✔️"گمشده_در_خیال "✔️

#نیما
Канал
Политика
Юмор и развлечения
Музыка
Другое
Персидский
Логотип телеграм канала ✔️"گمشده_در_خیال "✔️
@gomshode_dar_khialПродвигать
362
подписчика
6,28 тыс.
фото
2,71 тыс.
видео
1,05 тыс.
ссылок
ƒαянα∂❤кια شعرهایی که وقت تنهایی به ذهنم تراوش می کنند... حرفهای دلم... از رنجی که می برم... رازهای نهفته در پنهان خانه ی دلم... و هزار و یک حرف و حدیث نگفته... و ترانه های دوست داشتنی... @Gomshode_Dar_Khial 🔘ارتباط بامدیر @Akharin_Jam_Tohi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.



مانده از شب های دورادور
بر مسیر خامش جنگل
سنگچینی از اجاقی خرد
اندرو خاکستر سردی.
همچنان کاندر غبار اندوده ی اندیشه های من ملال انگیز
طرح تصویری در آن هر چیز
داستانی حاصلش دردی.
روز شیرینم که با من آتشی داشت
نقش ناهمرنگ گردیده
سرد گشته، سنگ گردیده
با دم پاییز عمر من کنایت از بهار روی زردی
همچنان که مانده از شب های دورادور
بر مسیر خامش جنگل
سنگچینی از اجاقی خرد
اندرو خاکستر سردی.

#نیما_یوشیج



#شبتان سرشار از ارامش❣️
تو به‌گونه‌ايى متفاوت‌ از ديگران
زندگی می‌كنی

بارها خيره‌شده‌ام
به لب‌هايت
زيرچشمی نگاه كردم
كه چگونه برای پرنده‌ها دانه می‌ريزی

تو از اتفاقات خوب زمينی
و وقتی كانال‌های تلويزيون را عوض می‌كنی
مليت‌ها پابه‌پای نگاه تو كوچ می‌كنند

پرده‌ی پنجره را
كنار می‌کشی
آفتاب سرك می‌كشد به انتهای اتاق

از بی‌بی‌خاتون شنيده‌ام
شوهرش صدای ساز تو را كه می‌شنود
دردهايش
از حياط فرار می‌كنند



-بعضی از آدم‌ها
بی‌دليل شبيه ماه می‌شوند
بی‌دليل شبيه گُل

تو به گونه‌ايی متفاوت از ديگران
زندگی می‌كنی
و دليل كشف هزاران راز عجيبی
مثلا
وقتی به دريا می‌رسی
جنازه‌های غرق شده
به ساحل می‌آيند.




#نیما_معماریان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هست شب، یک شب ِدم کرده و خاک،
رنگ رخ باخته ست،
باد، نوباوه ی ابر، از بر کوه
سوی من تاخته ست.

هست شب، همچو ورم کرده تنی، گرم در استاده هوا،
هم ازین روست نمی بیند، اگر گمشده‌ای راهش را.

با تنش گرم، بیابانِ دراز
مرده را ماند در گورش تنگ،
به دل سوخته ی من ماند،
به تنم خسته که می سوزد از هیبتِ تب !
هست شب، آری شب

#نیما_یوشیج

#شبتان دوراز دلتنگى ❣️
آی ...
آدم ها .....
که برساحل نشسته شاد وخندانید ...
یک نفر درآب  دارد می سپارد جان !

یک‌نفر دارد
که دست و پای دایم میزند..
روی این دریای تند و تیره و
سنگین که میدانید...!

آن زمان‌که مست هستید ؛
از خیال دست یابیدن به دشمن...

آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید..
که گرفتستید دست ناتوانی را..
تا تواناییِ بهتر را پدید آرید...

آن زمان که تنگ ‌می بندید ...
برکمرهاتان کمربند..

در چه هنگامی بگویم من ..؟
یک نفر در اب دارد می کند
بیهوده جان قربان...!


آی.....
آدم ها......

#نیما_یوشیج
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هرگز منتظر "فرداى خيالى" نباش.
سهمت را از "شادى زندگى"
همين امروز بگير.
فراموش نکن "مقصد" هميشه جايى
در "انتهاى مسير" نيست!
"مقصد" لذت بردن از قدمهايی است که
بین مبدا تا مقصد بر می‌داریم!
نگران فردا مباش
از گندم زار من و تو مشتی کاه میماند
برای بادها....

#نیما_یوشیج




#درود دوستان گرامى صبحتان به همین زیبایی💜
دلم لبخندِ ماهی ها
دلم اِغوایِ تاکستان به لطفِ مستیِ انگور
دلم بویِ خوشِ بابونه می خواهد
دلم یک باغِ پر نارنج
دلم آرامشِ ترد و لطیفِ صبحِ شالیزار
دلم صبحی، سلامی، بوسه ای
عشقی، نسیمی، عطرِ لبخندی
نوایِ دلکشِ تار و کمانچه
از مسیری دورتر حتی
دلم شعری سراسر دوستت دارم
دلم دشتی پر از آویشن و گل پونه می خواهد
دلم مهتاب می خواهد که جانم را بپوشاند
دلم آوازهایِ سرخوشِ مستانه می خواهد
دلم تغییر می خواهد…

#نیما_یوشیج
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هنوز از شب دمی باقی است،
می خواند در او شبگیر
و شب تاب،
از نهانجایش،
به ساحل می زند سوسو.

