Imam__mahdi313

#عاشق ارباب #حسین علیه السلام مثل ارباب میمیره... ریشش به خونش آغشته شده، یا ابا عبدالله الحسین به یاد سه شهید مدافع حرم #شهید_امیر_سیاوشی #شهید_حمید_اسداللهی #شهید_داوود_جوانمرد
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج
#پشتیبان_ولایت_فقیه_باشیم
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
@imam_mahdi255

#عباس #علمدار #کربلا و#امام_حسین بود نزدیک ترین فرد به امام،امید و دل گرمی#حضرت_زینب و عموی بزرگ همه ی بچه ها و جوان های بنی هاشم... ستون خیمه ها و ستون سپاه امام، پسر امام علی #امیرالمومنین و برادر حسن و حسین و زینب سلام الله ... شخصیت او را تصور کنید که حالا از سپاه عمر سعد برای تخریب این شخصیت توسط شمر امان نامه ایی برده می شود، شمر هیچ وقت دلش برای ابوالفضل العباس و برادرانش که نسبتی با آنها داشت نمی سوزد، او #علمدار_حسین را هدف گرفته بود و اما شاهکار #ابوالفضل با وفا رد این امان نامه بود و ناراحتی اش از آن بود که چه دیدی در من که برای من امان نامه آورده ایی!؟
#ابوالفضل_العباس دو دستش را داد چشمانش را داد، تیر باران شد اما از امامش #حسین_علیه_السلام دست نکشید
با دشمن ولایت و امامش دست نداد #مذاکره نکرد... کربلا جنگ #آب نبود کربلا درس پایداری و مقاومت و ایستادگی و #شهادت بود، حسینی بودن هزینه دارد، کربلایی بودن هزینه دارد... هزاران نفر دل شون حسینی بود برای امام نامه نوشتند که آقا به کوفه بیا، لبیک یا حسین... اما امان از دل حسینی که موقع عمل موقع هزینه کردن برای ولایت و امامت حضرت حسین علیه السلام پا پس کشیدن و پای امام خود نایستادند.... مثل #مردم آن زمان کوفه نباشیم... در صورتی که حر از فرماندهان لشکر عمر که راه را بر حسین بن علی بست و او را روانه ی کربلا و نینوا کرد
جز اولین شهدا می شود در راه امامش حسین علیه السلام.... حر عاملی منتظر فرصت بود ...
.
حال از خودمون یک سوال بپرسیم، چه قدر با حسین هستیم!؟ دلی با حسین هستیم مثل مردم کوفه!؟ یا واقعا حسینی هستیم مثل عباس علمدار کربلا و... ! ؟ یا منتظر یک فرصت هستیم برای حسینی شدن!؟ یا به دنبال بهانه برای جدایی و بریدن از حسین علیه السلام !؟
.
.
#التماس_دعا
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم

خانم اجازه ما قول میدیم عوض بشیم...
مگر می شود چندبار یک نفر را#شهید کرد؟
زینب را با پهلوی شکسته#مادر یکبار شهید کردند مگر دختر تاب می آورد سرخی سیلی مادر را... زینب را با فرق شکافته #امام_علی، پدرش یکبار شهید کردند دختر است دیگر چگونه تاب می آورد؟
زینب را جگر سوخته ی برادرش #حسن یکبار دیگر شهید کردند، خواهر است دیگر چگونه تاب می آورد؟
خانم جان زینب را با دستان بریده ی علمدار کربلا حضرت #ابوالفضل قمر بنی هاشم یک بار دیگر شهید کردند...
زینب را با سر بریده ی #حسین علیه السلام شهید کردند، خواهر چگونه تاب آورده ایی؟
زینب را گلوی علی اصغر شش ماهه حسین، بدن اربع اربع علی اکبر، پیکر قاسم و.... چندین بار شهید کرد...
زینب را #اسارت کوچه و بازار های شام شهید کرد....
زینب را خرابه های شام و جان دادن #رقیه سه ساله شهید کرد....
سالروز شهادت خانم جانم #زینب سلام الله تسلیت عرض می کنم خدمت امام زمان عج الله و یک خدا قوت خدمت همه ی خانواده های شهدا و مدافعان حرم که از حریم اهل بیت علیهم السلام دفاع کردند
#اللهم_صل_الله_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهادة
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج
@imam_mahdi255
🕊️ 🌹 🕊️ 🌹 🕊️ 🌹 🕊️ 🌹 🕊️ 🌹

‍ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
👉 ادامه از پست قبلی
.

