شخص اخیرالذکر از کار و گرفتاری اداری و خانوادگی زیاد مینالد. شاید هم حق دارد. مَثَلی است به فارسی که میگویند آنوقتی که جیکجیک مستانت بود، فکر زمستانت نبود؟ همهٔ کسانی که زناشوئی کردهاند مخصوصاً آنهائی که بیپولند همین شکایت را دارند و به حال بیزنها حسادت میکنند. مطلبی که مهم است هر دو کارش احمقانه است اما برای کسی که پول و وسیلهٔ زندگی دارد آنهم یکجور تفریح است. گیرم مَثَل دیگری است که میگوید سگ که میخواهد استخوان بخورد اول به کونش نگاه میکند. معلوم میشود آقای جرجانی ذرع نکرده پاره کرده و حالا قوز بالا قوزش شده.
ـــ صادق هدایت، هشتاد و دو نامه به شهیدنورایی، نشر کتاب چشمانداز، ص ۹۹-۱۰۰.