به مانند چراغ من
که سوسو می زند
در پنجره ی من..

به مانند دل من که هنوز
از حوصله وز صبر من
باقی است در او
به مانند خیال عشق تلخ من
که می خواند

و مانند چراغ من که سوسو می زند
در پنجره ی من

نگاه چشم سوزانش «امیدانگیز» با من
در این تاریک منزل می زند سوسو !

#نیما_یوشیج

شبتان غرق ارامش ❣️
شب تنهایی
دلکش
در شبِ سردِ زمستانی
کوره ی خورشید هم، چون کوره ی گرم چراغِ من نمی سوزد.
و به مانند چراغِ من
نه می افروزد چراغی هیچ،
نه فروبسته به یخ   ماهی که از بالا می افروزد.
 
من چراغم را در آمد رفتن همسایه ام افروختم در یک شب تاریک.

و شبِ سرد زمستان بود،
باد می پیچید با کاج،
در میان کومه ها خاموش
گم شد او از من جدا زین جاده ی باریک.

و هنوزم قصه بر یاد است
وین سخن آویزه ی لب:
که می افروزد؟ که می سوزد؟
چه کسی این قصه را در دل می اندوزد؟

در شب سرد زمستانی،
کوره ی خورشید هم، چون کوره ی گرم چراغ من نمی سوزد.

#نیما_یوشیج
.
با من حرف بزن
نمی‌خواهم‌ جهان تمام شود
و گنجشک‌های بی‌درخت به خواب دشت‌ها بپرند

حرف بزن
صدای تو‌ معجزه است
صدای تو صلابت کوه‌های دائم در سکوت
صدای تو برفی‌ست
که پشت پنجره می‌بارد

با من حرف بزن
عصر یخبندان بی‌علف
اقاقی نشسته بر گِل
هبوط آفتاب و تگرگ

بگو
بگو که شب به چشم‌های ما می‌تابد
و‌ تاریکی
مرگ نوری‌ست که از این جهان به جهانی دیگر کوچ می‌کند

با من حرف بزن
پروانه‌ی محبوس در ابریشم
ستاره‌ی دنباله‌دار بی‌مقصد
حرف بزن کویر بی‌آب و درخت

حرف بزن
من کنار عکس تو ایستاده‌ام

#نیما_معماریان
من چهره‌ام گرفته،
من قایقم نشسته به خشکی.
با قایقم نشسته به خشکی،
فریاد می‌زنم
« وامانده در عذابم انداخته‌ست »
در راه پر مخافت این ساحل خراب،
و فاصله‌ست آب.
امدادی ای رفیقان با من »
گل کرده‌ست پوزخندشان اما
برمن،
بر قایقم که نه موزون
بر حرف‌هایم درچه ره و رسم
بر التهابم از حد بیرون.
در التهابم از حد بیرون
فریاد برمی‌آید از من،
«در وقت مرگ که با مرگ
جز بیم نیستی و خطر نیست،
هزالی و جلافت و غوغای هست و نیست
سهوست و جز به پاس ضرر نیست »
با سهوشان، من سهو می‌خرم
از حرف‌های کام شکن‌شان
من درد می‌برم
خون از درون دردم سرریز می‌کند!
من آب را چگونه کنم خشک؟
فریاد می‌زنم.
من چهره‌ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست
یک دست بی‌صداست
من، دست من کمک ز دست شما می‌کند طلب.

فریاد من شکسته اگر در گلو، و گر
فریاد من رسا
من از برای راه خلاص خود و شما
فریاد می‌زنم
فریاد می‌زنم ! 

                                                                       
#نیما_یوشیج
هنوز از شب دمی باقی است
می خواند در او شبگیر
و شب تاب
از نهان جایش
به ساحل می زند سوسو
به مانند چراغ من
که سوسو می زند
در پنجره ی من
به مانند دل من که هنوز
از حوصله و ز صبر من
باقی است در او
به مانند خیال عشق تلخ من
که می خواند
و مانند چراغ من
که سوسو می زند
در پنجره ی من
نگاه چشم سوزانش
امیدانگیز با من
در این تاریک منزل
می زند سوسو



#نیما_یوشیج


#شبتان بر مدار عشق ❣️
" #پدر_شعر_نو "

#علی_اسفندیاری مشهور به #نیما_یوشیج
زادهٔ ۲۱ آبان ۱۲۷۴ - درگذشتهٔ ۱۳ دی ۱۳۳۸ در شمیران شهر تهران

ایشان بنیانگذار شعر نو فارسی است.
وی با مجموعه تأثیرگذار افسانه، که
مانیفست شعر نو فارسی بود،
در فضای راکد شعر ایران انقلابی به پا کرد
قابل توجه است که " شعر نو " عنوانی بود که خودِ نیما بر هنر خویش نهاد.

