهدی المهندس سرچشمه‌ای تمام‌نشدنی خواهد ماند که ارواح طیبه را سیراب می‌کند.

🇮🇷http://telegram.me/Iran_Iran
‍‍⚫️#ماه_صفر_به_یاد_شهدا ❹❶

🔲دهه دوم: اربعین حسینی

🖤شهید مدافع‌حرم #مهدی_نوروزی

▪️آقا مهدی علاقه‌ی بسیار زیاد و خاصّی به خاندان پیامبرﷺ داشت و به صورت مداوم اشعار مداحی امام حسین و روضه حضرت زهرا علیهماالسلام را بر لب داشت. اُنسی که با قرآن داشت، مثال‌زدنی بود. آقا مهدی در طول عمرش بیش از ۷۰بار به زیارت امام حسین علیه‌السلام مشرّف شده بود.

▪️شهید نوروزی همیشه به بنده می‌گفتند: «سفر زیارتی امام حسین را هیچ‌وقت و تحت هیچ شرایطی ترک نکن! حتی اگر شده سالی یک‌مرتبه آن هم در موقع اربعین شهادت امام حسین علیه‌السلام خود را به کربلا برسان؛ حتی اگر شده فرش خانه‌ات را بفروش و مقدمات سفر کربلا را مهیّا کن و این سفر را ترک نکن!»

▪️در طول سفر اربعینی که با هم بودیم، هرگاه برای استراحت در نقطه‌ای می‌نشستیم، ایشان همان‌جا کفش‌های مرا بیرون می‌آورد و می‌گفت:«کف پاهایت را مالش می‌دهم تا درد پاهایت که از پیاده‌روی زیاد ناشی شده است، کاهش پیدا کند.»

🎙راوے: همسر شهید

🇮🇷http://telegram.me/Iran_Iran
‍‍⚫️#ماه_صفر_به_یاد_شهدا ❸❶

🔲دهه دوم: اربعین حسینی

🖤شهید مدافع‌حرم #هادی_کجباف در حال واکس‌زدن کفش‌های زوّار امام حسین در مسیر پیاده‌روی اربعین، سال۱۳۹۳

هر کسی لیاقــــتِ
نوکری زوار امام حسین را نداره...

همــون‌جــور که
هر کسی لیاقت شهــــادت نداره...

🇮🇷http://telegram.me/Iran_Iran
‍‍⚫️#ماه_صفر_به_یاد_شهدا ❷❶

🔲دهه دوم: اربعین حسینی

🖤سردار شهید حاج #قاسم_سلیمانی

▪️اطلاع یافتیم که ۳۷۰نفر از نیروهای داعش طی عملیاتی قصد گروگان‌گیری ایرانیان زائر را در نزدیکی کربلا دارند. ما طبق وظیفه، موضوع را سریع به حاج قاسم سلیمانی اطلاع دادیم؛ چون ایشان فرمانده حفاظت از زوّار اربعین بود.

▪️حاج قاسم به سرعت مسیر حرکت نیروهای داعش را رصد کرد و با ۲۰نفر از نیروهای زبده‌اش بر سر راه داعشی‌ها کمین کرد. نیروهای حاج قاسم سلیمانی با داعش درگیر شدند و این درگیری نیم‌ساعت طول کشید.

▪️بعد از اتمام درگیری، من با نیروهایم به آن منطقه رفتم و با چشمان خودم دیدم که تمام نیروهای داعش به جز یک‌نفر که اسیر شده بود، کشته شده بودند.

▪️حاج قاسم که کُت و شلوار تنش بود، رو به اسیر داعشی کرد و کت و شلوارش را به او نشان داد و گفت:«همان‌طور که می‌بینید، لباس من برای جنگ نیست! وای بر شما اگر رهبرم سید علی دستور بدهد که لباس نظامی بپوشم!»

🎙راوے: رئیس یکی از قبایل عراق و فرمانده نیروهای مردمی عراق

🇮🇷http://telegram.me/Iran_Iran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‍‍⚫️#ماه_صفر_به_یاد_شهدا ❶❶

🔲دهه دوم: اربعین حسینی

🏴شهید مدافع حرمی که برات شهادتش را در آخرین حضورش در پیاده‌روی اربعین گرفت!

🖤آخرین حضور سردار شهید حاج
#حسین_همدانی در پیاده‌روی اربعین سال۱۳۹۳

🇮🇷http://telegram.me/Iran_Iran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‍‍⚫️#ماه_صفر_به_یاد_شهدا ⓿❶

🔲دهه اول: اسارت در سرزمین شام

🎥قصه دلهره‌آور فرار پرستار مدافع‌حرم از دست تکفیری‌ها

▪️این پرستار، اواخر آذرماه۱۳۹۴ در خان‌طومان سوریه به همراه شهید فریدون احمدی اسیر گروه تروریستی فیلق‌الشام شدند!

