🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🌸🌿🌸🌿🌸🌼☘🌼🌹📜روایتی از زندگی
شهید مدافعحرم #فریدون_احمدی🔹شهید
فریدون احمدی سامله ۱۳اسفند۱۳۵۵ در شهر کرمانشاه چشم به جهان گشود؛ ایام کودکیاش با دفاع مقدس همزمان شده بود. پس از تحصیلات، در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مشغول شد و با گسترش تروریستهای داعشی و تجاوز آنان به حرم آلالله، قصد رفتن به سوریه کرد.
🔸شهید
فریدون احمدی سرگذشت عجیبی نسبت به بقیه شهدا دارد. شهید
احمدی که یکبار قصد رفتن به سوریه را در سال۱۳۹۲ داشت، با مخالفت خانواده نتوانست به صحنه مقابله با تروریستهای تکفیری اعزام شود. پس از چندسال وقفه، این پاسدار کرمانشاهی در آبان ۱۳۹۴ به صورت داوطلبانه عازم سوریه شد.
🔹از همان ابتدا، حاج
فریدون خستگیناپذیر در عملیاتهای مختلف حاضر میشد تا اینکه پس از چندروز از نخستین اعزام، مورخ ۲۹آذر۹۴، عملیات مهمی در خانطومان انجام میشود که طی آن نیروها در آنجا محاصره میشوند و از تیپ حاج
فریدون درخواست نیرو میکنند؛ حاج
فریدون داوطلبانه وارد عملیات میشود اما به همراه دو تن دیگر از نیروها، در پاتک تروریستهای تکفیری فیلقالشام گیر میکنند و اسیر میشوند.
🔸تروریستها یکی از همرزمانش را همانجا شهید میکنند و حاج
فریدون را به همراه رزمندهای دیگر به اسارت میبرند. در اولین روز اسارت، آنها را از یک تونل رد میکنند و چنان کتک میزنند که کمر دوست همرزم و فک
فریدون میشکند؛ آنها را به شدیدترین شکل شلاق میزدند و شکنجه میکردند. از همین جا بود که ۱۴ماه اسارت حاج
فریدون احمدی در چنگال تروریستهای تکفیری شروع میشود.
🔹در ۲۰۰روز ابتدایی اسارت، آنها را داخل یکونیممتر جا انداخته بودند و وقتی بیرون میآوردند، به مدت پنجساعت زیر آفتاب داغ سوریه میبستند. در این ۲۰۰روز ذوبشان کردند چون حاج
فریدون قبل از اسارت، نزدیک به ۱۰۳کیلو وزن داشت اما در دوران اسارت، وزنش به ۶۰کیلو رسیده بود. بعد از اینکه آنها را زیر آفتابی سوزان نگه میداشتند، داخل سلولی یکونیممتری میانداختند که یکی باید در آن دراز میکشید و یکی میایستاد.
🔸شهید
احمدی یکبار هم خم به ابرو نیاورد و همیشه شجاعانه مقاومت کرد و از هیچ چیزی نمیترسید. اگر عکس اسارتش را ببینید، هیچ نشانی از ترس در صورتش نیست و با لبخندی همه تکفیریها را به سخره گرفته است. هفتماه پس از اسارتش در چنگال تروریستها، از طریق یک شماره به خانوادهاش پیام داد که "من زندهام و خیالتان راحت باشد"؛ انگار قبل از آن، تروریستها روی حاج
فریدون یک عمل جراحی سنگین انجام داده بودند اما برای اینکه بتوانند او را زنده نگه دارند، وی را به یک بخش دیگر فرستاده بودند و در آنجا یک مرد میانسالی مسئولیت مراقبت حاج
فریدون را به عهده گرفته بود که
فریدون با این فرد دوست شده بود و از طریق تلفن همراهِ همان فرد برای خانوادهاش پیام میفرستاد.
🔹شهید
احمدی در طول مدتی که آنجا بود، به زبان عربیمسلط شده بود و متوجه میشود تروریستها میخواهند در منطقهای که او قبل از اسارت آنجا خدمت میکرده، عملیات انجام دهند. گویا تروریستها میخواستند در منطقه حلب عملیات کنند که حاج
فریدون متوجه میشود و به خانوادهاش بصورت رمزی و با زبان کردی پیغام میدهد و میگوید سریعاً این موضوع را به بچهها انتقال بدهید. پس از اینکه خانوادهاش به نیروها اطلاع دادند، آن نیت پلید تروریستها خنثی شد و آنها نتوانستند به هدفشان برسند. شهید
احمدی در اسارت هم به فکر بچهها بود و از همانجا با آن وضعیت دشوار با شجاعت تمام میخواست مفید واقع شود.
🔸پس از ۱۴ماه، وقتی همرزم حاج
فریدون با یکی دیگر از نیروهای سوری از چنگال تروریستهای فیلقالشام از ادلب سوریه فرار میکنند، چند نفر از تکفیریها را همانجا به هلاکت میرسانند. فردای آن روز، مورخ ۱۵بهمن۱۳۹۵، وقتی تروریستها میبینند چند نفرشان کشته شدهاند، برای تلافی حاج
فریدون را به شدت شکنجه میکنند؛ به قدری که سر و دماغش میشکند و بیهوش میشود و سپس دوتیر خلاصی یکی در سینه و یکی در قلبش میزنند و او را به شهادت میرسانند. پیکر شهید سرافراز مدافعحرم
فریدون احمدی پس از چهارماه به وطن بازگشت و پس از تشییعی باشکوه، در گلزار شهدای کرمانشاه آرام گرفت.
🌹🌼☘🌼🌸🌿🌸🌿🌸🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran