✔️"گمشده_در_خیال "✔️

#محمد_جوکار
Канал
Политика
Юмор и развлечения
Музыка
Другое
Персидский
Логотип телеграм канала ✔️"گمشده_در_خیال "✔️
@gomshode_dar_khialПродвигать
362
подписчика
6,28 тыс.
фото
2,71 тыс.
видео
1,05 тыс.
ссылок
ƒαянα∂❤кια شعرهایی که وقت تنهایی به ذهنم تراوش می کنند... حرفهای دلم... از رنجی که می برم... رازهای نهفته در پنهان خانه ی دلم... و هزار و یک حرف و حدیث نگفته... و ترانه های دوست داشتنی... @Gomshode_Dar_Khial 🔘ارتباط بامدیر @Akharin_Jam_Tohi
امان از اشتیاقی که برای دیدنت دارم
از آن تب های سرکش در کشاکش های بسیارم

تو آن لبخند زیبایی که گم شد در خیال من
تو را گم کرده ام انگار در آشوب تکرارم

بگو پشت کدامین ابر سرد و خسته جا ماندی
قرق را بشکن ای خورشید که دلتنگ دیدارم

شبیه سجده ی شبنم به گلبرگ شقایق ها
کجایی تا سر تعظیم بر چشمت فرود آرم

حضور خنده هایت در خیالم ، روزافزون باد
کنار من بمان تا انتهای "دوستت دارم "


#محمد_جوکار (یاس خیال)

تیر خلاص

خاطرات تو شبی پاورچین
آمد و بوی تو را با خود داشت
باز در کوچه ی ما ولوله شد
عطر گیسوی تو را با خود داشت

نبض من کوک شد از دلخوشی ام
خلسه در شعرترین رویاها
چشم تو تیر خلاص من بود
فال ما طعم لب سرخ حوا

رک بگویم که شگفت انگیزی
آفرین بر هنر معمارت
چشم تو مشت دلم را وا کرد
تا شدم عاشق برخوردارت

زنده باد عشق که در آخر کار
پوزخندی زد و فرهادم کرد
تا گلاویز خیال تو شدم
ساکن کوی غم آبادم کرد

کاش می شد که برقصم با تو
در لگدمال ترین فاصله ها
کاش می شد که بهم برگردیم
کوچه ها پر شود از چلچله ها

تو که رفتی نفسم بند آمد
من و یک پنجره و حال وخیم
بختکی روی خیالم افتاد
وای ... من ماندم و رویای عقیم

جفت پوچ آمد و ناز شستت
باز بازیچه ی امواج شدم
دو سه تا پله فراتر ز جنون
پس از آن صاعقه ، تاراج شدم

و چه بدجور دلم بی تو شکست
بعد تو قسمت من افسوس است
مطمئنم که سقوطم حتمی ست
رفتنت تلخ ترین کابوس است

✍️
#محمد_جوکار (یاس خیال)
.
#خواهم_رفت

دلگیرم از شهر مترسک ها
انباره ی غم پشت عینک ها
لبخند مصنوعی دلقک ها
این شهر پیرم کرد خواهم رفت

وقتی میان بغض  لبریزم
هی حلقه حلقه اشک می ریزم
بی برگ در اردوی پاییزم
در یک غروب سرد خواهم رفت

وقتی دلم دلگیرتر شد از ...
هر لحظه روحم پیرتر شد از ...
این شعله دامنگیرتر شد از ...
با کوله بار درد خواهم رفت

از سرنوشت نامرادم که ...
آغاز فصل انجمادم که ...
با قاب عکس خانه زادم که ...
مانده ست زیر گرد خواهم رفت

در شعله های سرکش افسوس
در قتل رویا ، باور کابوس
از کوچه های سرد و بی فانوس
من بی برو برگرد خواهم رفت

لعنت بر این سمفونی تکرار
باید فراموشت کنم انگار
دست از سر اشعار من بردار
چون عشق کم آورد خواهم رفت

از نارفیقان زخم ها دیدم
هی شوکران تلخ نوشیدم
درگیر با انبوه تردیدم
خاموشم اما ، مرد خواهم رفت