🇮🇷http://telegram.me/Iran_Iran
Audio
‍‍⚫️#ماه_صفر_به_یاد_شهدا

🔲دهه اول: اسارت در سرزمین شام

🖤داستان فرار یک اسیر مدافع‌حرم از چنگال داعش


🇮🇷http://telegram.me/Iran_Iran
‍‍⚫️#ماه_صفر_به_یاد_شهدا

🔲دهه اول: اسارت در سرزمین شام

🖤به‌یاد شهید
#فریدون_احمدی

▪️شهید مدافع‌حرمی که اواخر آذرماه۱۳۹۴ در عملیات آزادسازی خان‌طومان سوریه به دست گروهک تروریستی فیلق‌الشام به اسارت درآمد.

▪️سرانجام پس از گذشت ۱۴ماه اسارت و شکنجه‌های طاقت‌فرسا، پانزدهم بهمن سال۱۳۹۵ مصادف با روز ولادت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به آرزوی دیرینه‌اش رسید و به خیل عظیم شهدا پیوست.

•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•

🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
⚫️#ماه_صفر_به_یاد_شهدا

🔲دهه اول: اسارت در سرزمین شام

🏴بخش هفتم
(پایانی)

😢در این هنگام اشک‌ها جاری شد و مداحی کردیم. ساعت ۹صبح یکی از بچه‌ها را بُردند. در چنین شرایطی به طور معمول بحث شکنجه بود و تعجّب کردیم در این موقع صبح می‌خواهند شکنجه کنند!!!

🦶شکنجه این‌طور بود که پس از خروج از دَرب، سیلی‌خوردن شروع می‌شد و سپس محوّطه‌ی بازی بود و که ۱۰ تا ۱۲نفر بودند. با پا مثل توپ فوتبال به بدن ما آنقدر لگد می‌زدند تا خسته می‌شدند.

😰یک سکّو وجود داشت که کلاه روی سر می‌گذاشتند، با چوب روی کلاه می‌زدند، پاها را با طناب می‌بستند و بالا می‌برُدند و فلک می‌کردند. این قدر می‌زدند که پاها باد می‌کرد!

🕋نفر اول رفت و پس از چند دقیقه برگشت و بچه‌ها در حال دعاکردن بودند و از خداوند می‌خواستند که اتفاقی رخ ندهد.

🥺حتی موقع کتک‌خوردن گریه نمی‌کردیم ولی اشک در چشمانش حلقه زده بود. از او پرسیدیم «چه شده است؟» که در پاسخ گفت «خواب حاجی تعبیر شد و من را مؤدبانه پشت میز نشاندند!

💔کاغذی جلویم گذاشتند و اسمم را نوشتم و وسط خالی و امضا و اثر انگشت گرفتند.» ۲۴صفر این اتفاق روی داد و ۲۸صفر ساعت ۱۶:۳۰ تهران و ساعت ۲۳ قم بودیم.

🔮تعبیر خواب بارش برف در هنگام آزادی

😴۲۳رمضان، روز هشتم اسارت بود که شب قبل احیا برگزار کردیم و صبح یکی از اُسرا بلند شد و گفت «خواب دیدم روز آزادی برف شدیدی می‌بارد.» آن زمان تصوّر نمی‌کردیم سوریه برف ببارد!

❄️روزِ با خبرشدن از آزادی، برف شروع به باریدن کرد و هر چه به آزادی نزدیک‌تر می‌شدیم، شدّت برف بیشتر می‌شد. به گونه‌ای که در سوریه پس از چندین‌سال حدود ۲۰سانتی‌متر برف روی زمین نشست.

👧🏻 دعای دختربچّه برای سلامتی

💚پیش از اینکه سمت منطقه‌ی اصلی عملیاتی برویم، یتیم‌خانه‌ای بود که کودکان در آنجا نگهداری می‌شدند. هنگام خداحافظی، دختر عرب گفت «خدا تو را سلامت نگاه دارد و به سلامت برگردی!»

🚀دعای این دختر در سلامتی‌ام تأثیر داشت؛ چرا که بسیاری از همرزمانم در همان عملیات شهید شده بودند. در هنگام مجروح‌شدن، موشک از روی سرمان عبور کرد و به دیواری برخورد و ما را پرت کرد؛ کمر و پایم در اثر اصابت ترکش می‌سوخت. برگشتم دیدم چند نفر شهید شدند. به دلیل آنکه خون از من می‌رفت، بی‌حال شدم و افتادم.

