❇️ #بهمئی سرزمین مردانِ
#شجاع ⬅️ #قسمت_دوم :
⭕️ زند به تدریج ضعیف شد و از سال 1204 به بعد نبرد میان
#لطفعلی_خان_زند و
#آقآمحمدخان_قاجار آغاز شد ! در موردِ 5 ایلِ بخشِ کهگیلویه بر خلافِ ایل
#بویراحمد، در قبال تحولات سیاسی کشور و نبرد میان زندیان و
#قاجاریان روایت ها در این باره از نوعی
#بیطرفی در برابر این دو حکومت حکایت می کند ! البته ناگفته نماند که به دلیل رنجیدگی از
#زندیه زمینه ی همکاری با رقیب را داشتند و
#بویراحمد دقیقا از همین آزردگیِ خاطرش از زندیه استفاده کرد و آن زمان که شاهِ زندیه ، بویراحمد را برای جنگ با رقیب فراخواند، ، این ایل با دیدنِ آثارِ شکستِ سپاه زند و به دلیل ناراحتی از این حکومت، جدا شد به سمت
#قآجاریه روانه گردید
⭕️ بهمئی در دوره ی قاجاریه دورانِ نسبتا آرامی را سپری کرد اما با روی کار آمدنِ
#پهلوی و آغازِ عصرِ
#رضآخانی، بار دگر بهمئی را در دلِ وقایع تاریخی می بینیم ! این ایل بنابر دلایلی از از تغییر و تحولاتِ ناشی از علیماتِ نظامیِ سال های 1307 تا 1309 در منطفه ی فارس و بویراحمد در امان ماند .. اما به هنگامه ی آغاز سال های 1315 و 1316، بهمئی ها هر دو وجه نظامِ جدید را یعنی
#استقرار_نیروهای_دولتی در منطقه و سیاست های
#اسکان_عشایر را تجربه کردند و از قضا واکنش های تندو تیزی در قبالِ حکومت نشان دادند ! در این زمان نوع رفتار و فشارهای حکومتی، باعث ایجاد شورش های متعددی در استان گردید و در این زمان شاخص ترین چهره ی بهمئی و کلانترِ ایل،
#خدا_کرم_خان بود که به جای پدرش
#سرهنگ_خان نشسته بود
⭕️ اما قیام بهمئی چطور آغاز شد ؟!
🔵 پهلوی بعد از سرکوبیِ بویراحمد، به سراغ ایلاتِ کهگیلویه همچون
#بهمئی رفت تآ آن جا هم با استفاده از قوه ی
#قهریه، سیاست های عشایری را اعمال نماید ! برای این منظور حاکم بهبهان به نام سرهنگ
#سیدمحمدعلی_قادرپناه روانه ی
#لنده شد و دستور داد تا همه ی خوانین و کلانتران، از جمله
#خداکرم_خان و
#مهدی_خان_دشمن_زیاری در لنده حاضر شوند ! خوانین کهگیلویه ابتدا برای مصلحتِ ایلات، از درِ مسالمت وارد آمدند و برای نشان دادنِ این خوش نیتی، گاو و گوسفندانی را برای قربانی آماده کردند ! اما این مراسمِ قربانی خودش به مصیبتی تبدیل شد و سر بهمئی و دیگر ایلاتِ کهگیلویه نازل شد ! قبل از شروعِ مراسم، شعری را به
#قصاب یاد دادند تا به هنگامه ی قربانی کردن، در پیش پای سرهنگ های اعزامی بخواند .. لحظه ی موعود رسید و قصاب با دیدنِ سرهنگ ها دست و پایش را گم کرد و شعر را
#اشتباهی خواند و در آن شعرِ
#اشتبآهی، به جای این که سرِ
#گــآو قربانیِ
#شاه و مردانش شود
#سر_شاه قربانیِ
#گـــآو شد ! سرهنگ
#قادرپناه که به دنبالِ بهانه ای برای
#تازیدن بود دستور داد قصاب را شکنجه دهند و از آن سوی این حرکتِ اشتباهِ قصاب را به پای خداکرم
خان و مهدی
خان دشمن زیاری گذاشت و فرمانِ دستگیری آنان را صادر نمود ! زندانی کردنِ خداکرم
خان،
#طغیآن بهمئی را به دنبال داشت و برای آزادیِ خداکرم
خان دست به کار شدند و سرانجام او را آزاد کردند و قیامِ بهمئی آغاز شد ! خانات بهمئی و کهگیلویه در مقابله با نیروهای دولتی
#متحد شدند و رضاشاه با عزلِ
#قادرپناه، سرهنگ
#ثقفی را به همراه ستوان
#مختاری و
#نیک_رزم روانه ی کهگیلویه نمود ! ثقفی که از اتحادِ خاناتِ کهگیلویه خبر نداشت سعی کرد از آنان برای دستگیریِ خداکرم_خان که به کوه های
#منگشت پناه برده بود استفاده کند ! اما سربازانِ بهمئی به رهبریِ
#کاظم_خان بخشی از نیروهای دولتی را به فرماندهی
#قهرمانی و مختاری به کوه ها کشاندند و همگی آنان را کشتند و این در حالی بود که ثقفی کاملا بی خبر است ! خداکرم
خان با همراه
#چریکهایش به نزدیکیِ قلعه ی
#علاء آمد و کاظم
خان که نزدِ ثقفی بود با اشاره ای خداکرم
خان را برای شبیخون فراخواند ! نیروی دولتی منهدم شد و بهمئی پیروزِ میدان گردید اما این پایان ماجرا نبود و در آخر، داستانی غم انگیز رخ داد ! پهلوی در قبالِ این حرکتِ بهمئی قطعا کوتاه نمی آمد .. پس سرهنگ
#زره_پوش را برای ختمِ غائله به کهگیلویه فرستاد .. خداکرم
خان و نیروهایش به کوه ها پناه بردند و محاصره ی آنان اتفاق افتاد ... ماهها گذشت و شرایط بر مردم سخت آمد و سلاحِ ایل هم رو به اتمام بود ! زره پوش برای تسلیمِ خداکرم
خان #حربه_ای اندیشید و با فرستادنِ
#قرآنی ادعا کرد به خداکرم
خان و مردانش
#امان داده و فرمان عفو عمومی صادر خواهد کرد ! در 15 بهمنِ 1316 خداکرم
خان دست از جنگ برداشت اما به محض تسلیم، از
#دستاویز_بودن_امان_نامه آگاه گردید اما دیگر فایده ای نداشت ! خداکرم
خان به دستورِ زره پوش
#گلوله_باران شد حماسه ی
#خان_طلا تمام گردید ! بعد از این واقعه بسیاری از روسای طوایف و افرادِ ایل به چوبه ی
#دار سپرده شدند و پدرِ
خان طلا هم کشته و قیام
#بهمئی برای همیشه
#خاموش شد
https://t.center/hamdelankb