#محمد_جوکار
مرا به دنج شبی شاعرانه برگردان
به شعله ی عطشی جاودانه برگردان

به رونمایی انگورهای لبخندت
به التهاب شبی عاشقانه برگردان

در اتفاق مجال نوازش دستت
مرا به کنج لبی دلبرانه برگردان

مرا ببر به فراموشی شلوغ خیال
مرا به حال خوشم بی بهانه برگردان

به ژرفنای حضورت در آینه سوگند
مرا به حال خراب شبانه برگردان

مرا که خانه بدوش صبور معرکه ام
بیا بلطف نگاهت ، به خانه برگردان

شبیه کفتر جلد توام ، بغل وا کن
مرا بلطف رفاقت به لانه برگردان

مرا به قهوه ی داغ و دو جرعه آرامش
مرا به حال خوش قهوه خانه برگردان


#محمد_جوکار
سلام ای دختر افسونگر شهر شرابستان
دو چشمت گرم و گیراتر ، از آهوی بلوچستان

سلام ای چشم انداز صمیمی در خیال من
نگاه تو ، فراخوان شب آرام تنگستان

تمام فرشبافان رَج به رَج ، با عشق می بافند،
ترنج ناز چشمان تو را ، در قالی کرمان

بمان ای حس خوب خنده های بعد دلتنگی
شبیه شور و شوق مردم تهران ، پس از باران

از آن روزی که تندیس لب تو ، رونمایی شد
چه شهدآگین شده با دیدنت ، خرمای لارستان

شراب آلوده تر از چشم تو ، در فرقه ی ما نیست
بلاتکلیف مانده بعد تو ، انگور کردستان

تویی ، عطر رها از ردپای رقص شب بوها
که رنگ و بو گرفت از تو ، گلاب قمصر کاشان

خدا لبخند می زد ، تا که گفتم "دوستت دارم"
تعارف زد بمن ، با چایی خوش عطر لاهیجان

حضور خنده هایت در خیالم ، روزافزون باد
برقصانم ، به آوای دف و تنبور اورامان



#محمد_جوکار
.
#کدامین

کدامین چشم غارتگر ، دمارم را در آورده
برای زخم های بیشمارم ، خنجر آورده

شتابان نیمه شب ، مهتاب را از برکه دزدیده
برایم شعله ای بر خرمن نیلوفر آورده

شبیه باد بی پروا ، مرا آسیمه سر کرده
برای شانه های خسته ام ، خاکستر آورده

رهایم کرده در تکرار مجنون وار دلتنگی
به پاس مستی ام ، خیام را با ساغر آورده!

حوالی دلم ، اردو زده تقدیر سرگردان
برای قتل عام آرزویم ، لشکر آورده

کدامین ناخدا ، سودای ساحل را رها کرده
در این ورطه برایم زورقی بی لنگر آورده

تمام دردهایم نخ نما شد ، طاقت آوردم
هوار از چشمهای او ، که اشکم را در آورده


#محمد_جوکار
#یاس_خیال
در امتداد عبور

تو آن طراوت صبحی ، پر از نوازش نور
که با تو بال گشودم بسوی شعله ی طور

مرا ببر به کمینگاه فاش دلبری ات
به انتهای مسیری پر از قرار حضور

نگیر فاصله از من که بی تو میمیرم
بیا به قصد دلبری و فتنه و شر و شور

بیا که گوشه ی میخانه بی تو مخمورم
بیا که بی تو تب زده ام از پیاله ی انگور

قسم به آیه ی چشمت ، تو را پرستیدم
شبیه کافر دلبسته بر بتی مغرور

در انتظار نشستم به لطف سادگی ام !
در ازدحام نگاهت در امتداد عبور

چقدر دوری و حسرت ؟ چقدر تنهایی ؟
کجاست صبر و تحمل ، کدام سنگ صبور ؟

مرا شکنجه بس است و غمی که مالامال
خلاصه آنکه مرا دفن کرده ای در گور !!