پ ن: جانبازی و آزادگی افتخاری است که بر پیشانی چنین افرادی نقش بسته و بر خود می‌بالند که چنین توفیقی نصیبشان شده است. اکنون تنها خاطراتی از روزهای سخت اسارت مانده که با چاشنی صبر به شیرینی مبدّل شد. روزهایی که به گفته‌ی این آزاده، برزخی بود که پیش‌بینیِ برگشتِ از آن میسّر نبود تا فرصتی دیگر برای تهیه ره‌توشه به دست آورند و تولّدی دیگر را تجربه کنند.

🇮🇷http://telegram.me/Iran_Iran
⚫️#ماه_صفر_به_یاد_شهدا

🔲دهه اول: اسارت در سرزمین شام

🏴بخش ششم


💀شرایط به اندازه‌ای در اسارت سخت بود که اگر به جای "بفرمائید" به کسی می‌گفتی "بگیر" ، ناراحت می‌شد؛ زیرا فضا، خفقان و تاریک بود و تنفّس، سخت!

🍵سه سطل ماست یک کیلویی برای ۴۸نفر می‌آوردند. برخی اوقات نان‌ها کامل و بعضی اوقات نصفه و نیمه بود. اکثر اوقات جو یا گندم یا برنج دَم می‌کردند و هر چهار نفر یک کف‌گیر در بشقاب می‌ریختند که دو یا سه قاشق بیشتر به هر نفر نمی‌رسید و آب هم غیرشُرب بود.

🖤ماه محرم، پنج‌دقیقه به اذان مغرب آرام به سینه می‌زدیم و عزاداری می‌کردیم ولی چندان دلچسب نبود. یکی از اُسرا روز بعد از عاشورا خواب دید که از طرف امام حسین علیه‌السلام سه‌سجاده آوردند و گفتند عزاداری شما قبول شده است.

😥دهه سوم ماه محرم که فرا رسید، یکی از اُسرا گفت «اگر ماه صفر به اتمام برسد و ما آزاد نشویم، دیگر بعید است آزاد شویم!!!»

📖ما که حیران بودیم، بیان کردیم «برای آزادی‌مان چه کار کنیم؟!» او در پاسخ گفت:«زیارت عاشورا بخوانید» ولی ما حفظ نبودیم!

🗣در نتیجه، هر کس بخشی از زیارت عاشورا را گفت و روی پاکت سیگار شروع به نوشتن کردیم. پنج تا شش‌روز طول کشید تا زیارت عاشورا کامل شد.

📿پس از تکمیل، قرار شد به مدت پنج روز، از اربعین امام حسین علیه‌السلام تا ۲۵صفر، زیارت عاشورا را با ۱۰۰ لعن و ۱۰۰ سلام کامل بخوانیم. در هنگام قرائت یک نفر نیز نزدیک دَر می‌ایستاد تا کسی وارد نشود.

🔮صبح روز چهارم پس از نماز صبح یکی از اُسرا گفت من خواب دیدم که نقیب(فرمانده گروه) آمده و یکی‌یکی ما را بیرون بُرد و پشت میزی نشاند و کاغذی جلوی ما قرار داد!

🥰روی کاغذ بسمه تعالی، نام و نام خانوادگی و وسط کاغذ را خالی گذاشتیم و امضا و اثر انگشت زدیم و پشت کاغذ نوشته شده بود «آزادشدگان زیارت عاشورا».

🥺در این هنگام اشک‌ها جاری شد و مداحی کردیم. ساعت ۹صبح یکی از بچه‌ها را بُردند و ... !

💭#ادامه_دارد

🇮🇷http://telegram.me/Iran_Iran
‍‍‍⚫️#ماه_صفر_به_یاد_شهدا

🔲دهه اول: اسارت در سرزمین شام

🏴بخش پنجم


🏯۲۷روز بدترین شرایط را در اسارت داشتیم. ما را به زیرزمینی سیاه‌چال‌مانند بُردند. ابتدا لامپ‌ها روشن بود و آنجا دارای آب بود و گفتیم فردا یا پس‌فردا ایران هستیم.

💡چند روز نور و آب داشتیم ولی ناگهان برق و آب قطع شد. حتی نوری نبود که صورت یکدیگر را ببینیم!

🕌صدای اذان از مسجد به گوش می‌رسید و به این وسیله هنگام نماز را متوجّه می‌شدیم. تنها مزیّت این بود که نماز خودمان را می‌خواندیم.

📖روز هفتادم اسارت پس از نماز مغرب و عشا، دعای توسّل را قرائت می‌کردیم و پس از دعای توسّل هر کس یک دعایی می‌کرد.

🤔یک زمانی که همه خواب بودند، شب صدای گریه یکی از دوستان، مرا به سمتش کشاند و بالای سرش رفتم و دلیل گریه‌اش را سؤال کردم.

❤️‍🔥دوست اسیرم بهم گفت:«بی‌ادبی کردم! بعد از دعای توسل رو به آسمان کردم و گفتم "یا حضرت زینب! یا حضرت رقیه! ما میهمان شما بودیم و برای دفاع از حرم شما آمدیم! چرا با ما این برخورد را کردید؟ شکایت شما را به پدر و برادرت می‌کنم".