تمام جریان‌های اصلی شعر معاصر فارسی وامدار این انقلاب و تحولی هستند که نیما نوآور آن بود.
بسیاری از شاعران و منتقدان معاصر، اشعار نیما را نمادین می‌دانند و او را هم‌پایهٔ شاعران سمبولیست به نام جهان می‌دانند.
نیما همچنین اشعاری به زبان مازندرانی دارد که با نام "روجا "چاپ شده‌است.
درپی عشق شدم 
تا درآئینهء او چهرهء #مادر بینم 
دیدم او #مادر بود 
دیدم او در دل عطر 
دیدم او در تن گل 
دیدم اودر دم جانپرور مشکین نسیم 
دیدم او درپرش نبض سحر 
دیدم او درتپش قلب چمن 
دیدم او لحظهء روئیدن باغ 
از دل سبزترین فصل بهار 
لحظهء پر زدن پروانه 
در چمنزار دل انگیزترین زیبایی 
بلکه او درهمهء زیبایی 
بلکه او درهمهء عالم خوبی, همهء رعنایی 
همه جا پیدا بود 

#نیما_یوشیج
آی آدم‌ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید
یک نفر در آب دارد می‌سپارد جان
یک نفر دارد که دست و پای دائم می‌زند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که می‌دانید...

#نیما_یوشیج

سیزدهم دی ماه :

سالروز درگذشت « علی اسفندیاری » مشهور به "نیما یوشیج" و ملقب به پدر شعر نوی پارسی

"روحش شاد و یادش گرامی"
      
🔸


خانه‌ام ابری‌ست
یکسره روی زمین ابری‌ست با آن.

از فراز گردنه خرد و خراب و مست
باد می‌پیچد.
یکسره دنیا خراب از اوست
و حواس من!
آی نِی‌زن که تو را
آوای نی برده‌ست دور از ره کجایی؟

خانه‌ام ابری‌ست اما
ابر بارانش گرفته‌ست.
در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم،
من به روی آفتابم
می‌برم در ساحت دریا نظاره.
و همه دنیا خراب و خرد از باد است
و به ره،
نِی‌زن که دائم می‌نوازد نی،
در این دنیای ابراندود
راه خود را دارد اندر پیش

#نیما_یوشیج
.

تو می رفتی...
تا آبی ترین رویایت !
من اما...
ثابت روی همان صندلی نشسته ام...
با کمی تفاوت...
که دیگر کتاب نمی خوانم...
چای ندارم...
سیگار دود نمی کنم...
نفس نمي کشم ...





#نیما_معماریان
به من آهسته بگو عشق سلام
چه خبر از غم دنیا
دل من خسته نباشی
نفست گرم ودلت شاد
مبادا که از این رنج برنجی
که جهان گشته پر از درد
به من آهسته بگو نیست جهان جای قشنگی
بگذار هرچه بدی هست در این خاک بماند
من و تو رهگذر کوچه ی عشقیم
و همین بس که تورا دوست بدارم
نکند خسته شوی یا که ببازی
من کنار تو نشستم
که تو بر عشق بنازی
کمکت خواهم کرد که به شکرانه این عشق
تو یک کلبه بسازی
که در آن بوی خدا هست
و این حس
سر آغاز قشنگی ایست
که آغاز شود بودن و بی عشق نماندن
به من آهسته بگو
هستی و هستم .


#نیما_یوشیج
دیوارها با فشردگی به زیبایی رسیده‌اند
و در این اتاق
از تنهایی بزرگتری
به تنهایی خودم رسیده‌ام

از رادیو
که ترانه مورد علاقه‌ام را پخش میکند

از کمدهای دیواری
که تنهایی‌ام را درونشان مخفی کرده‌ام

و هر بار  که یکی از لباس‌هایت را بیرون می‌آورم

خودم را تماشا می‌کنم
خودم را
که تمام زندگی‌اش را در آغوش گرفته
و تمام زندگی‌اش
در درون توست...

پیراهنت را پوشیده‌ام
و با تو رقصیده‌ام
داخل دیوارهایی که با فشردگی به زیبایی رسیده‌اند

در اتاقی
که از تنهایی بزرگتری به تنهایی خودم رسیده‌ام
و هر بار که پیراهنی از تو را می‌پوشم
تنهایی‌ام را غرق میکنم .

🖌للی تسیپی میکائیلی


#نیما نیکنام
⚘‌༅࿇༅═‎



در تولد1سالگی پسرش نوشت :
پسرم:1بهار،1تابستان،1پاييزو1زمستان را ديدی زين پس همه چيز تکراريست جز محبت و مهربانی



#نیما_یوشیج
21 آبان #زادروز_نیما_یوشیج پدر شعر نو پارسی گرامی باد🌹
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.

شَب است . اما در دلِ من شبِ دیگری است و ستاره‌های آن از جنس دیگر . در دل من سکنه‌یی هستند که با سکنه‌ی این زمین قهر و آشتی‌ها دارند.
در دل من گمشده‌یی است که در این ساعتِ وحشتناک از آن یاد می‌کنم ..




#نیما_یوشیج
شبتون خالی از انبوه نداشتن ها🌙
Ещё