روزی بود و روزگاری بود
بعضی ها حوض آبی داشتند و گل شمعدانی
ما حوض نداشتیم
ولی حیاطی بود
و باغچه ای به اندازه ی کوچکترین بهار
و سروی که
شانه به شانه ی دیوار، همسایگی میکرد
و قاصدک هایی که
مهمان دست های آفتاب بودند
روزی بود و روزگاری بود
بعضی ها خیال ها داشتند برای نقاشی شان
و ما نمیدانستیم خیال چیست
ما فقط رنگ میزدیم به حسرت هایی که از دیروز به عاریه گرفته بودیم
و پینه میزدیم به خواب سبک بعد از ظهرهایمان
روزی بود و روزگاری بود
#زن بود و زندگی
رویا در چارقدش قد میکشید
و مرد به هوای قامتش بال میزد و،
اوج میگرفت
آزادی را آبستن شد
و در زایمانی سخت و دردناک
به آغوش فردا سپرد
روزی بود و روزگاری بود
ولی
#مادر بود و مادری کرد
و ما سربرآوردیم
و ما بزرگ شدیم
و ما نوشتیم
و ما خاک پایشان هم نشدیم
تقدیم به مادران رویای ایرانم
💚#مطرب🎶#ابراهیم_حسینی#دلنوشته بمناسبت روز
#مادر و
#زن