✍️
#محمد_جوکار
#آتش_تردید

از ازل ، لاجرعه معجون هوس را سر کشیدم
ردپای عشق را ، جذاب و طغیانگر کشیدم

در تقاص دردناک از زخم های خاطراتم
عابری دلتنگ را ، با چشم هایی تر کشیدم

یک قفس دلدادگی ، شد پایمال انتظارم
در غروبی مرغ آمین را بدون پر کشیدم

چشمهایت گزمه ی شبگرد شهر قصه ها بود
بارها آوارگی کوچه را ، از سر کشیدم

تکیه دادم سال ها بر نرده های ایستگاه و
واگن دلتنگی ام را خالی از قیصر کشیدم*

در سرانجامی که کام تلخ من رهتوشه ام بود
آتش تردید را ، در زیر خاکستر کشیدم

غوطه می خوردم درون پرسش آیینه ها و
رنگ های اعتمادم را ملال آور کشیدم

روز آخر ، زهرخند تلخ چشمت ، قسمتم شد
حیف  شد ، سیگارهایی را که پشت در کشیدم

#محمد_جوکار 

قطار می‌رود
تو می‌روی
تمام ایستگاه می‌رود
و من چقدر ساده‌ام
که سال‌های سال
در انتظار تو
کنار این قطارِ رفته ایستاده‌ام
و همچنان
به نرده‌های ایستگاه رفته
تکیه داده‌ام!

#قیصر_امین_پور
کورسوی عشق

خوش آمدی به تب انزوای فاصله ها
به نبض بی تپشم در کُمای فاصله ها

سپید آمدی اما ، چه دیر فهمیدی
صبوری است و جنونم ، بهای فاصله ها

خوش آمدی به هیاهوی بیقراری من
به پرسشی که پر است از چرای فاصله ها

به خواستگاری موی سپیدم آمده ای
به قامتی که خمیده ورای فاصله ها

کجای این شب تاریک را ورق بزنم
کجای بغض نشستی ، کجای فاصله ها ؟

بشوق دیدن اشک و بساط دلتنگی
بدون چتر بیا ، لابلای فاصله ها

مرا به دورترین کورسوی عشق ببر
ببر به رونق حال و هوای فاصله ها

بپاس حرمت مستی ، بپاس مقدم عشق
بنوش جرعه ای از تاک های فاصله ها

بمان برای همیشه ، درون خواهش من
بساط چاه پر است از دعای فاصله ها

تو را سپید نوشتم ، درون یاس خیال
نوشته ام به طلوعی ورای فاصله ها

#محمد_جوکار
صبح آمد ، نم نم باران پاییزت بخیر
خش خش آرام پاییز دل انگیزت بخیر

صبح ِ مست از قهقه گنجشگکان کوچه ها
مستی پرواز در ، رویای لبریزت بخیر

عشق با لبخند زیبایت ، نمایان می شود
پلک بگشا ، مستی ِ عطر دلاویزت بخیر

صبح ، میلاد تبسم بر لب زیبای توست
شوق آغازین ِ لبخند سحر خیزت بخیر

طلعت صبح و فروغ پر شکوه آفتاب
لابلای پلک های سحر آمیزت بخیر

صبح ِ مست از بوسه ی شبنم به چشم نسترن
صبح ِ درآغوش پاییز طلا ریزت ، بخیر

#محمد_جوکار

سلام_صبحتان_بخیر🌸
ای دلارام ترین غنچه ی گلزار ، سلام
ای طلوع نفس صبح چمنزار ، سلام

ای فرحبخش ترین رایحه ی عاطفه ها
مژده ی پرتو خورشید پدیدار ، سلام

ردپاهای تو ابراز صمیمانه ی عشق
کوچه های غزل از عطر تو سرشار ، سلام

بوی عطر خنک کوچه ی نارنجستان
خنده ی شاخه ی سرسبز سپیدار سلام

آمدی پنجره ها باز شده سوی بهار
ای شمیم خوش هر لحظه ی دیدار ، سلام

عشق از گردش مستانه ی چشمت پیداست
پاسخ پرسش آیینه ی تکرار ، سلام

عطر یاس تو که در صبح خیالم پیچید
بخدا مست نگاه توام انگار ، سلام

#محمد_جوکار

💎گمشده_در_خیال
@Gomshode_Dar_Khial