😴در خواب دیدم در حرم هستم. غربت حرم حضرت رقیه علیهاالسلام انسان را می‌گیرد. در درگاه ایستاده بودم، با خودم فکر می‌کردم من اسیر هستم، پس اُسرای دیگر کجا هستند؟!

🖤از کنار ضریح، کودکی سه تا چهارساله مرا با اسم صدا زد و گفت «بیا جلو! چرا شکایت من را به پدرم کردی؟» دست راستش را بالا زد و گفت مرا تازیانه زدند!

😭گوش مرا با کشیدنِ گوشواره پاره کردند و موی مرا کشیدند و پای من تاول زده!!! چرا شکایت مرا کردی؟ ما نگاه‌دارنده شما هستیم! هیچ اتفاقی برای شما نمی‌اُفتد و به سلامت از اینجا می‌روید.»

🔥شرایط به اندازه‌ای در اسارت سخت بود که اگر به جای "بفرمائید" به کسی می‌گفتی "بگیر" ، ‌... !

💭#ادامه_دارد

🇮🇷http://telegram.me/Iran_Iran
‍‍⚫️#ماه_صفر_به_یاد_شهدا

🔲دهه اول: اسارت در سرزمین شام

🏴بخش چهارم

🏭در بخشی از دوران اسارت ما را به زندان ابوغریب بردند. ساختمانی دو طبقه بود که در طبقه‌ی بالا خودشان مستقر بودند و پایین ما را نگاه داشتند.

☝️صبح فرمانده گروه بی‌ادبانه وارد شد و به ما با تَشَر گفت «تا فردا فرصت دارید اعتراف کنید و اگر اعتراف کردید که هیچ و اگر نَه، این در و دیوار وضعیت شما را نشان می‌دهد.»

🩸دیوارها به خونِ اُسرای پیشین رنگین شده بود و باند خونی روی زمین افتاده بود و خون‌های ناشی از جراحت پس از شکنجه روی دیوارها ریخته شده بود.

🤲یکی از اُسرا زمانی که خواست از در خارج شود، گفت «ما مسلمانیم، شما هم مسلمانید. ما برای پیروزی شما دعا می‌کنیم و شما نیز ما را آزاد کنید! خانواده ما نگران هستند و برای زیارت آمدیم.»

🤬فرمانده‌ی تکفیری‌ها به این فرد فحش داد و گفت «دعای شما به درد ما و خودتان نمی‌خورد و از این دیوار به سقف نمی‌رسد. به فکر فردا باشید!» ولی نمی‌دانیم چه اتفاقی افتاد که سراغ ما نیامدند!

💥چهار روز به آزادی، همین فرمانده کفش‌هایش را درآورد و مؤدّبانه وارد شد، اُسرا را جمع کرد و بدون مقدمه گفت: «من نمیدانم شما چه کسی هستید ولی افراد مؤمنی هستید. آزادی شما نزدیک و پیروزی ما دور است! برای پیروزی ما دعا کنید.

🧐زمانی که شما را به زندان ابوغریب منتقل کردیم، هر زمان خواستیم شما را به طرز فجیع شکنجه کنیم یا محاصره شدیم یا ماشین خراب شد یا کشته دادیم

🥷ابوسمیر (یکی از وهابی‌های بسیار خشن) بود. روزی به سرعت وارد اتاق شد و به سیلی‌زدن دو نفر از اُسرا پرداخت. براساس اتفاق این دو نفر نیز سیّد بودند! یکی از سیّدها دل‌نازک‌تر بود.

😭پس از اینکه ابوسمیر از اتاق بیرون رفت، یکی از سیدها روی دو پا نشست و گفت «یا فاطمه زهرا! ای مادر! خودت انتقام مرا ازش بگیر!»

حوالی ساعت ۱۲ ظهر بود. دو ساعت پس از این قضیه، زمانی که قرار بود ناهار را بگیرم، ابوسمیر گفت «خودم می‌روم بالا.» آن روز، روز آرامی بود ولی ناگهان...

😍ناگهان صدای انفجار آمد! ابوسمیر کشته نشد ولی ترکِش به پا، شکم و چشم او اصابت کرد. همین فرد که به خون ما تشنه بود، گفته بود «سلام مرا به ایرانی‌ها برسانید یا ایرانی‌ها را بیاورید یا من را پیش آنها ببرید تا روحیه بگیرم!!!»

🕳۲۷روز بدترین شرایط را در اسارت داشتیم. ما را به زیرزمینی سیاه‌چال‌مانند بُردند که ... !

💭#ادامه_دارد

🇮🇷http://telegram.me/Iran_Iran
Ещё