در #جبهه نیروهای گردانش را کاملاً زیر نظر می گرفت و وضعیت آن ها را بررسی می کرد. به شهر که می آمد همّ و غم او بر این بود که به وضع زندگی بچه ها رسیدگی کند.
وقتی قرار شد منطقه ی عملیاتی کربلای۴ را ترک کنیم بچه ها زیاد #گریه می کردند. خیلی ها میخواستند همان جا پیش همرزمان #شهیدشان بمانند و دیگر به شهر باز نگردند. خود حاجی با چشمانی #اشک بار می گفت: از زنده ماندن خسته شده ام.
بالاخره هر طور بود سوار اتوبوس شدیم و در سکوتی سرد به مقرّ رسیدیم. وقتی بچه ها نگاهشان به #خیمه ها افتاد گریه امانشان را گرفت، صدای هق هق گریه و زاری از هرسو شنیده می شد.
پیاده شدیم، وقتی بچه ها جای خالی دوستانشان را دیدند، خود را روی
#خاک ها انداختند و ساعتی گریستند.
وقتی به #حاج_احمد_کریمی در گوشه ی #چادر نگاه کردم، فهمیدم او چند روزی بیشتر مهمان ما نخواهد بود .گریه ی عجیبی می کرد و دائم می گفت : خدایا چرا ما ماندیم!
حاج احمد کریمی در مسئله ی #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر بسیار دقیق بود.
اگر خلاف و منکری می دید، محال بود بی اعتنا از کنار آن بگذرد.
در هر شرایطی امر به معروف و نهی از منکر را بر خود واجب می دانست.
او از کسانی نبود که وقتی به مرخصی می آید، دنبال کار شخصی خود برود و نسبت به مسائلی که در شهر می گذرد بی اعتنا باشد.
یک بار یکی از بچه ها را فرستاد دنبالم، وقتی رفتم #سنگر فرماندهی به من گفت:
دوست دارم شعر #کبوتر بام #حسین_علیه_السلام رو برام بخونی.
گفتم حاجی قصد دارم این #شعر رو برای کسی نخونم! آخه برای هر کی که خواندم #شهید شده.
گفت：حالا که این طور شد حتماً باید برام بخونی. هر چی اصرار کردم که حاجی الان دلم نیست بخوانم، زیر بار نرفت. نشستم و شروع کردم به خواندن :

دلم می خواد کبوتر بام #حسین بشم من
فدای #صحن #حرم و نام حسین بشم من
دلم می خواد ز #خون پیکرم #وضو بگیرم
مدال افتخار نوکری و از آقام بگیرم

همین طور که می خواندم حواسم به حاجی بود. حال و هوای عجیبی داشت صدای گریه اش پیچید توی سنگر.
ادامه دادم:
دلم میخواد چو #لاله ای، نشکفته پرپر بشوم
شهد #شهادت بنوشم مهمان اکبر بشوم

توی کربلای۵ وقتی #گلوله توپ کنارش اصابت کرد مهمان علی اکبر امام حسین علیه السلام شد.
همان طوری که میخواست اون قدر پاره پاره شد که همه ی بدنش را جمع کردند توی یک کیسه کوچک!
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#شهید_احمد_کریمی
#کتاب #تا_کربلا صفحه ۱۵۱ تا ۱۵۴

شادی ارواح طیبه #شهدا #صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#شهدا_زنده_اند_و_نزد_پروردگارشان_روزی_میخورند
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
https://telegram.me/joinchat/BZdLnDwPhBfxof6g6idp2Q